کتاب کافه های روشنفکری
معرفی کتاب کافه های روشنفکری
کتاب کافه های روشنفکری نوشتهٔ احمد راسخی لنگرودی است. انتشارات مروارید این کتاب را منتشر کرده است. نویسنده در این اثر از پاتوقهای فرهنگی در ایران از آغاز تا امروز سخن گفته است.
درباره کتاب کافه های روشنفکری
مطالب کتاب کافه های روشنفکری در سه فصل گرد آمده است؛ فصل نخست که عنوان «گمشدههای عصر ما» را بر خود دارد، بهطور گذرا موضوعاتی همچون تعریف پاتوق، تاریخچهٔ پاتوق و پاتوقنشینی در ایران، انواع و اقسام پاتوقها، قهوهخانهها بهعنوان نمادی کامل از پاتوقهای سنتی، و انواع پاتوقهای فرهنگی را مورد بحث و نظر قرار میدهد. عناوین پارهای از بخشهای این فصل عبارتاند از: «لقانطه؛ قدیمیترین پاتوق کافهای»، «پناهگاهی برای روشنفکران»، «سهگانهٔ کتاب، نویسنده و خواننده»، و «کتابفروشهای صاحب قلم».
«آرمانشهر روشنفکران» عنوان فصل دوم و مهمترین بخش از کتاب حاضر را به خود اختصاص میدهد. این فصل شرحی است مفصل از کافههای روشنفکری در چند دههٔ پیش از انقلاب که امروزه کمتر نشانی از آن دیده میشود. دهههایی که نویسنده و شاعر و هنرمند کافههایی را بهعنوان پاتوق برای خود برگزیده بودند و در آنجا ضمن دیدار یکدیگر، به بحث و گفتوگو پیرامون ادبیات و هنر میپرداختند. کافههایی آماده برای نقشبازیها و نقشبندیهای قلم. در این کافهها فصلهای مختلفی از حوادث تاریخی و اتفاقات جالب رقم خورده است؛ زایش داستاننویسی و شعر نو و گشایش پروندهٔ نوگرایی و نوگویی و نونویسی، راهاندازی نخستین کانون نویسندگان، شکلگیری گروه ادبی ربعه، و نیز مهمتر از همه، به صحنه آمدن نقد ادبی، جملگی سرفصلهای مهم این اتفاقات بزرگ را تشکیل میدهند. عناوین بخشهایی که در این فصل آمده و به تفصیل مورد بحث قرار میگیرد عبارتند از: «کافههای روشنفکری»، «اقتباسی از کافهنشینیهای پاریس»، «سرآغاز شکلگیری کافههای روشنفکری»، «صادق هدایت؛ چهرهٔ محوری کافهنشینی»، «سرآمد کافههای روشنفکری»، «پیادهروی استانبول ـ نادری»، «دنیای کافهها»، «زایشها و گشایشها»، «نقد ادبی»، «کافهها و تراوشهای قلم»، «گروه ادبی ربعه»، «کانون نویسندگان»، و سرانجام «جمع رفتگان و حکایات نادره».
فصل سوم و پایانی این مجموعه که عنوان «عطر کاغذ و قهوه» را بر خود دارد، مروری است کوتاه بر پدیدهٔ نوظهوری چون «کافه کتاب» که ظاهراً آمده است در شکلی نوین جای خالی آن کافههای روشنفکری و آن کتابفروشیهای پاتوق را پُر کند. در تلاش است ترکیبی از آن دو مقوله ـ کافه و کتاب ـ بیافریند تا هم بازاری برای فروش کتاب ایجاد کند و هم پاتوقی باشد برای روشنفکران و آن گفتوگوهای گرم کافهای گذشته. پرسشی که در این فصل طرح شده و بدان به نوعی پاسخ داده میشود اینکه: آیا کافههای کتاب در این قریب دو دهه از عمر نسبتاً بلند خود توانسته جای خالی آن پاتوقهای روشنفکری را پر کند و به سهم خود این توفیق را یافته کانونی برای جمع آمدن پدیدآورندگان و جویندگان آثار مکتوب باشد؟ در یک کلام، چنانکه در پارهای در قالب شعار گفته میشود: آیا چنین کافههایی بهشت کتابخوانهاست؟ پرسشی که متأسفانه چندان پاسخ دلگرمکنندهای نمیتوان در برابر آن نشاند و به آن چنانکه باید امیدوار بود. درواقع باید گفت: آن کافههای روشنفکری کجا و این کافههای کتاب کجا! «فرقشان هفتاد ساله راه بین».
خواندن کتاب کافه های روشنفکری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران جامعهشناسی فرهنگی و دانشجویان مطالعات فرهنگی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب کافه های روشنفکری
«واقعیت این است که کافههای کتاب را باید در عمل، دارای نقش و کارکردی متفاوت با آن پاتوقهای کافهای نویسندگان و شعرا در دوران گذشته بهشمار آورد. جایی که از آن قرارومدارها و دیدارهای پیوسته کنشگران فرهنگی و اهالی قلم و هنر کمتر نشانی برده است. مکانی که بهندرت پدیدآورندگان آثار، نویسنده، شاعر یا هنرمندی است که با شوروشوق، پیوسته در آن حضور یابند و با دیدن رفتارهای مشتریان و الهام گرفتن از تیپها و فرهنگهای مختلف به خلق سوژههای نوشتههای خود بپردازند. چندان که باید، پای پدیدآورندگان آثار به این پدیدهٔ نوظهور کشیده نمیشود و هنوز هم که سالهاست از عمر این نوع کافهها میگذرد این طبقهٔ اجتماعی، خود را با فضای آن بیگانه احساس میکنند. تمایلی ندارند در این کافهها قدم رنجه نموده، مثل آن گذشتههای نهچندان دور حلقههای بحث و گفتوگو تشکیل دهند، یا دیدارهای پیوسته برقرار دارند و پشت میزهای کافه نشسته آثاری را خلق کنند، یا ساعتها بر روی کتابی متمرکز شوند. بلکه برعکس، بیاعتنا به امکانات چنین کانونهایی ترجیح میدهند در خانه، خلوت خود را بیازمایند تا اینکه چنین جلوتی را بهمثابه پاتوقی برای صنف خود بینگارند. پنداری، فضا بهگونهای است که آن حس و حال کافهنشینی را برای نسل متفکر ایرانی ایجاد نمیکند و آنان را به جانب خود برنمیانگیزاند. هر قدر کافههای روشنفکری و پاتوقهای کتابفروشی، اهالی قلم را به سمت خود میکشاند کافههای کتاب فاقد این کشانندگی است. درحالیکه این خردهموزهها با حضور پیوستهٔ آنها میتوانست کاملتر شود و ظرفیت آن را داشت که بیشتر محل توجه و مراجعهٔ روشنفکران قرار گیرد.
چقدر خوب بود این کافهها هم برای اهالی قلم نقش همان پاتوقها را پیدا میکرد. روزها روشنفکران پشت همین میزها جمع میشدند و در اطراف کتاب و ادبیات به قیل و قال میپرداختند. خوانندگان را در معرفی منابع مطالعاتی یاریگر میبودند. همهمهای از تجلیات اندیشه در فضایشان برپا میشد. شاید آن خاطرات کافهای به نوعی دیگر و حتی گیراتر از گذشته شکل میگرفت و فضای کافه را تحتالشعاع جذابیتهای خود قرار میداد.
از یاد نبریم، کافههای کتاب هم از مصادیق فضاهای عمومیاند. چرا روشنفکران اعم از: نویسنده و شاعر و هنرمند در آن جمع نیایند. چه جایی بهتر از این فضاهای عمومی که در آن کتاب هست، امکانات پذیرایی هست، جماعت استقبالکننده هم در نوع خود کم نیست.
اگرچه گاه به منظور اجرای برنامههای فرهنگی همچون: جلسات نقد و بررسی و معرفی کتاب و ایضاً سخنرانی و رونمایی آثار برتر، نشستهای تخصصی شعر و داستان، و گاه مصاحبه با مشاهیر از سوی نشریات و ارباب جراید، سروکار پدیدآورندگان آثار فرهنگی و جماعت کتابخوان به چنین کافههایی میافتد و دیداری هرچند کوتاه دست میدهد.۱۵۳ اما چنین مکانهایی تاکنون کمتر نقش و کارکرد پاتوق را برای این طبقهٔ فرهنگی پیدا کرده است. بیشتر از آنکه یک «پاتوق» برای اهل قلم و ارباب هنر باشد، یک «پناهگاه» یا یک «خلوتگاه» برای انواع دوستیها و دورهمنشینیهای جوانان بهشمار میآید.
طبیعی است وقتی این کافهها پاتوقی برای اهالی قلم نباشد گفتوگوهای درونفرهنگی هم روی نمیدهد و خود به خود لازمهٔ نقد خلاقه، قلم خلاقه، شعر خلاقه، خواندن خلاقه، و نیز اندیشیدن خلاقه از صحنهٔ فرهنگی حذف میشود. دراینصورت اهالی قلم و هنر از یک امتیاز بزرگ یعنی ارتباطات مردمی بازمیمانند و این یعنی آغاز انزواطلبی و پراکندهکاری این قشر فرهنگی. چراکه این نوع گفتوگو بنیادیترین اصل برای شکلگیری یک رابطهٔ صحیح و منطقی بین نویسنده و خواننده است. حذف آن پیامدهای منفی را در عرصهٔ فرهنگ جامعه به دنبال خواهد داشت.»
حجم
۴۹۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۹۸ صفحه
حجم
۴۹۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۹۸ صفحه