کتاب من و زادگاهم خالکیاسر
معرفی کتاب من و زادگاهم خالکیاسر
کتاب «من و زادگاهم خالکیاسر» نوشتۀ رضا رحیمی خالکیاسری است و انتشارات ایرانارسانه آن را منتشر کزده است.
درباره کتاب من و زادگاهم خالکیاسر
کتاب من و زادگاهم خالکیاسر، اثری است که با عشق به زادگاه نویسنده، روستای خالکیاسر، به نگارش درآمده است. این روستا در ۸ کیلومتری شهرستان لنگرود در استان گیلان واقع شده و بهعنوان بستر داستان و روایتهای کتاب انتخاب شده است. رضا رحیمی خالکیاسری با بهرهگیری از خاطرات شخصی و فضایی صمیمی، داستانهایی از زندگی در این روستا و تأثیرات فرهنگی آن را به تصویر میکشد.
کتاب من و زادگاهم خالکیاسر با مقدمهای آغاز میشود که یادآور نقش پررنگ پدران و مادران سنتی در تربیت فرزندان است: «رحمت خداوند بر پدر و مادرهایمان که در تربیت ما نقش اصلی و مهمی داشتند. آنها شاید خواندن و نوشتن بلد نبودند و حتی یک کتاب دربارۀ روابطعمومی، برنامهریزی و روانشناسی نخوانده بودند، اما خیلی خوب بلد بودند که چطور حرف بزنند و ادب و هنر زندگی را به ما بیاموزند. بله! پدرهای ما مثل پدرهای امروزی خیلی شیک و اُدکلنزده و کتوشلواری نبودند، اما با همان لباسهای کهنۀ عرق کرده و رنگورورفته، جاذبه و اُبهت خاصی داشتند.» نویسنده همچنین در مقدمۀ کتاب با بیانی صمیمانه به روایت خاطراتی شیرین از دوران کودکی خود میپردازد. او داستانی جالب از آموزههای مادرش را نقل میکند که چگونه ترس از زشت شدن چهره بهخاطر کارهای بد، ذهن کودکانۀ او را به تصویرسازیهای خاصی وادار میکرد. کتاب من و زادگاهم خالکیاسر در واقع تلاشی برای حفظ خاطرات، ارزشها و هویت روستایی و فرهنگی است که در دنیای مدرن کمتر به آن توجه میشود.
خواندن کتاب من و زادگاهم خالکیاسر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران داستان، جامعهشناسی و مردمشناسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب من و زادگاهم خالکیاسر
«یادمه آن روزها که خیلی بچهسال بودم مادر بزرگوارم همیشه به من میگفت که باید بچه خوبی باشی و کارهاي بد و مردمآزاری نکنی وگرنه قیافهات زشت میشود. من هم از آن روز به بعد از اینکه چهره زشتی داشته باشم خیلی میترسیدم؛ چون منظور مادر عزیزم را نفهمیده بودم و در افکار کودکانهام همان زشتی ظاهري را برداشت کرده بودم و تا مدتها هر موقع کار اشتباهی میکردم بلافاصله مثل پینوکیوي کارتون تلویزیونی میدویدم به سمت آینه و خودم را دقیقاً برانداز میکردم و به دنبال دراز شدن دماغم یا درآوردن یکشاخ بزرگ در وسط پیشانیام میگشتم.»
حجم
۴۲٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۴۲ صفحه
حجم
۴۲٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۴۲ صفحه