کتاب وقت تنهایی
معرفی کتاب وقت تنهایی
کتاب وقت تنهایی نوشتهٔ استفانی روزنبلوم و ترجمهٔ فاطمه باقری باران است. نشر ثالث این کتاب را منتشر کرده است. این ناداستان در باب تنهایی در سفر است.
درباره کتاب وقت تنهایی
کتاب وقت تنهایی (چهار شهر، چهار فصل و لذت تنهایی) در باب تنهایی در سفر سخن گفته است. این کتاب که به قلم یک سفرنامهنویس «نیویورک تایمز» نوشته شده، تنهایی را برای مخاطبش به موقعیتی یگانه و جهانی منحصربهفرد تبدیل کرده و باعث میشود ما دیدگاهی ناب و متفاوت به این ویژگی خاص خود داشته باشیم و بتوانیم ارتباطی ویژه با مفهومی عمیق و تأثیرگذار و مهم به اسم «تنهایی» برقرار کنیم. با خواندن این کتاب میتوانیم نگاهی متفاوت به تنهابودن، تنها رستوران رفتن، تنها به موزه رفتن و... و در نهایت درکی عمیقتر از تنهایی و ادراکی نابتر به تنهابودن به دست آوریم. این کتاب را دعوتی به تنها رهاشدن میان زیبایی، هنر، معماری، تاریخ و... دانستهاند. استفانی روزنبلوم که به فرانسه، ترکیه، ایتالیا و آمریکا رفته، در این اثر تنهاسفرکردنِ خود را روایت کرده است. او در این کتاب آدابورسوم، غذاهای معروف و مراکز توریستی شهرها را توصیف کرده است.
خواندن کتاب وقت تنهایی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه در باب سفر و تنهایی در سفر پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب وقت تنهایی
«یادگیری چیزهای جدید دوشادوش آن چیزی حرکت میکند که روانشناسان مثبتگرا «درگیری» مینامند. درگیری از عناصر خوش و خوشحال بودن است و به آنچه میهای چیکسنتمیهای روانشناس «تجربهٔ اوج» نامید منجر شود. تجربهٔ اوج یعنی حس کنیم با تمام وجود در کاری، مثل نقاشی کشیدن یا موسیقی نواختن، فرو رفتهایم؛ نفهمیم «زمان» چطور گذشت؛ به ژرفای ادراکتان رسیدهاید و هیچچیز دیگری (خواب، خوراک، دردهای جسمانی) تمرکز شما را به هم نمیزند. پس از اینکه چیکسنتمیهای و همکارانش سالها با همه نوع آدم خلاق، از جمله نقاشان، دانشمندان و کوهنوردان، مصاحبه کردند، چیکسنتمیهای به این نتیجه رسید. دوستان بتهوون روی تجربهٔ اوج این آهنگساز اسم گذاشته بودند «اوج لذت». جان سواَفورد، در زندگینامهای که دربارهٔ بتهوون نوشت، اوج لذت را فرو رفتن به ژرفای خلسهای عمیق توصیف میکند: «هیچکس آنقدری که وقتی بتهوون در اتاق، طبیعت و اوج لذتش تنها و شاد و خوشحال بود، شاد و خوشحال نبوده و نخواهد بود.»
یادگیری بخشی از خوشی سفر است. برای مثال، کشف دالان وازاری راحت و کمخرج بود. البته، راستش، رفتن به دالان وازاری چندان هم راحت و کمخرج نبود؛ نمیشد به دالان بروی و آنطورکه خودت دوست داری در آن بگردی؛ باید با تور میرفتی. تعداد بلیتهایی که میشد از اوفیتزی خرید محدود بود (بجز ورودی موزه، باید ورودی دیگری هم برای دالان بدهید) اما، حتی چند هفته قبل از سفرم، همهٔ تورها پُر شده بودند. آخر سر یک بلیت هفتادوپنجدلاری از Viator.com خریدم. این سایت بلیت تورهایی در سراسر جهان را میفروشد که راهنماهایشان محلی است. (توجه: ممکن است روند بازدید از دالان وازاری، حتی آثار هنری داخل دالان، تغییر کند. مدیر اوفیتزی طرح نوسازی دالان را داده است تا آدمهای بیشتری بتوانند آن را ببینند و قرار است بعضی نقاشیهای آن را به جای دیگری ببرند. قسمتهای دیگر اوفیتزی را هم دارند نوسازی میکنند ــ چیدمان اتاقهای بوتیچلی در اوفیتزی را عوض کردهاند ــ تا مشکل شلوغی حل شود. همچنین میخواهند راحتتر بتوان مستقیم از سایت موزه بلیت آنلاین رزرو کرد.)
قرار بود همهٔ اعضای تور من گوشهٔ خیابان اوفیتزی بایستند تا همدیگر را پیدا کنیم. بیشترمان زود رسیدیم و کاغذی را که هماهنگکنندگان کلاسور به دست دستمان دادند امضا کردیم. نیمی از ما اول به دالان میرفتیم و نیمی دیگر پشتسرمان میآمدند. وقتی در خیابان منتظر حرکت ایستاده بودیم، چند زن رسیدند و به یکی از هماهنگکنندهها گفتند یکی از اعضای گروه آنها دیرتر میآید. پرسیدند: میشود بقیه منتظرش بمانند؟ نمیدانم چرا آن هماهنگکننده پرسید آیا یک نفر که تنها سفر میکند حاضر است داوطلب شود تا به گروهی بپیوندد که بعداً حرکت میکند.
قرار بود بلافاصله پس از این تور، در میدانی همان نزدیکی، با جان، دوستی که مثل خودم خیابانگرد بود و برای نیویورک تایمز در لندن کار میکرد، ناهار بخورم.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه