دانلود و خرید کتاب بابا باید غذا بخورد ماری اندیای ترجمه مرضیه کردبچه
تصویر جلد کتاب بابا باید غذا بخورد

کتاب بابا باید غذا بخورد

نویسنده:ماری اندیای
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب بابا باید غذا بخورد

کتاب بابا باید غذا بخورد نوشتهٔ ماری اندیای و ترجمهٔ مرضیه کردبچه است. انتشارات دیدار این نمایشنامهٔ فرانسوی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب بابا باید غذا بخورد

در نمایشنامهٔ بابا باید غذا بخورد، «احمد» که حالا خود را «اِمه» می‌نامد، با ادعای ثروتمندبودن و با افتخار به رنگ پوست تیره‌اش برگشته تا به اوضاع خانواده‌ای که پیش‌تر ترک کرده، سروسامانی دهد. این تغییرِ نام اشاره به پدیدهٔ رایجی بین اعراب مهاجر فرانسه دارد که برای تسهیل امور کاری خود نامشان را با اندکی تغییر فرانسوی می‌کنند.

این نمایشنامه بر اساس پارودیِ سیاه‌پوست‌بودن شکل می‌گیرد و عنصر پارودی‌ساز در آن مواد خوراکی‌اند؛ پدر نابغه‌ای که با پاستیل میوه‌ایِ فروشگاه‌های فرودگاه برگشته و اعضای خانواده را برای شام و خوردن خوراک کلم به هتل نیکو دعوت می‌کند. در این شبه‌درام خانوادگی که گوشهٔ چشمی هم به تئاتر ابزورد دارد، هیچ‌کس نمی‌داند با این پدر مزاحم، دروغ‌گو، حیله‌گر و تهی‌دست چه کند؛ مگر ۲ دخترش که سرانجام به این نتیجه می‌رسند که «بابا باید غذا بخورد».

هیچ شرح و توصیفی برای موقعیت صحنه و شخصیت در این نمایشنامه وجود ندارد؛ زیرا نویسنده اساساً دغدغهٔ اجرا نداشته است. شاید به‌نظر برسد که این نمایشنامه بیشتر مناسب برنامه‌های نمایشنامه‌خوانی یا اجراهای رادیویی باشد، اما نمی‌توان به‌سادگی ادعا کرد که نویسنده نمایشنامه را نه برای اجرا روی صحنه، که برای خوانده‌شدن نوشته است. همین ویژگی است که دست دراماتورژ را کاملاً باز می‌گذارد تا با تکیه بر خلاقیت خود و به کمک معدود اشارات توصیفی، نمایشنامه را برای اجرا روی صحنه ببرد.

به‌گفتهٔ مترجم، قدرت متن نمایشنامهٔ بابا باید غذا بخورد به‌حدی است که خیلی زود روی صحنهٔ کمدی فرانسه، معتبرترین تئاتر پاریس، می‌رود تا ماری اندیایْ اولین زن نمایشنامه‌نویسی باشد که در زمان حیات، اجرای اثرش را در این تماشاخانه می‌بیند.

«مینا»، «امی»، «بابا»، «مامان»، «زلنر»، «آنا»، «مادربزرگ»، «بابابزرگ»، «عمه ژوزه» و «عمه کلمانس» شخصیت‌های این نمایشنامه هستند.

خواندن کتاب بابا باید غذا بخورد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی معاصر فرانسه و قالب نمایشنامه پیشنهاد می‌کنیم.

درباره ماری اندیای

ماری اندیای در ۴ ژوئن ۱۹۶۷ در جنوب پاریس به دنیا آمد. او نوشتن را از مدرسه شروع کرد و سال ۱۹۸۵ اولین رمانش به نام «دربارهٔ آیندهٔ پربار» را به چاپ رساند. در ابتدای قرن تازه، موفق شد با نگارش رمان «رزی کارپ»، جایزهٔ ادبی فمینا را به دست آورد. او در سال ۱۹۹۹ با اثری به نام «هیلدا» پا به عرصهٔ نمایش گذاشت؛ نمایشنامه‌ای که خیلی زود در سراسر اروپا روی صحنه رفت و جایزهٔ نقد ادبی را از آنِ خود کرد. ۴ سال بعد نمایشنامهٔ «بابا باید غذا بخورد» بود که او را به‌عنوان نمایشنامه‌نویس صاحب‌سبکی به محافل ادبی و هنری فرانسه معرفی کرد و خیلی پیش از آنکه کسب جایزهٔ ادبی گنکور نام او را در فهرست نوابغ رمان‌نویسی معاصر قرار دهد، او را شایستهٔ دریافت جایزهٔ استعداد جدید تئاتر در سال ۲۰۰۳ از جانب انجمن نویسندگان و کارگردانان نمایشی کرد. نمایشنامه‌های ماری اندیای خیلی زود در سالن‌های بزرگ و کوچک تئاتر فرانسه و سالن‌های بین‌المللی جای خود را پیدا کرد و به زبان‌های مختلف ترجمه شد. تئاتر اندیای در ادامهٔ جریان‌های نمایشی تاریخ معاصر فرانسه قرار می‌گیرد.

تئاتر اندیای مسائل اجتماعی، نژادی و انواع خشونت‌هایی را به نمایش می‌گذارد که جامعهٔ کنونی در عصر جهانی‌سازی به آن خو گرفته است. اندیای خواننده یا تماشاگر را در برابر تناقضات جامعه‌ای چندفرهنگی و عمیقاً هژمونیک قرار می‌دهد که تنها مرجع قضاوت، تردشدن و وانهادگی در آن به‌سادگی رنگ پوست است، خواه این رنگ سیاه باشد و خواه سفید. هنر او سراسر بر اساس پارودی است و راه‌حل و گره‌گشایی جایی در آثارش ندارد. او تنها آنچه را می‌بیند و پیش‌بینی می‌کند روایت می‌کند و قضاوت را به خواننده و تماشاگر و یافتن راه‌حل را به اهلش وا می‌گذارد.

بخشی از کتاب بابا باید غذا بخورد

«مادربزرگ: باید باهات حرف بزنیم دخترم.

بابابزرگ: باید باهات جدی حرف بزنیم.

مامان: پس بیایید تو.

مادربزرگ: عمه ژوزه و عمه کلمانس هم هستن.

اونا هم باید بیان تو.

مامان: البته. همگی بفرمایین. ندیدم‌شون. راه‌پله خیلی تاریکه. وضعیت این ساختمون بده. بفرمایین. بفرمایین.

بابابزرگ: می‌گن تو خونهٔ تو آواز می‌خونن.

مادربزرگ: جریان این موسیقی چیه؟

بیاییم تو دیگه؟

مامان: نترسین.

اینا خارجی‌ان، خارجی‌های شجاع و بی‌چاره که فوق‌العاده آواز می‌خونن. سالن خونه رو بهشون اجاره می‌دم تا بتونن تمرین کنن.

چیز دیگه‌ای هم هست که بخوایین بدونین؟

بفرمایین، می‌گم.

اینا موجودات جذاب، خارجی‌های جذابی‌ان که تو کشور خودشون اذیت‌شون می‌کنن.

عمه ژوزه: هر روز عصر به سالن خونه می‌آن و سرت رو می‌برن؟

عمه کلمانس: چرا این قدر بلند آواز می‌خونن؟

مادربزرگ: بریم تو، چون باید فوراً با دخترمون حرف بزنیم.

مامان: دوست‌هام زبان فرانسه نمی‌دونن. راحت باشین. اما به خوندن ادامه می‌دن. پس اگه صدا بالا رفت نترسین.

چی شد اومدید دیدنم عمه خانم‌ها؟

بابابزرگ: خارجی‌هات وحشیانه نگامون می‌کنن.

مادربزرگ: عمه‌ها اومدن کمک‌مون کنن، دخترم.

عمه کلمانس همین‌طوره. کمک به مامان و بابای بی‌چاره‌ت.

مامان: معرکه آواز می‌خونن.

حضور شما مزاحم‌شونه، واسه همین رفتارشون دوستانه نیست. معرکه‌ان و تنها دوست‌های منن.

بابابزرگ: بله، تو همیشه خارجی‌ها رو فقط به این خاطر که خارجی‌ان دوست داشتی.

مادربزرگ: بدونِ این سلیقهٔ خاصی که داری دخترم، زندگی‌ت می‌تونست شادتر باشه.

مامان: چهار تایی اومدید به‌عنوان مدعی‌العموم من رو دادگاهی کنین؟

عمه ژوزه: امروز صبح سحر سوار قطار شدیم.

می‌دونی، روی سکو سرد بود.

پول بلیت هم دادیم. وای، سیصد فرانک، اما ارزشش رو داره.

مادربزرگ: باید روحیه‌ت رو حفظ کنی دخترکم.

برگشته. چطور شده؟

بابابزرگ: شوهرت.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۶۵٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۸۴ صفحه

حجم

۶۵٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۸۴ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۱۲,۰۰۰
۷۰%
تومان