دانلود و خرید کتاب زنان فراموش شده منصور کوشان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب زنان فراموش شده

کتاب زنان فراموش شده

نویسنده:منصور کوشان
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب زنان فراموش شده

کتاب زنان فراموش شده نوشتهٔ منصور کوشان است. گروه انتشاراتی ققنوس این رمان فارسی را منتشر کرده است.

درباره کتاب زنان فراموش شده

کتاب زنان فراموش شده تازه ترین رمانی است که از منصور کوشان در ایران منتشر شده است. نویسنده در این اثر در قالب یک داستان به سرنوشت زنان و يا در واقع مادران زنان امروز پرداخته است. او در دل این داستان تلاش زنان برای به دست آوردن حقوق خود در يک جامعهٔ پيشاشهری را نشان داده است. شخصيت مادر در رمان، يعنی زنی كه در مرحلهٔ صنعتی شدن جامعه است، تابوها و خطوط قرمز را می‌شكند. این اثر یک رمان کوتاه است.

خواندن کتاب زنان فراموش شده را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی فارسی و علاقه‌مندان به قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب زنان فراموش شده

«هفته‌های نخست از این‌که می‌دانست پدر در نزدیکی‌های غروب به خانه بازمی‌گردد خوشحال بود. هر روز صبح پیش از این‌که پدر بیدار شود، بلند می‌شد، بعد از این‌که ناشتایی را آماده می‌کرد، ناهار پدر را در بقچه‌ای می‌پیچید و آماده می‌گذاشت تا بعد از نوشیدن آخرین استکان چای آن را زیر بغلش بگذارد و از خانه بیرون برود. حتی در روزهای نخست تا پیچ جاده‌ای که به آبادی می‌رسید، دنبالش می‌رفت و تا دور نمی‌شد، به خانه بازنمی‌گشت. از این‌که می‌دید مثل بسیاری از زن‌ها هر شب مردش در خانه است و دیگر نگران سرنوشت او در دل کوه‌ها نیست خشنود بود. غم ندیدن پلنگ را تحمل می‌کرد. از این‌که تنش دوباره خوابیده بود و نمی‌توانست پدر را بیش‌تر از آنچه می‌خواهد راضی کند، چندان نگران نبود. امیدوار بود که با گذشت زمان و ندیدن پلنگ آن را فراموش کند. شنیده بود که خیلی‌ها در زندگیشان توانسته‌اند همزاد دیگری داشته باشند. چندین بار هم تلاش کرده بود به حیوان‌های اطرافش نزدیک شود، در چشم‌های آن‌ها خیره شود، به بدنشان دست بکشد، خود را روی آن‌ها بیندازد تا اگر نشانی از همزادی در آن‌ها دید بیش‌تر متوجه‌شان باشد، اما هر بار دلسردتر از پیش بازگشته بود. آن‌قدر که هنوز یاد نگاه‌های پلنگ و خیال پنجه‌های آن تنش را بیدار می‌کرد، حتی دست‌های پدر هم نمی‌توانست.

پدر را که به روی خود چنبره می‌دید، تا پلنگ در خیالش جا نمی‌گرفت و آن را روی تنش حس نمی‌کرد، نمی‌توانست نفس گرمش را به صورت او بدمد، از داغی تنش او را بهره‌مند کند و واداردش از شدت لذت همه جایش را چنگ بزند و همراه خرناس‌هایش آب تنش را بکشد. اما مدتی که گذشت، همین که پدر روز به روز تکیده‌تر و بداخلاق‌تر شد و دیگر هیچ نشانی از شادمانی‌هایش حتی به وقت شکار در روزهای تعطیل نداشت، نگران شد. احساس کرد نه تنها او را روز به روز افسرده‌تر می‌بیند که چیزی در وجود خودش هم آرام آرام پژمرده می‌شود و دارد از دل و دماغ می‌اندازدش. هنوز پدر از خانه دور نشده بود که مضطرب می‌شد. فکر نکرده بود که کار کردن در معدن برای پدر خطرناک‌تر از رفتن به کوهستان باشد. نگران بی‌تابی خود در برابر دیدن پلنگ بود.

می‌ترسید در یکی از روزها که پدر به خانه بازمی‌گردد دیگر او را نبیند. هر روز بیش‌تر از روز پیش میل به کوهستان رفتن در درونش قوت می‌گرفت. حتی چند بار کوله‌بار بسته بود، دشنه‌اش را بعد از مدت‌ها در زیر دامنش بسته بود و خواسته بود که راهی کوهستان شود. صدای غرش‌های پلنگ را که در گوش‌هایش حس می‌کرد یا گرمای چشم‌های آن را که روی تنش به یاد می‌آورد، دیگر نمی‌توانست طاقت بیاورد. همیشه امیدوار بود وقتی این اتفاق بیفتد که پدر در خانه است. او که بود می‌توانست هم مطمئن باشد که خانه را ترک نخواهد کرد و هم این امیدواری در درونش به وجود می‌آید که گرمای تنش را به پدر بدهد تا در تنش بپیچد و حس خواهنده‌اش را سیراب کند.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۶۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۹۳ صفحه

حجم

۶۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۹۳ صفحه

قیمت:
۴۲,۰۰۰
تومان