کتاب چرا ملت ها شکست می خورند (خلاصه کتاب)
معرفی کتاب چرا ملت ها شکست می خورند (خلاصه کتاب)
کتاب الکترونیکی چرا ملتها شکست میخورند (خلاصه کتاب) نوشتهٔ دارون عجماوغلو و جیمز ای. رابینسون اثری برجسته در حوزهٔ اقتصاد سیاسی است که بهطور گسترده مورد تحسین اقتصاددانان برجستهای همچون کنت جی. ارو (برنده نوبل ۱۹۷۲)، رابرت سولو (نوبل ۱۹۸۷)، گری بکر (نوبل ۱۹۹۲)، مایکل اسپنس، جورج آکرلوف (برندگان نوبل ۲۰۰۱)، و پیتر دیاموند (نوبل ۲۰۱۰) قرار گرفته است. کتاب حاضر که خلاصهای از کتاب اصلی است با ترجمهٔ گروه مترجمان شنیدار در انتشارارت شنیدار نگار نوین چاپ شده است.
درباره کتاب چرا ملتها شکست میخورند (خلاصه کتاب)
نویسندگان این کتاب، با بهرهگیری از دیدگاههای اقتصاد سیاسی و تحلیلهای تاریخی، شرط توسعه پایدار را در عبور از نظامهای الیگارشی (اندکسالاری) میدانند. آنها تلاش میکنند عوامل اقتصادی تأثیرگذار بر شکلگیری و فروپاشی این نظامها را بررسی و تبیین کنند. این نگاه، تحولی بزرگ در درک رابطه میان سیاست، اقتصاد و توسعه محسوب میشود. کتاب چرا ملتها شکست میخورند نشان میدهد که در هر جامعهای که شکوفایی اقتصادی شکل میگیرد، الیگارشی از بین رفته و در هر جامعهای که اقتصاد دچار سقوط شده است، نظام اندکسالار حاکم بوده است. تجربه کشورهای گوناگون از اروپای شرقی و شوروی سابق گرفته تا آفریقا و آمریکای لاتین نشان میدهد که نمیتوان در حکومتهای اندکسالار با اصلاحاتی نظیر سرمایهگذاری دولتی، خصوصیسازی، حمایت از صنایع داخلی، یا تجارت آزاد به بهبود عملکرد اقتصادی دست یافت. به اعتقاد نویسندگان، مهمترین مسئله اقتصادی کشورهای در حال توسعه، مهار الیگارشی است. از نظر آنها، اقتصاددانان باید رمز مقابله با اندکسالاری را شناسایی کرده و با طراحی سیاستهای مناسب، زمینه حذف آن را فراهم کنند. کتاب از طریق روایت داستان ملتهایی که به دلیل اندکسالاری دچار سقوط شدهاند، نشان میدهد که هشیاری و توانمندسازی مردم کلید جلوگیری از این سرنوشت است. مطالعه این تجارب، مردم و سیاستگذاران را به درک بهتر از علل موفقیت یا شکست ملتها سوق میدهد. این اثر به بررسی بزنگاههای تاریخی میپردازد که در آنها یک کشور توانسته از دام اندکسالاری عبور کند یا بالعکس، گرفتار آن شود و سقوط کند.
کتاب چرا ملتها شکست میخورند (خلاصه کتاب) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به تمامی علاقهمندان به اقتصاد، سیاست، توسعه و تاریخ توصیه میشود و برای درک ارتباط میان نظامهای سیاسی و اقتصادی یاریدهنده است.
درباره دارون عجماوغلو
دارون عجماوغلو، اقتصاددان برجسته آمریکایی با اصالتی ارمنی-ترکی، در ۳ سپتامبر ۱۹۶۷ در استانبول متولد شد. پدرش، کِوُرک عجماوغلو، وکیل و استاد دانشگاه بود و مادرش، ایرما، مدیر مدرسه. او پس از تحصیل در دبیرستان، لیسانس خود را از دانشگاه یورک بریتانیا و مدرک کارشناسی ارشد در اقتصادسنجی و دکترای خود را از مدرسه اقتصاد لندن (LSE) دریافت کرد. عجماوغلو از سال ۱۹۹۳ به عضویت هیئت علمی مؤسسه فناوری ماساچوست (MIT) درآمد و در سال ۲۰۰۰ به عنوان استاد تمام منصوب شد. او از پراستنادترین اقتصاددانان جهان است و جوایز معتبری همچون مدال جان بیتس کلارک (۲۰۰۵) را دریافت کرده است. در حال حاضر، او استاد کرسی اقتصاد الیزابت و جیمز کیلین در MIT است و به پژوهش در زمینه توسعه، نابرابری و ساختارهای سیاسی-اقتصادی میپردازد.
درباره جیمز ای. رابینسون
جیمز ای. رابینسون، اقتصاددان و دانشمند علوم سیاسی، یکی از برجستهترین پژوهشگران در زمینه توسعه اقتصادی و سیاسی است. او استاد دانشگاه و رئیس مؤسسه پژوهشهای جهانی در دانشگاه شیکاگو است و پیشتر در دانشگاههایی مانند هاروارد تدریس کرده است. رابینسون با تمرکز بر مسائل مرتبط با توسعه اقتصادی، سیاستگذاری، و ساختارهای حکومتی، به مطالعه جوامع مختلف در جهان پرداخته است. پژوهشهای او بهویژه در زمینه علل تاریخی توسعه یا عدم توسعه ملتها و رابطه میان نهادهای سیاسی و اقتصادی، تأثیر عمیقی بر درک ما از توسعه داشتهاند. رابینسون با همکاری دارون عجماوغلو، روی نقش نهادها و ساختارهای سیاسی در تعیین مسیر توسعه ملتها کار کرده است. او بر این باور است که نهادهای فراگیر (Inclusive Institutions) کلید رشد پایدار اقتصادی و سیاسی هستند، درحالیکه نهادهای استثماری (Extractive Institutions) منجر به سقوط و ناکامی جوامع میشوند. یکی از مهمترین نقاط قوت رابینسون، توانایی او در ارائه مثالهای تاریخی و تطبیقی از کشورهای مختلف، از آمریکای لاتین و آفریقا گرفته تا آسیای شرقی، برای تبیین نظریات اقتصادی-سیاسی خود است. علاوه بر کتاب چرا ملتها شکست میخورند او همراه با عجماوغلو بر روی پروژهها و مقالات و پژوهشهای متعدد در زمینه توسعه اقتصادی، حکومتهای استثماری و فراگیر، و تأثیر تاریخ بر سیاست و اقتصاد معاصر کار کرده است. یکی از این موارد راهروی باریک است که نویسندگان در آن به بررسی رابطهٔ میان دولت و جامعه و چگونگی ایجاد تعادل برای دستیابی به آزادی و پیشرفت میپردازند. رابینسون در آثارش بهشدت از تحلیل تاریخی برای توضیح مسائل اقتصادی و سیاسی استفاده میکند. او معتقد است که بسیاری از مشکلات توسعهای ملتها ریشه در گذشته تاریخی و نوع نهادهایی دارد که در طول زمان شکل گرفتهاند. رابینسون، بهویژه در همکاری با عجماوغلو، توانسته است مباحث کلیدی درباره علل موفقیت یا شکست ملتها را به سطح جدیدی از درک نظری و تجربی برساند. پژوهشهای او، الهامبخش اقتصاددانان، سیاستگذاران، و علاقهمندان به علوم اجتماعی است و به تغییر نگاه بسیاری نسبت به عوامل بنیادین توسعه و سقوط ملتها کمک کرده است.
بخشی از کتاب چرا ملتها شکست میخورند (خلاصه کتاب)
«قبل از ورود طاعون، اروپا دارای نظام فئودالی بود که اولینبار پس از سقوط امپراطوری رم در اروپای غربی شکل گرفت. نظام فئودالی بر اساس سلسله مراتبی که بین شاه، ارباب و رعایا وجود داشت شکل گرفت. شاه کسی بود که مالک تمام زمینهای کشور بود و کسی غیر از او نمیتوانست مالک چیزی باشد.
اربابان یا لردها کسانی بودند که امکان مالکیت بخشی از اراضی را در دست داشتند با این تفاوت که در ازای آن میبایست نیروهای نظامی مورد نیاز شاه را فراهم میکردند. در این بین رعایا یا دهقانها همان قشر مظلومی بودند که بر روی زمینها کار میکردند و در ازای آن به اربابان مالیات میدادند. رعایا بدون اجازه اربابان خود نمیتوانستند مهاجرت کنند و بسیاری از مسائل حقوقی و قضایی توسط اربابابانشان به اجرا گذاشته میشد.
در این شرایط دهقانان متوجه شدند که میتوانند حقوق بیشتری درخواست کنند و از دادن مالیاتِ بیشتر سر باز زنند. این اقدام رعایا باعث شکلگیری نهادهای فراگیر شد. در یک نهاد فراگیر، نیروی انسانی کمتر، به افزایش دستمزد منتهی میشود؛ اما در اروپای شرقی وضعیت دیگری حکمفرما بود.
دهقانان ساکن در اروپای شرقی قدرت همتایانشان در اروپای غربی را نداشتند. بااینکه زمینهای بیشتری در اختیار اربابان بود و نیروی انسانی کمتری وجود داشت، اما دهقانان اروپای شرقی باوجود تعداد کمشان بیشتر از گذشته زیر یوغ اربابان خود بودند. آنها حتی مالیات بیشتری پرداخت میکردند و آزادی کمتری در مقایسه با دهقانان اروپای غربی داشتند. دلیل این بود که نهادهای سیاسی اروپای شرقی بهطور فزایندهای استثمارگر بودند و حتی مرگ و میر بر اثر طاعون و کاهش نیروی انسانی هم نتوانسته بود باعث تغییر سیاستهای آنها شود.
مرگ سیاه نشاندهنده یک برهه زمانی سرنوشتساز در تاریخ اروپای غربی و شرقی بود. درحالیکه مرگ سیاه باعث فروپاشی نظام فئودالیسم در اروپای غربی شد، در اروپای شرقی نتوانست به از بین رفتن نظامهای استثماری منجر شود.»
حجم
۲۸٫۶ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۲۳ صفحه
حجم
۲۸٫۶ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۲۳ صفحه