دانلود و خرید کتاب مه یاس در مه اکرم رشیدی (آناهیل)
تصویر جلد کتاب مه یاس در مه

کتاب مه یاس در مه

دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب مه یاس در مه

کتاب مه یاس در مه نوشتهٔ اکرم رشیدی (آناهیل) است. انتشارات آئی سا این رمان معاصر ایرانی را منتشر کرده است.

درباره کتاب مه یاس در مه

کتاب مه یاس در مه [بخوانید «مَه‌یاس در مِه»] برابر با یک رمان معاصر و ایرانی است که به‌وسیلهٔ یک راوی اول‌شخص روایت شده است. راوی در ابتدای این اثر از مواجههٔ خود با یک مأمور سبزپوش می‌گوید. او توسط چند مأمور احاطه شده است. به دستانش دستبند می‌زنند. راوی می‌گوید که دوست دارد جیغ بکشد. او کیست و داستان چیست؟ این رمان را بخوانید تا بدانید.

خواندن کتاب مه یاس در مه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب مه یاس در مه

«پدرم... با یادآوری او مغزم تیر می‌کشد. او که حالا پله‌های موفقیت را بعد از سال‌ها تلاش طی کرده و به قله می‌اندیشد؛ او که تنها دخترش را هرگز ندید، اما برای آدم‌های زیادی حکم کورسوی امید را داشت که در تاریکی‌های‌شان رخ نشان می‌داد؛ او که بارها در گلریزان آزادی زندانیان شرکت کرده بود، حالا دخترش در تاریکی پرسه می‌زد و حتی برای رسیدن به همان کورسوی امید هم انگیزه‌ای نداشت.

در دنیایی که در آن نتوانی از عشق و دوست داشتن بگویی، از شاعرانگی دریا و دلگیری غروب، از لذت هم‌قدم شدن در کوچه‌های پاییزی، از موسیقی، هنر، رقص، دختر بودن؛ دنیایی که در آن نتوانی پدرت را در آغوش بکشی و برایش شیطنت کنی و تمام دخترانگی‌هایت را در آغوش امنش بریزی، در دنیایی که مدام چشم‌درچشم دوست‌داشتنی‌ترین برادرت شوی و بفهمی دلیل روی ویلچر نشستنش هستی، کورسوی امید به چه کار می‌آید؟ چه بسا همین‌جا، محصور در بین این آدم‌های به‌ظاهر خطاکار و این میله‌های سبز رنگ بهتر از آن دنیا باشد! زندان اصلی آن‌جاست که پر پرواز روحت را چیده باشند.

با صدای صحبت‌های نامفهوم عذرا و کتی و زهرا نگاهم به سوی‌شان کشیده می‌شود. کتی با دیدنم به خنده می‌افتد و عذرا به لبخندی اکتفا می‌کند. زهرا مشتی به کتف کتی می‌کوبد و می‌غرد:

- هوی! چته؟ مگه لباسام چشونه؟

کتی چادرش را از سرش برمی‌دارد و تا می‌زند. خنده‌اش را جمع می‌کند و متبسم رو به زهرا لب می‌زند:

- هیچی، فقط به تنش زار می‌زنه!

شوخی و کل‌کل‌شان ادامه دارد و من فارغ از این‌که راجع‌به من و لباسی که به تن دارم بحث می‌کنند به این فکر می‌کنم که چه جالب است، هرجای دنیا می‌شود شاد بود، حتی به بهانه‌های کوچک و واهی! دیگر حس بدی به این فضا و آدم‌هایش ندارم. این‌جا همه مدام درگیر مؤاخذهٔ خود برای خطایی هستند که به عمد یا غیرعمد انجام داده‌اند، در صورتی که بیرون از این‌جا و در هیاهوی شلوغ آزادی، هر خطا پشت خطای بعدی پنهان می‌شود و کسی هم خود را مؤاخذه و سرزنش نمی‌کند، چون آن خطا دست و پایش را نبسته است.

سهیلا هنوز در همان حالت به سقف نگاه می‌کند که با صدای زهرا به پهلو می‌چرخد:

- سهیلا، سریال الان شروع می‌شه، خوابت نبره!

در جواب زهرا فقط پلک می‌زند. برای دیدن تلویزیون یا در وسط محوطه جمع می‌شدند یا هرکس از همان فاصلهٔ دور و در قسمت ورودی اتاقک بند خود می‌نشست و نگاه می‌کرد، در چند روز گذشته بارها دیده‌ام که در ساعات مختلف و در زمان پخش برنامه‌های مشخصی روشن شده و زندانیان برای نگاه کردن دورهم جمع شده‌اند.

بعد از دادن شام زندانیان، درهای محوطه بسته شده و تلویزیون در حال پخش سریال است، کنارشان سر سفرهٔ کوچک می‌نشینم و با بی‌میلی به استامبولی بی‌رنگ‌ولعاب زل می‌زنم. سهیلا و زهرا به سرعت و بااشتها می‌خورند و برای دیدن سریال می‌روند. کتایون کاسه‌ای ماست کوچک جلویم می‌گذارد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۷۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۶۲۰ صفحه

حجم

۴۷۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۶۲۰ صفحه

قیمت:
۲۵۲,۰۰۰
تومان