کتاب برگردان ها
معرفی کتاب برگردان ها
کتاب برگردان ها نوشتهٔ برایان فریل و ترجمهٔ یدالله آقاعباسی و مینا متصدی زاده است. نشر قطره این نمایشنامهٔ ایرلندی را منتشر کرده است. این متن نمایشی در سه پرده نگاشته شده است.
درباره کتاب برگردان ها
کتاب برگردان ها نمایشنامهای نوشتهٔ برایان فریل است. او این متن نمایشی را در سه پرده نگاشته است. «مانوس» (Manus)، «سارا» (Sarah)، «جیمی جک» (Jimmy Jack)، )، «مِر» (Maire)، «دوالتی» (Doalty)، «بریجت» (Bridget)، «هیو» (Hugh)، «اوئِن» (Owen)، «سروان لانسی» (Capitain Lancey) و «ستوان یولاند» (Lieutenant Yolland) شخصیتهای این نمایشنامه هستند.
نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب برگردان ها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی و علاقهمندان به نمایشنامههای ایرلندی پیشنهاد میکنیم.
درباره برایان فریل
برایان فریل در سال ۱۹۲۹ به دنیا آمد. او داستاننویس، مترجم و نمایشنامهنویس معاصر ایرلندی است. نخستین نمایشنامۀ فریل، رادیویی بود. این نمایشنامۀ رادیویی، «نوعی آزادی» نام داشت و در رادیویی در ایرلند شمالی ضبط شد. فریل همچنین، دستی هم در ترجمه دارد. او آثار چخوف و تورگنیف را ترجمه و بازخوانی کرده است. بسیاری از نمایشنامههای فریل از شاهکارهای درام معاصر انگلیسیزبان به حساب میآیند؛ آثاری مانند: برگردانها، رقصیدن در لوناسا، شفابخش، مالی سوینی، فیالدلفیا، من آمدم!، آریستوکراتها، آزادی شهر و... . فریل در کنار جی. ام. سینگ، شون او کیسی و ساموئل بکت از مهمترین چهرههای نمایشنامهنویسی ایرلند به شمار میرود. او در سال ۲۰۱۵ از دنیا رفت.
بخشی از کتاب برگردان ها
«مِر: اون من رو گذاشت تو خونه و رفت، اوئن. آخرین چیزی که بهم گفت... سعی میکرد ایرلندی حرف بزنه... گفت: «دیروز میبینمت»... میخواست بگه «فردا میبینمت». من اینقدر خندیدم که وانمود کرد بهش برخورده. گفت: «میپول! میپول!» آخه من این کلمه رو اشتباه گفته بودم. بعدش هم که رفت همش میخندیدم، میخندیدم، اوئن! فکر میکنی حالش خوبه؟ تو چی فکر میکنی؟
اوئن: مطمئنم برمیگرده، مر.
مِر: اهل یه ده کوچیک به اسم وینفارتینگه. (ناگهان با دستوپا روی زمین میافتد - جایی که تا چند دقیقهٔ پیش نقشهٔ اوئن پهن بود - و با انگشتش طرح نقشهای را میکشد.) بیا اینجا ببین. نگاه! این وینفارتینگه. اینجا هم دو تا دهکدهٔ کوچیک دیگه درست کنارشن. یکیشون بارتون بندیشه۱۴۰... اینجاست، اون یکی هم ساکسینگام ندرگیته۱۴۱، تقریباً اینجاست. این هم لیتل والسینگامه، شهر مادرش. اسمهاشون عجیب نیست؟ برای من که اصلاً معنایی ندارن. وینفارتینگ نزدیک شهر بزرگی به اسم نورویچه. نورویچ تو استانی به اسم نورفولکه و نورفولک تو شرق انگلیسه. نقشه رو اون روی شن خیس برام کشید و اسامی رو هم روش نوشت. همش الان تو ذهنمه. وینفارتینگ... بارتون بندیش... ساکسینگام ندرگیت... لیتل والسینگام... نورویچ... نورفولک. آهنگ عجیبی دارن، مگه نه؟ ولی قشنگن. صداشون مثل صدای هومر خوندن جیمیه. (برمیخیزد و به اطراف نگاه میکند. حالا نسبتاً آرام شده. به سارا:) دیشب خیلی ناز شده بودی، سارا. این همون لباسیه که از بوستون گرفتی؟ رنگ سبز بهت میآد. (به اوئن:) یه بلایی سرش اومده، اوئن. من میدونم. بدون اینکه به من چیزی بگه، جایی نمیرفت. کجاست، اوئن؟ تو دوستشی، کجاست؟ (دوباره به اطراف اتاق نگاه میکند. بعد روی یک چهارپایه مینشیند.) دیشب فرصت نکردم تکالیف جغرافیم رو انجام بدم. معلم از دستم عصبانی میشه. (دوباره برمیخیزد.) فکر کنم بهتره برم خونه. باید بچهها رو بشورم و بخوابونم. گوساله سیاهه رو هم باید غذا بدم... دستهام خراب شده. تاولهای درو هنوز خوب نشده. ازشون خجالت میکشم. آرزوم از خدا اینه که تو بروکلین۱۴۲ یونجهای برای درو نباشه. (پای در میایستد.) شنیدی؟ بچهٔ نلی رود نصفهشب مرد. باید برای مجلس ختمش برم. خیلی طولی نکشید، درسته؟ (خارج میشود. سکوت؟)»
حجم
۸۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه
حجم
۸۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه