کتاب مسافر و مهتاب
معرفی کتاب مسافر و مهتاب
کتاب مسافر و مهتاب نوشتهٔ آنتال صرب و ترجمهٔ فرناز حایری است. نشر نو این کتاب را روانهٔ بازار کرده است؛ کتابی دربردارندهٔ یک رمان معاصر از مجارستان.
درباره کتاب مسافر و مهتاب
کتاب مسافر و مهتاب (Utas és holdvilág و به انگلیسی: Journey by Moonlight) یک رمان معاصر و مجارستانی را در بر گرفته است. این رمان که از مشهورترین رمانهای ادبیات معاصر مجارستان است، از آنجا آغاز میشود که زوجی برای ماهعسل وارد ایتالیا میشوند. این زوج «میهای» و «ارژی» نام دارند. با ورود میهای و ارژی به ونیزْ گذشته دوباره جان میگیرد، خاطرات دوران نوجوانی و عصیانگری و حلقهٔ دوستان قدیم زنده میشود، دیدار کوچهها و فضاهای شهر جرقهای میشود برای تحولات روحی و عاطفی و... . ملاقاتهای ناگهانی و خبرهای نو به این تحولات دامن میزند و جملگی دستبهدست هم میدهد تا گذشته در اکنون زنده شود و نوسان میان این دو زمان است که داستانی سرشار از جزئیات و وقایع پدید میآورد؛ در کشاکش عمیقترین احساسات و عواطف بشری. این رمان در باب عشق و روابط عاطفی و ازدواج و عدم تفاهم و بحران روابط زناشویی و احساسات نهفتۀ آدمی است. با آنتال صرب (Antal Szerb) همراه شوید. متن اصلی رمان «مسافر و مهتاب» اولینبار در سال ۱۹۳۷ میلادی منتشر شده است. این اثر را یکی از بزرگترین آثار ادبیات مدرن اروپا دانستهاند.
خواندن کتاب مسافر و مهتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعهٔ ادبیات داستانی قرن ۲۰ مجارستان و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره آنتال صرب
آنتال صرب (Antal Szerb) در یک مهٔ ۱۹۰۱ به دنیا آمد و در ۲۷ ژانویهٔ ۱۹۴۵ میلادی درگذشت. او یک پژوهشگر و نویسندهٔ مجارستانی است. او را از مهمترین نویسندگان مجار در قرن ۲۰ میلادی دانستهاند که علاوهبر رمانهایی که نوشت، آثار سترگی نیز در حوزهٔ تاریخ ادبیات از او به جا مانده است. پس از اینکه آلمان نازی مجارستان را اشغال کرد، آنتال صرب کشور را ترک نکرد و ۴۳ساله بود که در سال ۱۹۴۵ میلادی و پیش از پایان جنگ جهانی دوم در اردوگاهی کشته شد. رمان «مسافر و مهتاب» یکی از آثار اوست.
بخشی از کتاب مسافر و مهتاب
«هر روز سر تا ته روزنامههای ایتالیایی را میخواند، اما با احساساتی متناقض. از این تصور تناقضآمیز که روزنامههای ایتالیایی را به ایتالیایی، به این زبان شکوهمند و شیوا، مینوشتند خوشش میآمد؛ منتها وقتی برای بیان اخبار روزانه به کار میبردندش، انگار مشتی چرخخیاطی را برای نوشتن به کار انداخته بودند. از آن گذشته، محتوای اخبار خیلی غمگینش میکرد. آخر روزنامههای ایتالیایی به طرز وجدآمیزی شاد بودند، انگار مقالات روزنامهها کار آدم نبود، بلکه قدیسان فاتحی از یکی از نقاشیهای فراآنجلیکو پا بیرون گذاشته و قلم دست گرفته بودند تا نظم اجتماعیِ بینقص را جشن بگیرند. همیشه دلیلی برای شادمانی وجود داشت: کمپانیای یازدهساله شده بود، جادهای دوازدهساله شده بود. به همین دلیل کسی به افتخارش سخنرانی میکرد و مردم با شور و شعف کف میزدند، لااقل طبق روایتِ روزنامهها.
میهای هم مثل هر خارجی دیگری دو به شک بود که آیا واقعاً ملت آنطور که از اخبار روزنامه برمیآمد همیشه با شور و شوق به استقبال هرچیزی میرفتند و همواره به طرز خستگیناپذیری شاد بودند یا نه. خوب میدانست بعید است یک خارجی بفهمد ایتالیاییها در ابراز شادمانیشان و اعلام دمای هوا چقدر صداقت دارند، حالا اگر آن خارجی با احدی حرف نمیزد و هیچ ارتباطی با زندگی ایتالیایی برقرار نمیکرد که دیگر محال بود. اما به رغم فاصله و بیاعتناییاش به امور، تا جایی که عقل میهای قد میداد و دستگیرش شده بود مردم ایتالیا واقعاً به طرز خستگیناپذیری پرشور و شعف و شاد بودند، چون شاد بودن مُد بود. در عین حال میدانست آنچه مایهٔ شادی آدمها است، حالا چه فردی و چه جمعی، چیزهای پیشپاافتاده است.
ولی زیاد هم خودش را دلمشغول این قضیه نکرد. حس ششمش میگفت در ایتالیا قدرت دست هرکسی باشد و هر تفکری به هر اسمی حاکم باشد، همین آش است و همین کاسه. سیاست سطحی میماند. مردم و خیل جماعتِ ایتالیایی با روی خوش بارِ تغییرات زمانه را به دوش میکشیدند و منفصل از تاریخ باشکوهشان زندگی میکردند. حتی شاید جمهوری روم و امپراتوری روم با آن جلال و جبروتشان و قهرمانیها و رسواییهایشان چیزی نبوده مگر نمایشی پر زرق و برق: کل امپراتوری روم نمایشِ چند بازیگر خبره بوده آنهم وقتی که ایتالیاییها با خونسردی پاستایشان را میخوردند و آوازهای عاشقانه میخواندند و ثمرههای پرشمار زندگیشان را تولید میکردند.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه