کتاب پسری بینام در روزگار نارنجی
معرفی کتاب پسری بینام در روزگار نارنجی
پسری بینام در روزگار نارنجی رمانی از نیوسنده معاصر ایرانی، عماد رضایی نیک است. نویسنده در این اثر از آرزوی یک پسر نوجوان برای حضور در تیم ملی فوتبال داستانی جذاب ساخته است.
درباره کتاب پسری بینام در روزگار نارنجی
راوی قرار است با دوستانش رسول و آرش در مسابقات محلی فوتبال که برای یک جایزه پنجاههزارتومانی برگزار میشود، شرکت کند. داستان مربوط به اواسط دهه هشتاد است. ما همراه پسر راهی فضای پرهیجان داستان و حال و هوای نوجوانی او میشویم تا با ماجراهای او و دوستانش همراه شویم و رویاهای هر کدام از بچههای داستان را درباره حضورشان در جام جهانی ۲۰۱۴ از زبان خود آنها بشنویم.
رضایی نیک در این کتاب به نوعی عشقها و آرزوهای دوران نوجوانی پسران را به تصویر کشیده است.
خواندن کتاب پسری بینام در روزگار نارنجی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
دوستداران ادبیات داستانی و رمان ایرانی به ویژه نوجوانان.
بخشی از کتاب پسری بینام در روزگار نارنجی
و اما روز فینال. دور تا دور زمین مسابقه، بچههای محله گروسی پشت فَنسها ایستاده بوند و بیبرنامه و ناهماهنگ سر و صدا میکردند. شاید «هو» کردنشان تنها کمی نظم داشت.
اسپرتکسهای جدیدم را پا کرده بودم. زودتر از تیم حریف، «کلاغهایِ گشنه» وارد زمین شده بودیم. بنا را گذاشته بودیم به بیخیالی؛ مثلا کر و کور هستیم. نه حرفپرانیهای تماشاچیها را میشنیدیم و نه شکلکهایشان را میدیدیم. چند دقیقهای به بازی نمانده بود که مسئول برگزاری مسابقات مثل همیشه با کیسهٔ آبیرنگ بر روی دوش و کاغذهای آ.چهار توی دست آمد. کاغذها مربوط به جدول مسابقات، آقای گل، بازیکن اخلاق و بازیکن بیاخلاق بود. کاغذها را روی میز ریخت. نگاهی به تماشاچیها انداخت و به گمانم احساس غرور کرد. از توی کیسه، توپ پلاستیکی دو لایه را درآورد. سوتَش را که زیر تیشرت تیم ملی ایران بود، بیرون آورد. اسمش برات بود. میگفتند توی پارکها میچرخد و به هزینه خودش مسابقات فوتبال برگزار میکند. حسن (که اصلا منبع موثقی نیست) میگفت برات میخواسته فوتبالیست شود و فوتبالش توی محلهشان حرف نداشته. یک روز میفهمد پدرش با زنی دیگر رابطه دارد و بیحرفِ پیش آن را کف دست مادرش میگذارد. مادر عاشق پدر بوده. پدر و مادر از هم جدا میشوند. برات پیش مادر میماند. چند صباح بعد مادر انگار از غصه میمیرد. برات ترک تحصیل میکند. از باشگاهی فوتبال به او پیشنهاد بازی میشود. باشگاه یک ملیون تومان میخواهد. برات پول ندارد. از پدر پول میخواهد. پدر به تلافی ماجرای لو دادن، پولی نمیدهد. برات النگوهای زن بابا را میدزدد. زن بابا میفهمد. زن بابا به پدر میگوید. خون جلوی چشمهای پدر را میگیرد. برات فرار میکند. برات کلید خانه را نگه میدارد. ماهها میگذرد. برات کمین میکند. پدر و زنبابا مسافرت میروند. برات خانه را خالی میکند. همه جواهرات زنبابا را میدزد. با پولش به تهران میآید. این ماجراها همه در اصفهان رخ میدهد.
تیم کلاغهای گشنه وارد زمین شدند. دست و سوت تماشاگران واقعا کَرِمان کرد. حالا دیگر هماهنگ دست میزدند و یکصدا میگفتند:
- حمله
حجم
۵۹۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
حجم
۵۹۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
نظرات کاربران
عالی
من کتاب را تا یک صفحه ای چند سال پیش خونده بودم ولی پیداش نمیکردم خیلی کتاب خوبی است درباره بچه هایی که میخوان برای جام جهانی ۲۰۱۴ در تیم ملی بازی کنند و این را بدونید داستان فقط درباره