کتاب سقوط پنج
معرفی کتاب سقوط پنج
کتاب سقوط پنج نوشتهٔ پیتاکوس لور و ترجمهٔ پیمان اسماعیلیان است. نشر افق این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان برای نوجوانان نوشته شده و جلد چهارم از مجموعهٔ «میراث لورین» است.
درباره کتاب سقوط پنج
کتاب سقوط پنج (The Fall of Five) چهارمین جلد از مجموعهٔ «میراث لورین» است. این جلد با روایت «سم» آغاز میشود که که یک پسر زمینی و دوست «جان» است. او در سلول انفرادی در پایگاهی در نیومکزیکو است. این پایگاه محل عملیات مشترک گروهی از زمینیها با «موگادوری»ها است. «سم» گرفتار شده است؛ چون دوستش بیگانهای فضایی از کار درآمده است. حالا این سؤال برایش پیش آمده است که چطور عدهای حاضرند بشر را به موگها بفروشند؟ با اینکه رازهایی در این جلد آشکار میشود، همچنان معماهایی وجود دارد که حلکردن آنها در همراهی با قهرمانان دلیر داستان ممکن میشود. آیا سم راضی میشود جان و شمارهٔ ۹ را لو بدهد و به موگادوریها بگوید آنها کجا رفتهاند و میخواهند چه کار کنند؟ آیا ممکن است سم هم به میراث لورینی دست پیدا کند؟ آیا سم تسلیم ناامیدی میشود؟ بخوانید تا بدانید.
خواندن کتاب سقوط پنج را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ نوجوانان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب سقوط پنج
«اگر این نامه را میخوانی، لابد بدترین رویداد اتفاق افتاده است. میخواهم بدانی که تو را درست بهاندازهٔ دختر واقعیام که نداشتهام دوست داشتم. من هرگز قرار نبود سپانت باشم. این نقش درست همان شب سقوط سیارهمان به من سپرده شد و این کاری نبود که برایش آماده شده یا آموزش دیده باشم. با وجود این حاضر نیستم این سالهای با تو بودن را با هیچچیز دیگری روی لورین یا زمین عوض کنم. امیدوارم برایت چیزی کم نگذاشته باشم. میدانم که در سرنوشتت کارهای بزرگی رقم خورده است.
امیدوارم یک روز بتوانی کارهایی را که در حقت کردهام درک کنی ـــ دروغهایی که به تو گفتهام ـــ و از ته دلت بتوانی من را ببخشی.
خردسالتر که بودی، دروغی به تو گفتم. آن دروغ خیلی زود تبدیل به دروغهایی متعدد شد و همانها تبدیل به کل زندگیمان شدند. من را ببخش، ایا. من بزدلم.
تو شمارهٔ دهی، چون فقط ده گارد توانستند از یورش به لورین جان سالم به در ببرند، اما گارد دهمی نیستی. تو بخشی از نقشهٔ مهتران برای تداوم بقای نژاد لورینی نیستی و برای همین هم بود که با سایر گاردها تو را به زمین نفرستادند. برای همین است که تو مثل مارینا و شش داغ روی ساقت نداری. تو هرگز تحت حمایت طلسم لورینی نبودهای.
مهتران تو را انتخاب نکردند. پدرت این کار را کرد.
تو میراثبر و از ترَکهٔ یکی از قدیمیترین و معتبرترین خاندانهای لورینی هستی. جد بزرگت یکی از ده مهتری بوده که بر جهان ما حکومت میکرده است. البته این به زمانی برمیگردد که سیارهٔ موطنمان هنوز به شکوفایی کاملش نرسیده بود و نژاد ما قفل قدرتهای لورین را نگشوده بود و بهسبب زندگی هماهنگ با سیاره از مواهب کامل میراثها بهرهمند نشده بودند. سیارهٔ جوان ما بر سر دوراهی قرار گرفته بود: تمایل به توسعهٔ سریع، یا نیاز به حفاظت از طبیعت و تداوم حیات.
این عصر دورهٔ مرگ بود، زمانی که حتی بزرگترین تاریخشناسان از درکش عاجز بودند. در این عصر تاریکی، آتش جنگ میان مردمانمان شعله میکشید. چه بسیاری که در کشمکشهای بیهوده جان باختند، اما دستآخر نیروهای صلحطلب پیروز شدند. خورشید عصری تازه بر لورین دمیده بود؛ همان عصر زرینی که در آن به دنیا آمدی و موگادوریها آنطور ظالمانه پایانش دادند.
جد بزرگت یکی از تلفات «جنگهای اسرارآمیز» بود، یعنی درگیری میان موگادوریها و لورینیها که حکومت ما روی آن سرپوش گذاشت تا خدشهای به توهم آرمانشهر لورین وارد نشود.
پدرت ریلن که آن هنگام جوان بود، مسخ این جنگ شده بود. باید بدانی که پس از جنگ، وقتی مهتران باقیمانده دوباره گرد هم آمدند، تعدادشان را از ده تن اولیه به نُه تن کاهش دادند. پدرت معتقد بود که جای خالی باقیمانده در میان مهتران متعلق به دودمان شماست. مهتران ما هرگز بر اساس تبار یا وراثت برگزیده نمیشدند، اما پدرت همچنان بر این باور بود که تاریخ در حق خاندان شما جفا کرده است.»
حجم
۲۷۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
حجم
۲۷۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه