دانلود و خرید کتاب آینده تاریخ است ماشا گسن ترجمه افشین خاکباز
تصویر جلد کتاب آینده تاریخ است

کتاب آینده تاریخ است

نویسنده:ماشا گسن
انتشارات:نشر مرکز
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب آینده تاریخ است

کتاب آینده تاریخ است نوشتهٔ ماشا گسن و ترجمهٔ افشین خاکباز است. نشر مرکز این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی (داستان‌مانند) در باب اینکه چگونه تمامیت‌خواهی دوباره بر روسیه مسلط شد.

درباره کتاب آینده تاریخ است

تمامیت‌خواهی چگونه دوباره بر روسیه مسلط شد؟ این پرسشی است که نویسندهٔ کتاب آینده تاریخ است کوشیده است به آن پاسخ دهد. این کتاب تاریخ که شبیه داستان دانسته شده، هفت شخصیت اصلی دارد که نویسنده در ابتدای کتاب از آن‌ها تعریف مختصری کرده است. این کتاب که شش بخش و ۲۲ فصل دارد، شبه‌داستانی را از روسیهٔ پساشوروی روایت می‌کند؛ درست پس از روزهایی که پیرمردهای حزب کمونیست شوروی یکی‌یکی مردند و جوان‌هایی بر سر کار آمدند که فکر می‌کردند چیزهایی قابل اصلاح‌شدن است و در نهایت شوروی را با مغز به زمین زدند. چه تمهیدی این کتاب تاریخ را به داستان شبیه کرده است؟ نویسندهٔ این کتاب به نام ماشا گسن انگار خود و دوستانش را در روسیهٔ چند دهه پیش از گوشه‌وکنار کشور جمع کرده و به مسکو آورده؛ تا هر کدام ناداستان‌هایی را که از زیستن در پساتوتالیتاریسم پوتینی با خود حمل کرده‌اند، به ما بگویند. گفته شده است که کتاب «آینده تاریخ است» را برای فهم چرایی فروریختن هر آنچه سخت و استوار است و دودشدن و به هوارفتنش و چگونگی ادامهٔ حیات بر کپه‌های آن خاکستر باید خواند.

خواندن کتاب آینده تاریخ است را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران مطالعه در باب تاریخ جهان (روسیه) پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب آینده تاریخ است

«بعد از اعتراضاتی که به دنبال محکومیت ناوالنی در ژوئیهٔ سال ۲۰۱۳ بر پا شد، پس از چند ساعت از بهترین ساعاتی که می‌توانست به یاد آورد، ساعاتی که او و آدم‌های دور و برش بی این‌که از کسی اجازه بخواهند کاری را می‌کردند که باید می‌کردند، بعد از این‌که پلیس سرانجام جمعیت را متفرق کرد، سِریوژا متوجه شد در میدانی در آن سوی خیابانِ تماشاخانهٔ بُلشویی ایستاده است. همه رفته بودند. بعضی‌ها را با اتوبوس پلیس برده بودند. بیشتر مردم به خانه‌هایشان رفته بودند. چند نفری هم در میخانه‌های اطراف نشسته بودند. شب گرمی بود و میخانه‌های کنج خیابان که بهارخوابشان مشرف به پیاده‌رو بود کوبا لیبره می‌فروختند. هنوز جای ضربهٔ باتونِ مأمور پلیس را که او و گروه کوچکش را در پیاده‌رو هل می‌دادند و از محل اعتراض دور می‌کردند حس می‌کرد. هنوز هم صدایش از فریادهایی که کشیده بود تا به سایر معترضان بگوید از پلیس فاصله بگیرند و دوباره سر جای قبلی‌شان برگردند گرفته بود. تعداد خیلی کمی صدایش را شنیدند. به خانه رفت.

روز بعد، پس از این‌که ناوالنی از زندان آزاد شد، سِریوژا در فیس‌بوک خواند که زنی به میدان برگشته است تا به اعتراض ادامه دهد. او را می‌شناخت، البته نه خیلی خوب. ولی اسمش را می‌دانست و اغلب به کافه‌ای می‌رفت که او مدیرش بود. آن خانم همیشه یک چیز را در صفحه‌اش تکرار می‌کرد، و از مردم می‌خواست که بیایند و همراهش بایستند، و تا وقتی که همهٔ اتهامات علیه ناوالنی را پس نگرفته‌اند و تا وقتی که همهٔ زندانیان پروندهٔ بولوتنوی را آزاد نکرده‌اند همانجا بمانند. او در صفحات دوستانش نظر می‌گذاشت ــ دوستان خیلی زیادی داشت ــ و از آنها می‌خواست بیایند و به او ملحق شوند. گاهی آنها یکی دو ساعتی می‌آمدند و بعد سر زندگی‌شان برمی‌گشتند. ولی او می‌ماند. بیش از سه هفته، هر روز در میدان، زیر ساعتی که روزها و ساعاتِ مانده به آغاز المپیک سوچی را می‌شمرد می‌ایستاد. تابلویی را که به زبان روسی و انگلیسی رویش نوشته بودند «همهٔ زندانیان سیاسی را آزاد کنید» در دست می‌گرفت. برای نخستین بار بعد از چند روز، ده‌ها مأمور پلیس و چند ونِ پلیس دوره‌اش کرده بودند. معلوم بود انتظار دارند معترضان برگردند. ولی مدتی بعد رفتند و او دوباره تنها ماند. هر روز تصویری از خودش را زیر ساعتی که مثل زندانی‌ها روزها را می‌شمرد در صفحه‌اش می‌گذاشت.‌

سِریوژا می‌دانست باید برود، ولی نرفت. احساس می‌کرد که آن ابر، دوباره و سنگین‌تر از قبل بر رویش افتاده است. تنها چیزی که می‌توانست درباره‌اش فکر کند این بود که او، یعنی سِریوژا، سزاوار سرزنش است و بنابراین حق ندارد مثل روز قبل، از بقیه بخواهد که کاری کنند. باید خودش کاری می‌کرد. ولی دیگران هم باید شرکت می‌کردند درحالی که او حق نداشت پای آنها را وسط بکشد. بنابراین هیچ کاری نکرد. اما دست روی دست گذاشتن هم شرم‌آور بود. شرمِ بی‌عملی با شرمی که اکنون از غرورش، و تلاش توجیه‌ناپذیرش برای جلب توجه دیگران، احساس می‌کرد درآمیخته بود و که هر لحظه خود را در برابر چشمانش به رخ می‌کشید و فلجش کرده بود.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۶۴۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۷۲ صفحه

حجم

۶۴۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۷۲ صفحه

قیمت:
۱۲۰,۰۰۰
تومان