کتاب تن ها
معرفی کتاب تن ها
کتاب الکترونیکی تن ها نوشتۀ لیلا جلینی در انتشارات مهراندیش منتشر شده است. این رمان دربارۀ تنهایی انسانها و تأثیر آن بر روابط فردی و اجتماعی است و به شکلی عمیق و انسانی به بررسی این موضوع میپردازد. شخصیتهای این کتاب از هر جنسیت، قومیت، نسل و طبقهای که باشند، درگیر تنهایی هستند، و دنیای مدرن آنها را به این سرنوشت دچار کرده است.
درباره کتاب تن ها
رمان تنها به روایت تنهایی آدمها میپردازد. در این کتاب، تنهایی بهعنوان یک پدیده جهانی و اجتنابناپذیر معرفی میشود که بر تمام شخصیتها، فارغ از ویژگیهای فردیشان، تأثیر میگذارد. شخصیتهای داستان اگرچه گاهی در تلاش برای کاهش درد و رنجهای خود هستند، اما نابلدی در درک و مواجهه با این تنهایی، باعث میشود که به جای کمک به یکدیگر، فقط بر عمق تنهاییهای همدیگر بیفزایند. این کتاب به ما نشان میدهد که در دنیای مدرن، انسانها حتی زمانی که قصد دارند به دیگری کمک کنند، به دلیل ناآگاهی از ماهیت واقعی تنهایی و نیازهای فردی، به جای تسکین، به زخمهای دیگری نمک میزنند.
لیلا جلینی در این رمان به طور خاص به سرنوشت انسانها در دنیای معاصر پرداخته و نشان میدهد که افراد آگاهتر و کسانی که در جستوجوی معنا و حقیقت هستند، تنهاتر از کسانی هستند که بیخبر از وضعیت خود، در خوشی و بیفکری زندگی میکنند. این کتاب نه تنها به تنهایی، بلکه به مواجهه انسانها با آن و نحوه برخورد آنان با یکدیگر در شرایط مدرن میپردازد.
کتاب تن ها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کتاب تنها برای کسانی که به بررسی روانشناختی و اجتماعی تنهایی علاقهمند هستند و نیز برای علاقهمندان به ادبیات مدرن که به موضوعات انسانی و روابط پیچیده میان افراد و جامعه پرداختهاند، پیشنهاد میشود. همچنین افرادی که به دغدغههای اجتماعی و فردی در دنیای معاصر توجه دارند، میتوانند از این کتاب بهرهمند شوند.
درباره لیلا جلینی
لیلا جلینی متولد ۱۳۵۷ در تهران است و فارغالتحصیل رشته تئاتر با گرایش ادبیات نمایشی میباشد. او نویسندهای با دغدغههای زنانه است که در آثار خود به مسائل زنان و مشکلات آنها در جامعه معاصر میپردازد. جلینی در کارنامه ادبی خود علاوه بر کتاب تنها، آثار دیگری همچون رمان صفر مرزی و مجموعه داستانهایی مانند زنی که اتفاقاً منم را منتشر کرده است. آثار او عموماً در جوایز مختلف ادبی شناخته شده و نامزد جوایز گوناگون شدهاند.
بخشی از کتاب تن ها
«وینستونی که در آیینه دود میشد بوی تلخ و ترش میداد، انگارکه عِطرِ گردنِ پَخ و کوتاه مرد، مردی که دوست داشت زیر موهای بلند زن پنهان شود، زنی که توی آیینه خیره به دودِ بیرمقِ سیگار، داشت به تبخالهای پهنِ بیریختِ دور لبش فکر میکرد که نمیدانست بهخاطر حساسیت به فیلتر سیگار بیرون ریختهاند یا تهریش مرد یا اضطرابِ چمدانِ کوچک چرمی که هربار در کمد را باز میکرد، خیال رفتن مثل خوره به جانش میافتاد و قلبش انگارکه طبل دستهٔ عزاداری گُمبوگُمب در سینهاش میکوبید.
روزنامهٔ کهنه را گوشهٔ کمد چپاند، چمدان کوچک و سبک را دست گرفت. نگاهش مثلِ چشمهای کلاغ، سیاه و سرد و ساکت و بیروح بود و قلبش دیگر در سینه گُمبوگُمب نمیکوبید. وقتیکه نیمهشب درِ حمام، در آپارتمان و در ورودی ساختمان را محکم پشت سرش به هم کوبید، هر در محکمتر از قبلی، بلکه این دمِ آخری صدای توی سرش را بشنود، صدای گمکردهاش را، نشنیدش. صدای گمکردهاش را پیدا نکرد.»
حجم
۳۳۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه
حجم
۳۳۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه