دانلود و خرید کتاب نگذار بماند نیکلا ساندرز ترجمه زهرا مهریزی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب نگذار بماند اثر نیکلا ساندرز

کتاب نگذار بماند

انتشارات:نشر افرا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب نگذار بماند

کتاب نگذار بماند نوشتهٔ نیکلا ساندرز و ترجمهٔ زهرا مهریزی است. نشر افرا این رمان معاصر انگلیسی را منتشر کرده است.

درباره کتاب نگذار بماند

کتاب نگذار بماند (Don't let her stay) دربردارندهٔ یک رمان معاصر و انگلیسی است که داستانش از زاویه‌دید «جوآن» روایت می‌کند. او تنها کسی است که می‌بیند دختر همسرش برای قتل او و نوزاد چهارماهه‌اش نقشهٔ قتل می‌کشد و تا چه اندازه آدم خطرناکی است. «کلوئی» باهوش است و می‌داند باید جلوی پدرش مهربان و بی‌آزار به‌ نظر برسد. او جوآن را مقصر همه‌چیز جلوه دهد؛ گویی نقش بازی‌کردن جزئی از شخصیت اوست و به‌گونه‌ای دروغ می‌گوید که حتی جوآن را دربارهٔ موضوعاتی که با چشم‌های خودش دیده به تردید می‌اندازد. کتاب «نگذار بماند» شما را تا انتها در تعلیق نگه می‌دارد. آیا واقعاً کلوئی پیش از ورود به خانهٔ جوآن و «ریچارد» هم مرتکب قتل شده است؟ چرا در بیمارستان روانی بستری بوده؟ تا چه اندازه باید از او دور ماند و ریچارد چقدر دخترش را می‌شناسد؟ هر فصل از رمان «نگذار بماند»، روایتگر حادثهٔ هولناکی است و پرده‌ای نادیده از گذشته‌ٔ کلوئی، ریچارد و جوآن را به نمایش می‌گذارد. نیکلا ساندرز عناصر وحشت را آرام‌آرام در دل داستان تزریق کرده است. این نویسنده شما را بر قطار ترس می‌نشاند و به تونل وحشت می‌برد؛ تاجایی‌که می‌بینید همراه با جوآن در میان شعله‌های آتش ایستاده‌اید و راهی برای فرار ندارید. با این اثر همراه می‌شوید؟

خواندن کتاب نگذار بماند را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر انگلستان و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب نگذار بماند

«به پلیس گفتیم که کلویی اسلحه را از ریچارد گرفت و این مبارزه‌ای تا حد مرگ بین ما و او بود و اینکه اسلحه به طور اتفاقی شلیک کرد. وقتی کلویی به ریچارد شلیک کرد، او دیگر تهدیدی فوری محسوب نمی‌شد. منظورم این است که آن موقع او زانو زده بود، عربده می‌کشید، روی عکس بچگی سوفی افتاده و برای زندگی‌اش التماس می‌کرد. همچنین اسکار خودش را به یک پوند یا بیشتر از گوشت او مهمان کرده بود. ریچارد هیچ‌جایی نمی‌رفت، ولی کلویی نیاز به یک پایان داشت.

می‌توانم این را درک کنم.

دو ماه گذشته و هر روز به خودم یادآوری می‌کنم که خوش‌شانسم که زنده‌ام. اگر به خاطر کلویی نبود، مرده بودم. ایوی هم مرده بود. آیا ریچارد یک بار دیگر از زیر بار مسئولیت کشتن خانواده‌اش قسر در می‌رفت؟ باورش سخت است، اما همان‌طور که کلویی گفت، او می‌خواست همه‌چیز را به گردن کلویی بیندازد و بعد می‌گفت که مسئول مرگ دایان هم بوده و نمی‌خواسته آن را بپذیرد. اگر این‌طور می‌شد، کلویی هم می‌مرد و دیگر هیچ‌کس نبود که بگوید واقعاً چه اتفاقی افتاده است.

تنها چیز خوبی که این ماجرا داشت رابطهٔ من با کلویی است. در این مدت کوتاه او به زن جوان شاد و پر از امیدی برای آینده تبدیل شده است. الان با من زندگی می‌کند. من خانه‌ای کوچک در ایسلینگتون اجاره کرده‌ام و می‌توان گفت مثل خواهر بزرگش هستم، چیزی که همیشه امیدوار بودم، باشد. او به دانشگاه برمی‌گردد تا درسش را تمام کند و کاری پاره‌وقت در کافه‌ای محلی پیدا کرده است.»

mary
۱۴۰۳/۰۷/۰۵

کتاب کشش خوبی داره ولی کاش پایانش باز نبود یا حداقل جلد دوم داشته باشه چون خیلی چیزا مشخص نشد و ناتموم موند ولی کتابای جنایی معمایی دوست دارید پیشنهادش میکنم اسپویل❌❌❌❌❌❌ سوالاتی که بی جواب موند اگه ریچارد میدونست

- بیشتر
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۳۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۲۸۸ صفحه

حجم

۲۳۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۲۸۸ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان