کتاب از دانوب تا اروند
معرفی کتاب از دانوب تا اروند
کتاب از دانوب تا اروند نوشتهٔ زینب محمدقلی زاد است. نشر صاد این رمان معاصر ایرانی را منتشر کرده است.
درباره کتاب از دانوب تا اروند
کتاب از دانوب تا اروند حاوی یک رمان معاصر و ایرانی است که به رود اروند، آسایشگاه روانی، اتحاد جماهیر شوروی، جنگ، سال ۱۳۶۷، ادبیات روسیه و عشق ارتباط دارد. در این رمان، دو داستان از زبان دو راوی بهموازات یکدیگر حرکت میکنند. دست سرنوشت این دو راوی را در کلیسایی به هم میرساند. در این رمان، ارادهها به جنگ سرنوشت میروند و کسی نمیداند کدام یک پیروزِ این میدان خواهد بود. این کتاب ۱۳ فصل دارد.
خواندن کتاب از دانوب تا اروند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب از دانوب تا اروند
«در سطح شهر چرخاندن منشیکف عجیبوغریب آن هم این ساعت از شب کار پرخطری است اما مگر میتوانستم دست رد به سینهٔ پیرمردی چنین از همه جا رانده شده بزنم و همین چند قدم راه رفتن و نفسکشیدن را هم از او دریغ کنم. به نظر هم نمیرسد افکار شومی در ذهن داشته باشد. چنان دستم را محکم گرفته که با اندک فشار اضافهای استخوانهایم خواهند شکست.
تعهدنامهٔ بلند بالایی هم امضا کردم که صحیح و سالم نگهش دارم و قرار هم شده هر دو هفته یکبار برای اطمینان خاطر به خانهٔ سالمندان سر بزنند. امیدوارم با یک اعتراف، گناه این دروغ از دوشم برداشته شود چون اصلاً قصد ندارم او را در خانهٔ سالمندان ساکن کنم. این رفتارم بیش از اندازه ناسیونالیسیتی است و دل خودم را هم بههم میزند. این همه توجه و دلسوزی به یک غریبه از من برنمیآمد آن هم با یک چنین سرنوشت موهومی که راست و دروغش اصلاً برایم مشخص نیست. گاهی خودم را در مقابل احساسات ناشناختهٔ درونیام از قبل تسلیم شده میبینم و کاری هم نمیشود کرد.
بالاخره پیرمرد به حرف آمد و گفت:
- «این سکوت فقط برف کم دارد. بورانی که دو قدمیات را هم به زور ببینی. یقیهٔ پالتویت را بالا داده باشی و از کنار دیوار راه بروی که برف کمتری به صورتت بخورد. حیف که اینجا بیش از اندازه گرم است و چیزی هم به چشمم نمیخورد که بنوشیم و حالمان جا بیاید.»»
حجم
۱۴۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۱۴۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
نظرات کاربران
عالی بود خداقوت به نویسنده
از دانوب تا اروند، شبیه اسمش، قصهی تلاقی زیبای خطوط سرنوشت است، در بعد زمان و مکان!