دانلود و خرید کتاب شهسواران سرنوشت شیرین فرهی
تصویر جلد کتاب شهسواران سرنوشت

کتاب شهسواران سرنوشت

نویسنده:شیرین فرهی
انتشارات:نشر نی
امتیاز:
۳.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب شهسواران سرنوشت

کتاب شهسواران سرنوشت نوشتهٔ شیرین فرهی است. نشر نی این رمان معاصر ایرانی و تاریخی را منتشر کرده است.

درباره کتاب شهسواران سرنوشت

کتاب شهسواران سرنوشت حاوی یک رمان معاصر و ایرانی است که ۳۷ فصل دارد. این رمان در دوران سلطنت اردشیر دوم هخامنشی (دهمین پادشاه این سلسله) روی داده است. ماجرای داستان بر بستر تاریخ است و برخی از شخصیت‌ها تاریخی‌اند؛ افرادی همچون پروشات، تیسافرن، فرناباز، تیروز، گزنفون، آگیسیلائوس، درکیلیداس، آنتالکیداس و...، اما پیرنگ و سایر شخصیت‌ها (مانند دلارام، پادرا، آروید، راتین، ابریشم، سلنه و...) و نیز روستای «شیاته» زاییدهٔ ذهن نویسنده است. شیرین فرهی نویسندهٔ این رمان تاریخی و اقتباسی است.

خواندن کتاب شهسواران سرنوشت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان تاریخی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب شهسواران سرنوشت

«با پیشروی لشکر نور، تاریکی‌ها مخفیگاهی نیافتند و گریختند. اشعهٔ خورشید بامدادی از پشت پلک‌های راتین گذشت و عنکبوت بی‌هوشی را واداشت تارهایی را که دور او تنیده بود بگسلاند. راتین به نرمی از دنیای سیاه اغما بیرون آمد. رؤیای غریبی دیده بود! در آن رؤیا سلنه روی گشوده بود و زشت نبود! زیبا بود، بسیار زیباتر از آنچه به تصور آید. صورتش گرد و پوستش به سپیدی ماه کامل بالای سرشان بود و هیچ اثری از خوره در آن دیده نمی‌شد. بینی ظریف و سربالایی داشت که اصلاً به پوزهٔ خوک‌ها شبیه نبود. مقایسهٔ آن لب‌های صورتی‌رنگ و قلوه‌ای با دهان ماهی توهین‌آمیز بود. موهای سیاهش زیر ماه نقره‌فام آبشاری ابریشمین و درخشان به نظر می‌رسید. در رؤیا مژه‌های سلنه پر و تیره و برگشته بودند. رنگ چشم‌هایش را درست تشخیص نداده بود، اما نگاهش معصومانه و زیبا و گرم بود. راتین سر برگرداند و با دیدن زیباروی رؤیایش تکان خورد. پس خیال نبوده است! به راستی پشت آن نقاب، چنین صورت زیبایی پنهان شده بود؟

سلنه به درخت تکیه داده و انگشت‌هایش را دور دستهٔ خنجر پیچیده بود و همان طور نشسته خوابش برده بود. ماهانداد هم سرش را روی پای سلنه گذاشته بود و به آرامی خرخر می‌کرد. راتین مبهوت چهرهٔ زیبای زنی شد که در سراسر منطقه از زشتی‌اش می‌گفتند. کاش بیدار می‌شد تا رنگ چشم‌هایش را ببیند!

سلنه سنگینی نگاه را بر خود حس کرد و ناگهان چشم گشود. چطور خوابش برده بود! خوشبختانه دوباره به آن‌ها حمله نکرده بودند. گردن دردناک خود را مالید. هنوز زنده بود! با درک این که دیگر لزومی نداشت از نفرین بترسد، با لبخند سر برگرداند و خود را چشم در چشم راتین یافت. گرمای نگاه او از خورشید بامدادی هم گرم‌تر بود و حس کرد گونه‌هایش داغ شدند.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۲۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۵۷۶ صفحه

حجم

۵۲۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۵۷۶ صفحه

قیمت:
۲۴۰,۰۰۰
۱۴۴,۰۰۰
۴۰%
تومان