کتاب لبه تیغ
معرفی کتاب لبه تیغ
کتاب الکترونیکی لبه تیغ نوشتهٔ ویلیام سامرست موآم با ترجمۀ مهرداد نبیلی در انتشارات علمی و فرهنگی چاپ شده است. این کتاب دربارۀ جستجوی معنای زندگی، هویت فردی و سفر روحی شخصیت اصلی آن است. داستان، سفری فلسفی و احساسی را روایت میکند که شخصیتها را به سمت کشف حقیقت و درک عمیقتری از زندگی سوق میدهد.
درباره کتاب لبه تیغ
کتاب لبه تیغ که با عنوان اصلی The Razor’s Edge در سال ۱۹۴۴ منتشر شد، یکی از مهمترین آثار ویلیام سامرست موآم است. این رمان داستانی درباره لری دارل، یک کهنهسرباز جنگ جهانی اول، است که پس از تجربیات تلخ جنگ، معنای جدیدی برای زندگی جستجو میکند. برخلاف هنجارهای اجتماعی و انتظارات اطرافیانش، لری از پیگیری ثروت و مقام دست میکشد و سفری درونی و بیرونی را برای کشف معنای واقعی زندگی آغاز میکند. رمان، علاوه بر داستان لری، زندگی افراد مختلفی را که با او در ارتباط هستند روایت میکند و از این طریق، چالشهای انسانی در برابر عشق، ثروت، ایمان و اخلاق را بررسی میکند. موآم با استفاده از تجارب شخصی خود از سفرهایش به اروپا، هند و آمریکا، داستانی عمیق و چندلایه ارائه میدهد که به موضوعات فلسفی و معنوی میپردازد.
لبه تیغ پس از انتشار با استقبال گستردهای مواجه شد و در سال ۱۹۴۶ اقتباسی سینمایی از آن ساخته شد که موفق به کسب جوایز اسکار شد. این اثر یکی از شاهکارهای ادبیات قرن بیستم محسوب میشود و همچنان به عنوان اثری ماندگار در ادبیات کلاسیک جهان شناخته میشود. ویلیام سامرست موآم (۱۸۷۴–۱۹۶۵) یکی از برجستهترین نویسندگان و نمایشنامهنویسان انگلیسی است. موآم در آثار خود به موضوعات اجتماعی و فلسفی میپردازد و از سبک ساده و روان برای بیان مفاهیم پیچیده استفاده میکند. او از تجربیات زندگی و سفرهای خود در نوشتن بهره گرفته و آثار مهمی مانند ماه و شش پشیز، حاصل عمر، و لبه تیغ را به یادگار گذاشته است.
کتاب لبه تیغ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای علاقهمندان به ادبیات کلاسیک، داستانهای فلسفی و معنوی، و کسانی که به دنبال درک عمیقتری از زندگی و هویت انسانی هستند، مناسب است.
درباره ویلیام سامرست موام
ویلیام سامرست موام در ۲۵ ژانویهٔ ۱۸۷۴ به دنیا آمد. او داستاننویس و نمایشنامهنویسی انگلیسی بود. موام را اغلب با رمانها و داستانهای کوتاهش میشناسند، اما او نوشتن را با نمایشنامهنویسی آغاز کرد و همواره به نوشتن نمایشنامه نیز مشغول بود. پس از انتشار چند اثر ابتدایی خود، شروع به آموزشدیدن در زمینههای مختلفی مانند علوم، تاریخ و ادبیات کرد و در این مدت آثار نویسندگان بزرگ را بهدقت مطالعه و آنها را تحلیل کرد. سامرست موام یکی از پرکارترین نویسندههای دوران خود بود. او اولین رمانش را در سال ۱۸۹۷ منتشر کرد. این رمان «لیزا لمبث» نام داشت که با استقبال روبهرو شد و موقعیت موام بهعنوان نویسنده را تقریباً تثبیت کرد. این نویسنده، پس از انتشار نمایشنامۀ «خانم فردریک» جایگاه ویژهای در تئاتر انگلستان پیدا کرد. تجربۀ دیگری که در زندگی و آثار سامرست موام تأثیر بسیاری داشت، جنگ جهانی اول بود. او در این دوران بهعنوان رانندۀ آمبولانس وارد جبهههای جنگ شد و پس از آن بود که نگرشش به زندگی دیگرگون شد. نخستین اثری که سامرست موام تحتتأثیر جنگ نوشت «پیرامون اسارت» نام داشت. برخی دیگر از آثار موام عبارتند از «هفتمین گناه»، «شادیهای زندگی»، «حاصل عمر»، «کاتالینا»، «پرواز در تنهایی»، «مرد با عزت و شپی»، «ماه و شش پشیز»، «بر پردهای چینی»، سفرنامۀ «دن فرناندو»، «لرزش برگ و باران» و نمایشنامهٔ کمدی «حلقه». ویلیام سامرست موام در ۱۶ دسامبر ۱۹۶۵ در فرانسه درگذشت.
بخشی از کتاب لبه تیغ
«مردم را شناختن کاری بس دشوار است و من گمان نمیکنم انسان هرگز بتواند جز هممیهنان خود، مردمی را به درستی بشناسد، زیرا هستی مردان و زنان، تنها وجود خود آنان نیست. هر انسانی ترکیبی است از بخشی که در آن به جهان چشم گشوده، خانهٔ شهری یا کلبهٔ روستاییای که در آن راهرفتن آموخته، بازیهایی که به کودکی کرده، افسانههایی که از دیگران بازشنیده، غذایی که خورده، مدرسهای که به آن رفته، ورزشهایی که دنبال کرده، شاعرانی که شعر آنان را خوانده و خدایی که در او ایمان نهاده است. اینها همه دست به دست هم داده تا او را آنچه هست، ساخته است و اینها نه چیزی است که انسان از راه شنیدن، به هستی و کیفیت آن پی تواند برد. اینها را تنها هنگامی درک میتوانیم کرد که خود، جزءجزء آن را به تجربهٔ زندگی دیده و آمیغی از آن شده باشیم و چون مردم کشورهای دیگر را که بیگانهٔ ما هستند، جز به ظاهر نمیتوانیم شناخت، آنان را در صفحات کتاب زنده نمیتوانیم کرد. حتی تیزبینیْ موشکاف چون هنری جیمز نیز باآنکه بیش از چهل سال در انگلستان سر کرده بود، هرگز نتوانست در نوشتههای خود قهرمانی به راستی انگلیسی به وجود آورد. من به سهم خود، مگر در چند داستان کوتاه، هرگز نخواستهام با کسی جز هموطنان خود کاری داشته باشم و اگر در آن چند داستان نیز به خود چنین رخصتی دادهام، از آن رو بوده است که در داستان کوتاه، نویسنده شخصیت قهرمانان خود را به اختصار مجسم میسازد، به خواننده اشارتی میکند و خواننده، خود، تفصیل کار را از آن مختصر میخواند.»
حجم
۳۹۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۰۱ صفحه
حجم
۳۹۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۰۱ صفحه