دانلود و خرید کتاب جای خالی انبه وندی مس ترجمه شوکا کریمی

معرفی کتاب جای خالی انبه

کتاب جای خالی انبه نوشتهٔ وندی مس و ترجمهٔ شوکا کریمی است. نشر پیدایش این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان ان برای نوجوانان نوشته شده است.

درباره کتاب جای خالی انبه

کتاب جای خالی انبه (A mango - shaped space) که برای نوجوانان نوشته شده، حاوی رمانی  است که ۱۵ فصل دارد. این رمان که جوایز گوناگونی دریافت کرده، ما را با «میا وینچل» آشنا و همراه می‌کند؛ شخصیتی که دچار اختلال حس ترکیبی یا هم‌حسی است؛ یعنی او هر وقت صدایی می‌شنود، علاوه‌بر حس شنوایی‌اش، یکی دیگر از حس‌هایش هم به کار می‌افتد. میا برای هر صدایی رنگی می‌بیند و یا بویی به مشامش می‌رسد. بعد از مدتی او متوجه می‌شود که مثل دیگران نیست و اختلالی عصبی به اسم «سینستزیا» دارد. بعد از این خودآگاهی، مسائل مختلفی برای میا پیش می‌آید. او کم‌کم یاد می‌گیرد که مشکلات هر چه باشد، راه‌حل دارد. او می‌گوید یاد گرفته است که به‌خوبی از رازش محافظت کند، اما حالا ۱۳ سالش شده و همه‌چیز قرار است تغییر کند؛ او هم نمی‌تواند جلویش را بگیرد. میا راست می‌گوید. با او همراه شوید.

خواندن کتاب جای خالی انبه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به همهٔ نوجوانان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب جای خالی انبه

«صاف می‌روم به اتاقم و اهمیتی نمی‌دهم که آب و گل را پشت سرم توی خانه می‌کشم. در را پشت سرم قفل می‌کنم، پیژامهٔ خیسم را درمی‌آورم و یکی جدید می‌پوشم. دلم می‌خواهد همه‌چیز را خُرد کنم. دلم می‌خواهد ساعت‌های ارزشمندم را از روی دیوار بردارم و پرت کنم آن سوی اتاق. پس تنها کار منطقی ممکن را می‌کنم: برمی‌گردم توی تخت و لحاف را می‌کشم روی سرم. خودم را به شکل گوله‌ای کوچک جمع می‌کنم و به خودم می‌گویم همه‌ش یه خوابه. این بار واقعاً بیدار می‌شوم و همه‌چیز به حالت عادی برمی‌گردد. چشمم را محکم بسته‌ام؛ به‌زور نفس عمیقی می‌کشم. چشمم را باز می‌کنم، از زیر لحاف نگاهی دزدکی به بیرون می‌اندازم و پایین تخت را نگاه می‌کنم. فقط فضای بی‌رنگی به شکل انبه می‌بینم و عروسک توییتی محبوب انبه را. عروسک کوچک نرم را برمی‌دارم و توی بغلم می‌فشرم. همه‌جای عروسک سوراخ‌های ریز است،‌ جای دندان‌های تیز گربه‌ای انبه که آن را به دهن می‌گرفت و این‌ور و آن‌ور می‌برد. تمام بدنم می‌لرزد و اشک‌هایم چنان سریع سرازیر می‌شود که چشمم می‌سوزد. انبه چرا در آن سرما رفت بیرون؟ می‌دانست که نباید برود. چطور ممکن است که دیگر هرگز بغلش نکنم، نازش نکنم یا صدای خس‌خس‌هایش را نشنوم؟ او رفته، هرچه را هم از روح بابابزرگ همراهش داشت برده است. تنهای تنها شده‌ام. انبه می‌دانست چقدر دوستش دارم؟

کمی بعد ضربه‌ای به درِ اتاق از جا می‌پراندم، گیجم. احتمالاً آن‌قدر گریه کرده‌ام تا خوابم برده. هرچه اتفاق افتاده روی سرم خراب می‌شود و دوباره تلپی به پشت می‌افتم.

مادرم دستگیره را تکان می‌دهد و می‌گوید: «درِ اتاقت قفله میا.»

جواب می‌دهم: «می‌دونم.» صدایم توی بالش خفه شده است.

مادرم از پشتِ در می‌گوید: «به جری زنگ زدم و توضیح دادم چرا امروز نرفتی گردهمایی. الان آدام پشت تلفنه و باهات کار داره. می‌خوای جواب بدی؟»

لحظه‌ای طول می‌کشد تا از حرف‌هایش سر دربیاورم. گردهمایی حتی از ذهنم هم نگذشته بود. آدام هم همین‌طور. حالا هم نمی‌خواستم به او فکر کنم.

می‌گویم: «نمی‌خوام باهاش حرف بزنم. یا با هیچ‌کس دیگه‌ای.»

«حداقل باید یه چیزی بخوری. نزدیکِ عصره.»

داد می‌زنم: «گشنه نیستم.» نمی‌توانم تصور کنم دیگر هرگز گرسنه شوم.

صبر می‌کنم صدای قدم‌های مامان توی راهرو محو شود، بعد بلند می‌شوم تا بروم به دستشویی. بوی خاکِ انبه از توی کمد راهرو می‌زند بیرون، انگار به من طعنه می‌زند. می‌گوید: «اگه من رو بیشتر تمیز می‌کردی، شاید انبه بیشتر پیشت می‌موند.» درِ کمد را با لگد می‌بندم و باعجله می‌روم توی دستشویی. تصادفی تصویرم را در آینه می‌بینم. چشم‌هایم چنان قرمز و پف‌کرده است که انگار یک هفته گریه کرده‌ام، نه یک روز. مسواکم را برمی‌دارم و چیزی نمانده بیندازمش زمین، چون یکدفعه خاطرهٔ تصمیم دیشبم برای مسواک‌نزدن به ذهنم هجوم می‌آورد. همیشه درست بعد از مسواک و شستن دست و صورتم قرص انبه را می‌دادم. اگر دیشب هم همین کار را می‌کردم، زودتر می‌فهمیدم انبه غیبش زده.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۰۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۲۰۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۱۴۴,۰۰۰
تومان