کتاب قلبت را روی کاغذ بیاور
معرفی کتاب قلبت را روی کاغذ بیاور
کتاب قلبت را روی کاغذ بیاور نوشتهٔ هنریت آن کلاوسر و ترجمهٔ سیمین موحد و ویراستهٔ آزاده فرزادفر است و انتشارات کتیبه پارسی آن را منتشر کرده است. راهکارهایی برای بهبود روابط خانوادگی و عاطفی و راهکارهایی برای وصل بودن در جهانی بههم ریخته در این کتاب آمده است. با خواندن این کتاب متوجه میشوید چگونه از قدرت کلام مکتوب برای بهبود روابط، گردآوردن اعضای خانواده به دور هم، شفای زخمهای عاطفی و بخشیدن هدیهای بیهمتا به عزیزانتان استفاده کنید.
درباره کتاب قلبت را روی کاغذ بیاور
در کتاب قلبت را روی کاغذ بیاور داستان کسانی نقل شده است که از نوشتن برای شفای رنجشها، تجلیل از شادیها و برقراری ارتباط عمیقتر با یکدیگر استفاده کردهاند، حتی اگر قبلاً تجربهٔ نوشتن نداشته باشند. هرکدام از این بخشها داستانی پشت سر خود دارند و شما را با خود همراه میکنند. با آنها احتمالا همذاتپنداری میکنید. بعد از خواندن آنها ترغیب میشوید که شما هم بنویسید.
خواندن کتاب قلبت را روی کاغذ بیاور را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای تو و همهٔ کسانی است که گاهی احساس میکنند از دنیای شتابزدهٔ امروز جدا افتادهاند. وصلِ دوباره، همانقدر آسان است که برداشتن یک ورق کاغذ، و همانقدر نزدیک که قلم پیش روی تو!
بخشی از کتاب قلبت را روی کاغذ بیاور
«یک یادداشت میتواند روز کسی را بسازد و خوشحالش کند، میتواند نامهٔ خصوصی یا لبخندی سری بین دو نفر باشد، اما نشانهاش امری عمومی است، هر چقدر هم که تعداد کسانی که آن را میبینند کم باشد. "به خانه خوش آمدی" و "تولدت مبارک" دو نشانهٔ آشکار برای دو موقعیت مهم هستند، اما چرا به همین بسنده کنیم؟ نشانه یا تابلویی که در جای درست نصب شده باشد، میتواند بسیار الهامبخش و روحبخش باشد.
همسایهای به من گفت روزی به خانه زنگ زد تا خبر ناراحتکنندهای بدهد؛ همان لحظه برگهٔ اخراجش را به دستش داده بودند. او پریشان و ناراحت احساس شکستخوردهها را داشت و از روبهرو شدن با خانوادهاش خجالت میکشید. نیمساعت بعد، وقتی به خانه رسید با گامهای سنگین و سر پایین وارد خانه شد. از لحظهای که زنگ زده بود همسر و فرزندانش دست به کار شده بودند و نوشتهای پشت در چسبانده بودند که میگفت: "بابا خوش اومدی! ما کنارت هستیم." بعد نوشتههای دیگری در آشپزخانه بود که میگفت: "ما تا آخر با تو هستیم. ناراحت نباش. اتفاق خوبی در راهه!" و "بهزودی کار بهتری پیدا میکنی."
خودت را جای او بگذار و ببین از دیدن این نوشتهها چه احساسی پیدا میکنی. خانوادهٔ او میتوانستند همین جملات را به زبان بیاورند، اما نوشتن این تابلوها با این صداقت و صلابت تاثیر دیگری داشت و باعث شد تا توجه و محبتشان واقعی و قابل باور باشد. تابلوها مثل ریشهٔ ملموس حیاتبخشی هستند که میتوان به آنها چنگ زد و امیدوارانه به زندگی ادامه داد.
ما در خانهمان برای هر چیزی از زبان نشانه استفاده میکنیم. ما یکعالم کاغذ و مقوا دم دست داریم. یک روز ممکن است من به بچهها بگویم: "بیاین برای دوستم که تازه از زندان آزاد شده تابلوی خوشآمدگویی بنویسیم"، یا "بیاین برای بابا که امروز روز بدی داشته یه چیزی بنویسیم". ما تابلوهای تبریک هم داریم مثل "معدل امیلی عالی شده! بیاین یه تابلوی تبریک درست کنیم"، "کاترین توی گروه همسرایی قبول شده! یه تابلو درست کنیم"، یا "یه تابلو درست کنیم ببریم فرودگاه، امشب دایی کریستین میاد اینجا."
من به بچهها فرصت میدهم تا خودشان فکر کنند و کلمات مورد نظر را پیدا کنند. تنها دستورالعمل این است که نوشتهشان با حروف بزرگ و رنگی باشد.
تابلوی چند کلمهای میتواند یکعالم حرف بزند چون با حروف بزرگ نوشته شده و رنگهای شاد در آن به کار رفته است. شرکتهای تبلیغاتی خوب میدانند که آگهیهای تاثیرگذار حداکثر شش کلمه دارند. تابلوها و نوشتههای نشانه میتواند تعداد کلماتش حتی از این هم کمتر باشد.
وقتی من اولین کتابم را روانهٔ بازار کردم، کلی کارت تبریک از دوستانم دریافت کردم که همهٔ آنها را دوست دارم. اما آنچه بیش از همه در خاطرم مانده یک پارچهنوشتهٔ دو کلمهای بالای اتاق پذیرایی دخترخالهام مری ادنا با این نوشته بود: "نویسنده! نویسنده!"»
حجم
۴۵۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۴۲ صفحه
حجم
۴۵۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۴۲ صفحه