دانلود و خرید کتاب شریر سیدعلی حجازی یزدی
تصویر جلد کتاب شریر

کتاب شریر

معرفی کتاب شریر

کتاب شریر نوشتهٔ سیدعلی حجازی یزدی است. نشر افکار این رمان ایرانی را منتشر کرده است. این اثر پنجمین کتاب از مجموعهٔ «قصهٔ ایران» است.

درباره کتاب شریر

کتاب شریر نوشتهٔ سیدعلی حجازی یزدی و  از مجموعهٔ «قصهٔ ایران» است. سیدعلی حجازی یزدی این رمان ایرانی را سه بخش نگاشته است. نویسنده این رمان را با توضیحی دربارهٔ موجودی به نام «بختک» آغاز کرده است؛ بختک هم از آن موجوداتی است که سراغ هر آدمی ازجمله من می‌آید. اتفاق نادری نیست. راوی داستان اول‌شخص است و در ابتدای رمان از رابطهٔ خودش با بختک می‌گوید. راوی داستان حال خوشی ندارد و با اضطراب زیادی دست‌وپنجه نرم می‌کند. راوی می‌گوید که اگر این افکار پریشان را بر کاغذی ننویسد جانش ستانده خواهد شد.

خواندن کتاب شریر را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های ایرانی و علاقه‌مندان به قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب شریر

«من را با ملخی در یک اتاق بیندازی به مصاحبتش راضی‌ترم تا این علم‌پرستان. ملغمهٔ عجیبی از حمق و غرورند. من اما فکر می‌کنم آن روز که انسان به راستی از همه‌چیز باخبر شود (دور باد)، سرآغاز نگون‌بختی اوست. آدمیزاده فعلاً از بادهٔ خردمندی خویش سرمست است و نمی‌فهمد چه بلایی بر سر خود می‌آورد. جذبهٔ زندگی یک‌سره در نادانستنی‌هاست؛ در رایحه‌ای که نمی‌دانی از کجا خاسته و تنها تو را به گذشته‌ای دور می‌برد، در نوایی که نمی‌دانی با تو از چه می‌گوید و تنها به شنیدنش زیر و زبر می‌شوی و در تمام آن چیزها که بر صفحهٔ افکارت نقش می‌زنند و نمی‌دانی آن نقش‌ها حکایت از چه می‌کنند. اگر در این دنیا چیزی برای دلخوشی باشد، باید آن را در همین افسانه‌ها جست. گمان نمی‌کنم کسی به روی زمین باشد که بی‌نیاز از افسانه‌ای رنج زیستن را بر خویش هموار کند. این سرشت زندگی است و من نیز به سان همهٔ ابنای کوربخت بشر افسون شدن را دوست دارم. از این رو است که عیب نمی‌بینم اگر در این میان دلبستهٔ بختکی شده و خود را به اغوایش تسلیم کرده باشم. بختک برای من چون همان رایحه است که تو را مسحور می‌کند و تو نمی‌دانی چیست و مأوایش کجاست. این رایحه هرچه باشد، آدمی را برای دقایقی از تعفن زندگی دور می‌سازد.

من به راستی دلبستهٔ او شده بودم. در آن رایحه چیزی بود که مرا به مؤانست دردمندانه‌اش ترغیب می‌کرد؛ چیزی که در پرده‌ای از غبار پنهان شده و هرچه بیشتر در آن فرو می‌رفتم، افسونش در من بیشتر کارگر می‌شد. دیگر نمی‌دانستم آن بطالت‌ها که به هنگام روز ابتلا بدان داشتم بیشتر مایه از حقیقت دارند یا رازهایی که شبهنگام گشوده و هردم بیشتر در خویش تنیده می‌شدند. گویی در تار عنکبوتی گرفتار شده و در هوا آویزان مانده بودم. این تعلیقِ دردناک اما مادام که مرا از فرو غلتیدن به خاک باز می‌داشت، برایم پیشکشی مغتنم بود که به رغبتی تمام به پیشبازش می‌رفتم. چراکه خاک بوی مرگ می‌دهد و هیچ چیز دردناک‌تر از مرگ نیست. گفتی چیزی نیاز بود تا گذار روزها را بر من آسان کند و افکار بیمارم را از قید چند و چون زندگی آزاد سازد. او به راستی چنین بود. از آن هنگام که به بالین من آمده بود، شمار روزها و هفته‌ها را از یاد برده بودم. همه چیز انگار فارغ از زمین و زمان می‌گذشت؛ گفتی به چشم برهم زدنی، گویی چون هزار سال. روزها و شب‌ها می‌گذشتند؛ نه در خوشی و خرمی، بیش از هر چیز در پوشیدگی و بی‌خبری.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۹۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۸۴ صفحه

حجم

۹۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۸۴ صفحه

قیمت:
۱۰۷,۰۰۰
۳۲,۱۰۰
۷۰%
تومان