کتاب مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است
معرفی کتاب مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است
کتاب مادربزرگ سلام رساند و گفت متأسف است نوشته فردریک بکمن نویسنده موفق سوئدی است. این رمان در سوئد و آلمان جز پرخوانندهترین رمانها به شمار میرود و در سراسر جهان به زبانهای مختلف ترجمه شده است.
درباره کتاب مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است
داستان این کتاب در انگلیس رخ میدهد. دختر هفتسالهای به نام السا که رابطه خیلی نزدیکی با مادربزرگش دارد، شخصیت اصلی این داستان است. السا احساس میکند که به عنوان یک دختر ۷ ساله مسئولیتهای سنگینی در زندگی دارد. از مادربزرگش مراقبت میکند، کتاب میخواند، مدام به ویکیپدیا سر میزند و غلطهای دستوری دیگران را اصلاح میکند. او دختری کاملا خاص و متفاوت است. مادربزرگ السا، زنی هفتاد و هفت ساله است که او نیز کاملا متفاوت است و از دید دیگران یک دیوانه تمام عیار است. در طول داستان مادربزرگ، السا را وارد ماجراجوییهای جدیدی میکند.
خواندن کتاب مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم
درباره فردریک بکمن
کارل فردریک بکمن نویسنده و وبلاگنویس سوئدی است که در دوم ژانویه ۱۹۸۱ در استکهلم به دنیا آمده است. پیشترها شهرت بکمن در سوئد بهخاطر وبلاگنویسی بود. او برای روزنامههای مختلف مقاله مینوشت و همکاریاش را با مجله مترو هم شروع کرد.
در سال ۲۰۱۲ کتاب مردی به نام اوه را نوشت که همان سال بیش از ۶۰۰ هزار نسخه از آن فروش رفت. این کتاب در حال حاضر به بیش از ۳۰ زبان ترجمه شده، رتبه اول پرفروشهای سوئد و نیویورک تایمز را از آن خود کرده و فیلم برگرفته از کتاب با همین نام در ۲۰۱۶ در سینماهای جهان اکران شد. او با همسر ایرانی خود دو فرزندش ساکن سوئد است. از آثار دیگر او میتوان به تمام آنچه پسر کوچولویم باید درباره دنیا بداند، مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است، بریت ماری اینجا بود و شهر خرسها اشاره کرد.
بخشی از کتاب مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است
مامان تو کلانتری آمد دنبالشان. پیدا بود خیلی عصبانی است، اما کنترلش را از دست نداد و با خونسردی برخورد کرد، حتی صدایش را هم بالا نبرد، چون مامان دقیقاً همان چیزی است که مامانبزرگ نیست. السا قبل از آنکه کمربند ایمنیاش را ببندد خوابش برد. وقتی به بزرگراه رسیدند، السا در میاماس بود.
میاماس قلمروی پادشاهی مخفیانۀ السا و مامانبزرگ است. یکی از شش قلمرو در «سرزمین نیمهبیداری». مامانبزرگ این سرزمین را وقتی ابداع کرد که السا خیلی کوچک بود و مادر و پدرش تازه طلاق گرفته بودند و السا از خوابیدن میترسید، چون تو اینترنت در مورد بچههایی خوانده بود که توی خواب مرده بودند. مامانبزرگ خوب بلد است از خودش داستان دربیاورد. پس وقتی پدر از آپارتمانشان اثاثکشی کرد و رفت و همه خسته و افسرده بودند، السا هر شب یواشکی از در جلویی خانه خارج میشد و با پاهای برهنه بدوبدو به خانۀ مامانبزرگ میرفت، بعد دو تایی میخزیدند تو کمد بزرگی که هر روز بزرگتر میشد، و چشمهایشان را نصفهونیمه میبستند و سفرشان را شروع میکردند.
چون برای رسیدن به سرزمین نیمهبیداری لازم نیست چشمها را کامل ببندید. این تقریباً مهمترین نکته است. باید نیمهخواب باشید. و در آن ثانیههای آخر، وقتی چشمهایتان کمکم بسته میشوند، وقتی مرز میان آنچه تصور میکنید و آنچه میدانید را مِه فرا میگیرد، درست همان لحظه، سفر شما آغاز میشود. سوار بر پشت حیوانات ابری به سوی سرزمین نیمهبیداری حرکت میکنید، چون این تنها راه رسیدن به آنجا است. حیوانات ابری از در بالکن خانۀ مامانبزرگ وارد اتاق میشوند و او و السا را سوار میکنند و اوج میگیرند، بالاتر و بالاتر، تا جایی که السا همۀ موجودات جادویی را که در سرزمین نیمهبیداری زندگی میکنند میبیند: اِنفانتها۹، حسرتخورها۱۰، نووین۱۱، وورسها۱۲، فرشتههای برفی، شاهزادهخانمها و شوالیهها. حیوانات ابری بر فراز جنگلهای تاریک و بیانتها پرواز میکنند، جایی که گُرگدل۱۳ و باقی هیولاها زندگی میکنند، بعد آرام فرود میآیند، در میان رنگهای شاد و کورکننده و بادهای ملایم از دروازههای شهر میگذرند و به میاماس پا میگذارند.
نمیشود با اطمینان گفت آیا عجیبوغریب بودن مامانبزرگ بهخاطر ساعتهای زیادی است که در میاماس زندگی کرده یا اینکه عجیبوغریب بودن میاماس بهخاطر حضور مامانبزرگ در آنجا است. هر چه هست، میاماس منبع همۀ قصهها و افسانههای شگفتانگیز و ترسناک و جادویی مامانبزرگ است.
حجم
۴۷۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۸۰ صفحه
حجم
۴۷۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۸۰ صفحه
نظرات کاربران
من این کتاب رو برای تولد مادرم که 3روز پیش بود خریدم😊ولی پشیمون شدم😐 چون حتی موقع آشپزی هم داره میخونه😳دیروز ازش یک سوال پرسیدم به جای جواب متن کتاب رو خوند😂 عااااااالیه👌❤
السا هفت ساله است و بسیار متفاوت از همسالانش. ومادربزرگش یک هفتادوهفت ساله ی دردسر ساز. وقتی مادربزرگ از نوه اش میخواهد کمکش کند تا از آنها که اذیتشان کرده معذرت بخواهد ماجراجویی های این دخترک آغاز میشود. با احساسات آدمی بازی میکند،گاه
در نگاه اول اسم و جلد کتاب نمای جذابی برام داشت. اسم کتاب انگار داره ادم رو قلقلک میده و وسوسه میکنه که بفهمی همچین اسم متفاوت و مورمور کننده ای چه جور داستانی میتونه داشته باشه! میگم مورمور کننده
این چهارمین کتابی بود که از بکمن خوندم. مردی به نام اوه، شهر خرس، بریت ماری اینجا بود و این کتاب. البته اگر کتاب سوم رو بعد از این کتاب میخوندم بهتر بود. مثل همه ی کتاب های بکمن، پر
فوق العاده است. کتابیه که اگر شروع کنی دوست نداری کار دیگه ای به جز خوندنش انجام بدی. توصیه میکنم بخونیدش
این کتاب فوقالعاده بود 👌👌
《من دوست دارم یه نفر باشه که یادش بمونه من هم وجود داشتم.دلم میخواد یه نفر باشه که بدونه من اینجا بودم.》 قشنگ بود و دلنشین. بسیار دلنشین.. من این کتاب رو یک سال پیش خوندم اما حس میکنم حالا بهتر داستان
داستان فوق العاده زیبا بود و برخلاف بعضی از نظراتی که خونده بودم هیچ کجا خسته کننده نبود و حتی ارتباط واقعیت ها با داستان های مادربزرگ خیلی خوب برقرار شده بود. من بریت ماری اینجا بود رو قبل از
لطفا این کتاب رو به طاقچه بی نهایت اضافه کنید. یه ترجمه دیگه از این کتاب توی بی نهایت هست ولی اصلا خوب نیست. ممنونم.
خیلی کتاب عالی و دلنشینی بود . هرکس میتونه یه نظری داشته باشه این ازون کتاباست که اگر میبینید نظرات میگه کتاب خوبی نیست وفلان نباید گوش بدید چون ممکنه کتابو دوست داشته باشید و از دستش بدید.