کتاب مدرسه مردگان (جلد اول، تسخیرگاه ارواح)
معرفی کتاب مدرسه مردگان (جلد اول، تسخیرگاه ارواح)
کتاب «مدرسه مردگان (جلد اول، تسخیرگاه ارواح)» نوشتۀ جی. ای. وایت و ترجمۀ زینب مهدوی پور است و انتشارات نگاه آشنا آن را منتشر کرده است. تسخیرگاه ارواح، جلد اول رمان جذاب، پرتعلیق و ترسناک مدرسۀ مردگان است.
درباره کتاب مدرسه مردگان (جلد اول، تسخیرگاه ارواح)
جلد اول کتاب مدرسۀ مردگان با ورود کوردلیا به مدرسۀ جدیدش آغاز میشود. مدرسۀ راهنمایی مردگان الایجازد مانند اسمش عجیبوغریب است؛ عمارتی قدیمی و ترسناک که کوردلیا به عمرش ندیده بود. کوردلیا از همان لحظۀ ورودش مردی را پشت پنجره با کتوشلوار در طبقۀ بالای ساختمان مدرسه میبیند، بهخاطر اینکه مؤدبانه رفتار کند برای او دست تکان میدهد اما مرد پشت پنجره انگار از اینکه کوردلیا او را دیده تعجب کرده باشد، دستانش را صاف به پنجره میکوباند و غمناک به او نگاه میکند. آیا کوردلیا بیآنکه بداند روح سرگردان مردی را دیده است؟ مدرسۀ مردگان چه داستانهای راز آلودی را در خود پنهان کرده است؟ تسخیرگاه ارواح به این پرسشها پاسخ میدهد.
مدرسۀ مردگان دربارۀ دختری است که بهتازگی همراه خانوادهاش از کالیفرنیا به نیوهمپشایر آمدهاند و در مدرسهای رازآلود ثبتنام کرده که حتی یکذره هم شباهتی به مدرسه ندارد. کوردلیا شخصیت اصلی داستان، بهزودی متوجه میشود که میتواند ارواح سرگردانی که در این مدرسۀ عجیب حبس شدهاند را ببیند. او و دوستان جدیدش تصمیم دارند راز این مدرسه را کشف کنند و ارواح این مدرسه را نجات دهند اما نمیدانند که خودشان گرفتار ارواح خبیث خواهند شد. مدرسۀ مردگان رمانی سراسر هیجان، و وحشت است و نظر خوانندگان بهویژه نوجوانانی که به آثار ترسناک و پر تعلیق علاقه دارند جلب میکند.
خواندن کتاب مدرسه مردگان (جلد اول، تسخیرگاه ارواح) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به نوجوانان و دوستداران رمانهای ترسناک، تخیلی و ماجراجویی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مدرسه مردگان (جلد اول، تسخیرگاه ارواح)
«گرنت حیوانات خانگی زیادی داشت و وقتی داشت چهارمین تشییعجنازه در حیاط پشتی خانهشان را تعریف میکرد، کوردلیا حواسش پرت شد،چون درست در همان لحظه چشمش به خانمی افتاد که داشت با روپوش بیمارستانی و دستکش به دست از جلوی در کلاس عبور میکرد. او ماسک مخصوص اتاق جراحی را روی دهانش گذاشته و دستهایش را بالا نگه داشته بود،طوری که انگار بهتازگی دستهایش را شسته و آمادۀ انجام عمل جراحی بود. کوردلیا سریع از روی صندلیاش برگشت و مات و مبهوت به اگنس چشم دوخت و زیر لب گفت: تو هم اون رو دیدی؟ و با سرش به در اشاره کرده. اگنس پرسید: کی؟ کوردلیا برای اگنس تعریف کرد که چه چیزی دیده بود»
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
نظرات کاربران
این انتشارات ۲ جلد داره در حالی که انتشارات پرتقال همیه اینهارو توی یک جلد خیلی کامل منتشر کرده