کتاب هوپاتیا شیرزنی که از مرگ نهراسید
معرفی کتاب هوپاتیا شیرزنی که از مرگ نهراسید
کتاب هوپاتیا شیرزنی که از مرگ نهراسید نوشتهٔ آدریانو پتا و ترجمهٔ مهرداد میرفخرایی است. انتشارات روشنگران و مطالعات زنان این رمان تاریخی را منتشر کرده است.
درباره کتاب هوپاتیا شیرزنی که از مرگ نهراسید
کتاب هوپاتیا شیرزنی که از مرگ نهراسید حاوی شرح زندگی زنی دانشمند از قرن چهارم میلادی است. این زن «هوپاتیا» نام داشت و اهل مصر بود. کتاب حاضر، داستان زندگی این دانشمند را بهصورت یک رمان تاریخی ارائه کرده است. گفته شده است که «هوپاتیا» دانشمندی بود که او را بهجرئت میتوان اولین زن شهید راه آگاهی و خرد و بنیادگذار «روش عملکردی در علم» نامید. او را شیرزنی دانستهاند که از مرگ نهراسید و محکم و استوار به جنگ با جهل و نادانی رفت. این رمان تاریخی که در سال ۲۰۰۹ میلادی و توسط نویسندهای ایتالیایی به نام آدریانو پتا و به زبان ایتالیایی به چاپ رسید، با موفقیت بسیار روبهرو شد و به چاپ دوم رسید. به دلیل اینکه داستان این رمان مربوط به گذشتههای بسیار دور و دوران امپراتوری رم است، آدریانو پتا برای توضیح بیشتر درمورد بعضی اسامی و یا رویدادها، پیوستهایی را به آن افزوده و پیکرههایی را نیز در آخر آن آورده که در خود متن اصلی کتاب نیست.
خواندن کتاب هوپاتیا شیرزنی که از مرگ نهراسید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر و قالب رمان تاریخی با داستان واقعی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب هوپاتیا شیرزنی که از مرگ نهراسید
««در این مورد نیز باید با تو مخالفت کنم! برادران تو امکان انتخاب داشتند: خانوادهٔ شما برای اینکه بتوانید به فعالیتهای خودتان ادامه دهید همیشه از یارانهٔ دولت امپراتوری بهرهمند بوده است. من از عهدهٔ انجام هیچ کار دیگری به غیر از درست کردن کاغذ و آماده کردن جوهر و رنگ، برنمیآیم. من این کارگاه کوچک را از صفر راهاندازی کردهام و تا به اینجا رساندهام و به حضور شَلیم احتیاج مبرم دارم، چرا که او پسری زبر و زرنگ، جدی و قابل اطمینان ا ست. ما به کیفیت بالایی دسترسی یافتهایم، فرزندمان پسرِ بسیار خوبیست. این خشکسالی هم بالأخره خواهد گذشت، دو باره کارگر استخدام خواهیم کرد و روزی شَلیم ادارهٔ این فعالیت را به عهده خواهد گرفت». پدرم به آرامی و با متانت، بدون اینکه تحتتأثیر لحن انعطافناپذیر هوپاتیا باشد، سخن میگوید.
اما او به نظر نمیرسد که بخواهد تسلیم پدرم شود: «ولی ایزیدُر تو دو دختر دیگر هم داری».
«آنها زن هستند و این نوع کار از عهدهٔ آنان خارج است».
«همیشه گفته شده که تحصیل نجوم و ریاضی نیز فقط مناسب مردان ست، ولی اکنون پدرم میگوید که روزی از او نیز پیشی خواهم گرفت». خیلی جدی است و هیچ نشانی از تسلیم شدن در مقابل پدرم از خود بروز نمیدهد. «ایزیدُر از تو معذرت میخواهم، اما، همین چند لحظه پیش تو خودت گفتی که حجم کاریتان تقریباً به صفر رسیده است. چرا شَلیم را نزد ما نمیفرستی؟». و در حالی که رویش را به طرف من برمیگرداند، منی که تمام این لحظات برایم رؤیای شیرینی است اضافه میکند: «طبیعتاً اگر خودش با این پیشنهاد موافق باشد».
پدرم زیرچشمی نگاهی به من میکند. و سپس برای اولین بار در طول این گفتگو میبینم که میخندد. به نظرم میآید که با این لبخند میخواهد آنچه را که در پشت چهرهٔ ترسان من نهفته است بخواند. «او آرزویش آمدن به مدرسهٔ شما است خانم من! بارها از من این را درخواست کرده است. فقط نوزده سالش است و ادعا دارد که میداند چه چیزی میخواهد و چه چیزی نمیخواهد. اما خانم من، برای عشق به حقیقت هم که باشد باید اقرار کنم که برای خواندن چند لوحه پاپیروس حاضر است از همه چیز صرفنظر کند و این مقدار وقت آزاد کمی را هم که دارد خرج پاپیروسهایی کند که نوشتههای روی آنها بیشتر میتوانند برای شما مفید باشند».
گیج و گنگ تا آنجا که میتوانم غلتک را محکم در دستهایم میفشارم.»
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۷۸ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۷۸ صفحه
نظرات کاربران
سلام. بسیار کتاب خوبیه و ترجمه روانی داره. یک رمان عالی درباره یکی از بزرگ ترین زمان جهان به نام هوپاتیا که ریاضی دان منجم و فیلسوف بود و در قرن 5 در اسکندریه زندگی میکرده و برای دفاع از آزادی