کتاب برادر روحی
معرفی کتاب برادر روحی
کتاب برادر روحی (شبها همهٔ خونها سیاه است) نوشتهٔ داوید دیوپ و ترجمهٔ محمدجواد کمالی است. نشر قطره این رمان عاشقانه - تراژیک را منتشر کرده است.
درباره کتاب برادر روحی
داوید دیوپ برای کتاب برادر روحی که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد، توجه بسیاری از منتقدان ادبی را به خود جلب کرد و موفق به کسب چند جایزه در فرانسه شد. در سال ۲۰۲۱ میلادی، ترجمهٔ انگلیسی این اثر با عنوان متفاوت «شبها همهٔ خونها سیاه است»، برندهٔ جایزهٔ «بوکر بینالمللی» شد. این رمان هم روایتی از جنگی خونین را بیان میکند و هم داستان عشقی آتشین را. این رمان یادآور حضور بیش از ۱۳۴۰۰۰ جوان آفریقایی در جنگ جهانی اول برای دفاع از کشور فرانسه است؛ در واقع این اثر دربارهٔ جنگ نیست، بلکه یک تراژدی است که از زبان سرباز رنگینپوستی روایت میشود که برخلاف تصور اطرافیانش، نه سادهلوح است و نه جادوگر. او سربازی است که ابتدا میکوشد تا حد ممکن به آنچه عرف خوانده میشود وفادار بماند، ولی در طول داستان و بهمرور با برخوردها و پیشقضاوتهایی مواجه میشود که بهنظرش ناعادلانه میآید. همین تجربه او را ناگزیر به تصمیمی متفاوت میکند؟ عاقبت این سرباز چه میشود؟ بخوانید تا بدانید.
خواندن کتاب برادر روحی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای خارجی و علاقهمندان به قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب برادر روحی
«سومین چیزی که برای دکتر فرانسوا نقاشی کردم تصویر هفت دستم بود. آنها را کشیدم تا بتوانم بار دیگر بهشکل واقعی روز اول ببینمشان، عین همان لحظهای که قطعشان کردم. خیلی کنجکاو بودم سر دربیاورم با سایهروشن، کاغذ و مغز مداد چگونه قرار است این دستها بازسازی شوند و در برابر چشمانم به همان خوبی تصویر چهرهٔ مادرم یا چهرهٔ مادمبا دوباره جلوه کنند. حاصل کار از حد انتظاراتم فراتر رفت. به خداوندی خدا، وقتی تصویرشان را روی کاغذ کشیدم، گمان کردم که همهشان همین تازگی تفنگ خود را روغنکاری کرده، فشنگگذاری و خالی کردهاند، تفنگی که پیش از آنکه با چاقوی بلندم از بازوان این عذابدیدگان روی زمینِ متعلق به هیچکس جدا کنم، هرکدام در اختیار داشتند. هر هفت دست را کنار هم روی کاغذ بزرگ سفیدی کشیدم که مادموازل فرانسوا به من داده بود. حتی دقت کردم که تکتک موهای پشت دستها، ناخنهای سیاه و رد ضربهٔ کارسازی را که بر روی مچشان وارد آورده بودم نقاشی کنم.
خیلی از کارم راضی بودم. باید بگویم که دیگر این هفت دست را در اختیار نداشتم. فکر کرده بودم که عاقلانهتر است که از شرشان خلاص شوم. بهعلاوه، دکتر فرانسوا دستبهکار شده بود که درون سرم را شستشو بدهد و آن را از کثیفیهای جنگ پاک کند. این هفت دست برایم تداعیکنندهٔ خشم مفرط بودند، تداعیکنندهٔ انتقام بودند، تداعیکنندهٔ جنون جنگ بودند. دیگر نمیخواستم شاهد عصبانیت و جنون ناشی از جنگ باشم، درست مثل فرماندهم که دیگر تحمل دیدن این هفت دست را در سنگر نداشت. برای همین، تصمیم گرفتم یک شب زیبا آنها را چال کنم. به خداوندی خدا، منتظر یک شب مهتابی ماندم تا این کار را بکنم. میدانم، فهمیدم که وقتی مشغول حفر چالهای بودم تا دستها را در آن مدفون کنم، میتوانستند مرا از ضلع غربی آسایشگاه بهخوبی ببینند. بااینهمه، به نظرم رسید که بهتر است زیر نور ماه دستان این عذابدیدگان روی زمینِ متعلق به هیچکس را به خاک بسپارم. آنها را با همدستی ماه کشته بودم. ماه پشت ابری پنهان شد تا هیچکدامشان نتوانند مرا ببینند. آنها در ظلمت زمینِ متعلق به هیچکس مردند. شاید سزاوار کمی روشنایی بودند.»
حجم
۱۱۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۱۱۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
نظرات کاربران
پیشنهاد نمیکنم این کتاب تناقضی از باورهای احساسی با باورهای دینی یک مسیحی متدین(البته مسیحیت تحریف شده) را نمایش می دهد، که سرانجام این دوگانگی موجب دیوانگی میشود. از آنجایی که این متن بر اساس باورهای دینی تحریف شده،نگاشته شده است
کتاب خوبی بودولی؛ فکرمیکنمسانسورزیادی داشت، آخرش هم گنگ ونامفهوم تمام شد.