کتاب گرگ تنها
معرفی کتاب گرگ تنها
کتاب گرگ تنها نوشتهٔ آشوت آقابابیان و ترجمهٔ آندرانیک خچومیان است. نشر نیماژ این رمان معاصر ارمنستانی را منتشر کرده است؛ رمانی که بر اساس زندگینامهای واقعی نوشته شده است.
درباره کتاب گرگ تنها
کتاب گرگ تنها حاوی یک رمان معاصر و ارمنستانی و روایتگر زندگی دانشمندی است با تمام فرازوفرودها، سردرگمیها، خطرات و… . هر بار حادثهای، این شخصیت را با چالش روبهرو میکند. او دانش را در خدمت جنگ نمیخواهد و با تمام محدودیتها مبارزه میکند تا راه درستی را برای دانش خود انتخاب کند، اما اوضاع همیشه دگرگون میشود و همین حوادث علت جذابیت کتاب دانسته شده است. از زمانهای گذشته سرگذشتنویسی در ادبیات و حتی در سینما جایگاه خاصی برای خود داشته است. بهعلت واقعیبودن رخدادها و حوادث، خواننده بیشتر از هر داستان برآمده از تخیلِ نویسندهای با این نوع رمانها همدردی و همراهی میکند. رمان «گرگ تنها» از همین دسته از رمانها است؛ با این تفاوت که قلم آشوت آقابابیان آنقدر به روایت داستانی نزدیک است که گاه خواننده مردد میشود که آیا واقعاْ این اثر برگرفته از واقعیت است؟
خواندن کتاب گرگ تنها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ارمنستان و قالب رمان اقتباسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب گرگ تنها
«آرنو پس از خداحاظی از آرتم با روحیهٔ خوبی از پلهها پایین رفت. آتن فکر او را تسخیر کرده بود. تا قبل از این دعوتنامه، تصور میکرد که با مهار ستارهها در فضا، در اصلیترین مبارزهٔ زندگیاش به پیروزی رسیده است. اما اینک فهمید که فتح فضا تنها موفقیت در جنگ بود. آیا میتواند دانشمندانی را که در مرکز تمدن کهنِ جهان گرد خواهند آمد، با کشف استثنایی خود متعجب کند؟ برای لحظهای سالنی را تصور کرد که پر بود از لشکر سه هزار نفرهٔ دانشمندان جهان و آرنو سارویان که مقابل آنها ایستاده بود. پروفسور پنجاه سالهٔ شوروی، رو در روی دانشمندان نوبل گرفته و ستارهشناسان نابغه. این یک معجزه است، فتحی فضایی. اما تو آرنو سارویان، دوست داری تکرار کنی که خدا به تو رو نشان نمیدهد. ببین که سرنوشت چه شگفتی خوشایندی در «سینی» عرضهات میکند.
او درک میکرد که این موقعیت استثنایی، مسئولیتپذیری استثنایی نیز هست. ولی شک نداشت که آتن را فتح خواهد کرد.
غرق در فکر به طبقهٔ اول رسید. از روبهرو، فردی نظامی با چهرهای خندان که دو ستارهٔ نشان قهرمان شوروی بر سینه داشت به پیشواز او شتافت. آرنو از تخیلات آتن به خود آمد و تازه به خاطر آورد که دوست قدیمی فضانوردش، آلکسی لئونف بیش از یک ساعت است که در انتظار اوست. همچون دو دوست صمیمی همدیگر را در آغوش کشیدند.
لئونف، سارویان را به گوشهای از سالن راهنمایی کرد که دور میز قهوه، گروهی فضانورد جمع شده بودند. همه ایستادند. لبدف و کلیموک هم آنجا بودند.
سارویان از صمیم قلب خوشحال شد و گفت: «بله، چهرههای تأثیرگذار و صمیمی میبینم. من با مشکلات شما فضانوردها کمی آشنا هستم، ولی نمیدانم چه کمکی میتوانم بکنم؟»
لئونف وضعیت را با جزئیات توضیح داد. خانوادهٔ بیش از صد فضانورد به دولت رجوع کرده و خواهان تغییر در دستمزدها، داشتن خانه و دریافت دیگر امتیازات شده بودند. ولی دولت قاطعانه رد کرده بود. به هر کس فکرش را بکنید مراجعه کرده بودند. تغییرات مثبتی انجام گرفته بود. اما اینبار تصمیمگیری نهایی را به عهدهٔ معاون اول وزیر دفاع در حوزهٔ هوافضا مارشال سرگئی سوکولوف سپرده بودند. ولی او دوبار درخواست فضانوردها را رد کرده بود. هم لئونف، هم لبدف و هم کلیموک بهخوبی آگاه بودند که سارویان بهطور کلی مخالف وجود انستیتوی دائمی فضانوردها در شوروی بود، چون عقیده داشت که آنها کاری در فضا برای انجام دادن ندارند و سفینهٔ فضایی را میشود از زمین هم هدایت کرد. این را لبدف به سارویان یادآوری کرد.»
حجم
۲۴۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۱۲ صفحه
حجم
۲۴۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۱۲ صفحه