کتاب دست روی دست نگذاریم
معرفی کتاب دست روی دست نگذاریم
کتاب دست روی دست نگذاریم؛ روانشناسی انفعال نوشتهٔ کاترین ای. سندرسون و ترجمهٔ سعید زرگریان است و انتشارات آموخته آن را منتشر کرده است. محور این کتاب بررسی سکوت یا بیاعتنایی افراد خوب در مقابل اشتباهات است.
درباره کتاب دست روی دست نگذاریم
بارها و بارها شاهد صحنههای دلخراش ظلم به انسانها در رسانههای اجتماعی بودهایم. پرسشی که همواره هنگام تماشای چنین صحنههایی به ذهنم میرسد، این است: چطور همان موقع کسی دوربینبهدست بالای سر قربانی ظاهر شده، اما هیچکس پیدا نشده است به او کمک کند؟ در بچگی، بهاحتمال زیاد این صحنه را زیاد دیدهایم: یک یا چند نفر، دانشآموزی را در مدرسه یا بچهٔ دیگری را در خیابان دوره میکردند و به او متلک میگفتند، مسخرهاش میکردند یا کتکش میزدند. کمی که میگذشت، عدهٔ دیگری از بچهها هم دور آنها حلقه میزدند و به بچههای قلدر میپیوستند. کمتر پیش میآمد کسی از قربانی دفاع کند. در جادهها، گاهی راهبندان سنگینی پیش رویمان میبینیم. کمی که میگذرد، متوجه میشویم جلوتر تصادف شده است. علت راهبندان چیست؟ خودروهای عبوری اندکی توقف میکنند تا صحنه را تماشا کنند. از میان این افراد مشتاق تماشا، چند نفر مایلاند کمک کنند؟
اینها نمونههایی از انفعال ما آدمها در مقام تماشاگر و بیمیلیمان به کمککردن در مواقع اضطراری است. در کتاب دست روی دست نگذاریم، نویسنده ابتدا ریشههای این تمایل ذاتی به انفعال را برمیرسد و سپس، راهکارهایی عملی برای چیرهشدن بر این انفعال و مداخلهکردن در مواقع لزوم بیان میکند. یکی از ویژگیهای جالب کتاب، مثالهای واقعی پرشمار در تکتک فصلهاست. به این ترتیب، نویسنده میکوشد مطلب را تا حد ممکن ملموستر و کاربردیتر کند و ربط آن به زندگی روزمرهٔ ما را بیشتر بنمایاند.
خواندن کتاب دست روی دست نگذاریم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر پدر یا مادری هستید که دوست دارید فرزندتان نهتنها از خودش، بلکه از همتایانش در برابر قلدربازی دفاع کند، اگر کارمند یا رهبر سازمانی هستید که به سلامت محیط کار اهمیت میدهید و میخواهید از رفتارهای نادرست در این محیط بکاهید یا اگر شهروندی عادی هستید که دغدغهٔ دیگران را دارید و دوست دارید شهروندان بهجای تماشای ظلم، شجاعانه به داد مظلوم برسند، توصیه میکنیم فرصت خواندن این کتاب را غنیمت شمارید. این کتاب جعبهابزار جامعی است که هرچه برای اقدام و پاپیشگذاشتن یا ترغیب دیگران به اقدام لازم دارید، در اختیارتان میگذارد. حتی اگر آنقدرها که باید شجاع نیستید، نترسید. فقط کافی است درِ جعبه را باز کنید. با ابزارهای درون آن، نحوهٔ پرورش شجاعت و صفتهای دیگر را میآموزید.
درباره کاترین ای. سندرسون
کاترین ای. سندرسون، رئیس بخش روانشناسی کالج آمهرست است. او مدرک کارشناسی روانشناسیاش را با تخصص بهداشت و توسعه از دانشگاه استنفورد گرفته و دوران کارشناسیارشد و دکتریاش را در دانشگاه پرینستون گذرانده است. پرینستون ریویو در سال ۲۰۱۲ سندرسون را برای فعالیتهایش یکی از سیصد استاد برتر کشور معرفی کرد. او کتابهایی دربارهٔ فرزندپروری و همچنین چگونگی تأثیر طرزفکر بر شادی، سلامتی و حتی طول عمر نوشته است. دست روی دست نگذاریم؛ روانشناسی انفعال، آخرین کتاب اوست که در گسترهٔ بینالمللی منتشر شده است. او بهطور منظم برای مخاطبان عمومی و شرکتی دربارهٔ موضوعاتی مانند علم شادی و قدرت هوش هیجانی و روانشناسی شجاعت صحبت میکند. این گفتوگوها را بسیاری از رسانههای مهم از جمله واشنگتن پست، بوستون گلوب، یواسای تودی، آتلانتیک، سیانان و سیبیاس منتشر میکنند.
بخشی از کتاب دست روی دست نگذاریم
«بیشتر شرکتکنندهها در آزمایش اولیهٔ میلگرام همینطور به شوکدادن ادامه دادند؛ شوکهایی که پیوسته دردناکتر میشد، آنهم به کسی که میدانستند بیگناه است. البته، نکتهای که اغلب دربارهٔ این پژوهش از آن غافلیم، این است: برای شرکتکنندگان راحت نیست تصمیم بگیرند به پیرویکردن از فرمانهای مظهر قدرت ادامه دهند. طبق تصاویر ویدئویی، بعضی از شرکتکنندگان، با وجود ادامهدادن شوکها، برای این اقدامشان رنج میکشیدند. میلگرام یکی از شرکتکنندههای رنجیدهخاطر را توصیف کرد: «تاجر جاافتادهای را دیدم که در ابتدا، آرام بود. با لبخندی بر لب و اعتمادبهنفس فراوان وارد آزمایشگاه شد. طی بیست دقیقه، به آدم تکیدهای بدل شد که به خودش میپیچید و لکنت گرفته بود. بهسرعت به مرز فروپاشی عصبی نزدیک میشد. یکریز نرمهٔ گوشش را میکشید و دستهایش را به هم میفشرد. یک جا با مشت به پیشانی خودش کوبید و زیرلب گفت: "وای خدا. بذارین تمومش کنیم."» ولی این مرد هم مثل بیشتر شرکتکنندهها، کارش را تا پایان ادامه داد؛ یعنی تا شوک ۴۵۰ ولتی. البته، این آدم هیولایی نبود که کورکورانه و با آسودگیخاطر از دستورهای مظهر قدرت پیروی کند.
شرکتکنندگان پژوهش میلگرام با معضلی دشوار و غیرعادی روبهرو بودند. این افراد رضایت داده بودند در پژوهشی شرکت کنند که قرار بود اهداف علم را پیش ببرد. همچنین، به آزمایشگری که به آنها دستور میداد، اعتماد داشتند. در ادامه، همچنان که شوکها شدیدتر شد و معلوم شد دیگر تنبیه خفیفی اِعمال نمیکنند، برایشان دشوار بود خودشان را از شر این آزمایش خلاص کنند.
بیشتر شرکتکنندهها در مقطعی کوشیدند مقاومت کنند. سراغ آزمایشگر رفتند و پرسیدند چه باید بکنند. به آزمایشگر اصرار کردند وضعیت شرکتکننده را بررسی کند. خیلیهایشان هم در مقطعی گفتند: «من دیگه ادامه نمیدم.» اما ادامه دادند. کاری که بیشتر شرکتکنندهها سخت انجامش میدادند، گوشکردن به حرف دلشان و رهاکردن آزمایش بود. بهبیان دیگر، دلشان میخواست کار درست را انجام دهند و اغلب، چندین بار، کوشیدند این کار را کنند؛ اما توان بهسرانجامرساندن تصمیمشان را نداشتند.»
حجم
۲۸۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۵۸ صفحه
حجم
۲۸۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۵۸ صفحه