کتاب سرقت ادبی
معرفی کتاب سرقت ادبی
کتاب سرقت ادبی؛ داستانی چنان خوب که نمیشود از دزدیدنش صرف نظر کرد و نویسندهای که آن را میدزدد نوشتهٔ جین هنف کورلیتز و ترجمهٔ معصومه مظاهری و ویراستهٔ شایان تهرانی است و کتاب کوله پشتی آن را منتشر کرده است. این کتاب داستان یک سرقت ادبی است که با معماهای زیادی همراه است.
درباره کتاب سرقت ادبی
جیکوب فینچ بونر سابقا رماننویس جوان خوشآتیهای بوده که اولین کتابش به چاپ رسیده است. او امروز مدرس مقطع کارشناسی هنرهای زیباست و در تلاش است آنچه از احترام و شأنش باقی مانده حفظ کند. جیکوب سالهاست ناکام مانده و هیچ چیز درخوری ننوشته است؛ چه برسد به اثری که از او چاپ شود.
وقتی ایوان پارکر، مغرورترین دانشجوی جیک، اعلام میکند که هیچ نیازی به کمک جیک ندارد چون موفقیت ایدهٔ کتابی که در ذهن دارد، قطعی است، جیک آماده میشود تا این رجزخوانی را همچون خودشیفتگی معمول فردی آماتور نادیده بگیرد؛ اما بعد طرح ایوان را میشنود و یکه میخورد.
جیک به سیر نزولی حرفهای خود باز میگردد و خودش را برای انتشار پردرخشش اولین رمان ایوان پارکر آماده میکند اما چنین اتفاقی هرگز نمیافتد. او وقتی متوجه میشود که دانشجوی سابقش مرده است بیآنکه هرگز کتابش را تکمیل کرده باشد، همان کاری را میکند که هر نویسندهٔ محترمی با داستانی مانند آن میکند؛ طرحی که بدون شک لازم است روایت شود. پس طرح ایوان را به داستان تبدیل میکند.
در سالهای بعد تمام پیشبینیهای ایوان پارکر درمورد موفقیت آن ایده به حقیقت میپیوندد اما نویسندهای که از این جریان لذت میبرد جیک است. او حالا ثروتمند، مشهور و تحسینشده است و کتابش را مردم سراسر دنیا خواندهاند اما در بحبوبهٔ زندگی جدید و باشکوهش ایمیلی به دستش میرسد. اولین شلیک جملاتی وحشتناک از سوی فردی ناشناس: «تو دزدی.»
جیک در تلاش برای شناخت حریفش و پنهانکردن واقعیت از خوانندگان و ناشران شروع به تحقیق دربارهٔ دانشجوی درگذشتهاش میکند تا اطلاعات بیشتری از او به دست آورد و آنچه کشف میکند هم او را به وحشت میاندازد و هم باعث شگفتگیاش میشود. ایوان پارکر که بود و چگونه ایدهٔ رمان موفق خود را به دست آورد؟ پشت این طرح واقعا چه ماجرایی نهفته است و چه کسی آن را دزدیده است؟
خواندن کتاب سرقت ادبی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای معمایی پیشنهاد میکنیم.
درباره جین هنف کورلیتز
جین هنف کورلیتز در شهر نیویورک به دنیا آمد، بزرگ شد و در کالج دارتموث، سنتکلر و کمبریج به تحصیل پرداخت. او نویسندهٔ هفت رمان با نامهای شیطان و وبستر، باید میدانستی (که از آن در سال ۲۰۲۰ سریالی با همین نام و با بازی نیکول کیدمن، هیو گرانت و دونالد ساترلند ساخته شده است)، پذیرش (در سال ۲۰۱۳ فیلمی با همین عنوان با بازی تینا فی، لیلی تاملین و پال راد ساخته شده است)، گل رز سفید، رودخانهٔ شبات و هیئتمنصفهٔ همتایانش است. او با پال مولدون از روی مردگان اثر جیمز جویس تئاتری ساختند به نام مردگان ۱۹۰۴. او و همسر شاعرش، پال مولدون، دو فرزند دارند و در شهر نیویورک زندگی میکنند. رمان جدید او با نام تازهواردها در سال ۲۰۲۲ منتشر خواهد شد.
بخشی از کتاب سرقت ادبی
«جیکوب فینچ بونر نویسندهٔ خوشآتیهٔ رمان «جدید و قابلتوجه» ظهور اعجوبه (طبق نقد و بررسیهای کتاب نیویورک تایمز)، وارد دفتری شد که در طبقهٔ دوم ریچارد پنگ هال به او اختصاص داده بودند. کیف چرمیاش را روی میز خالی انداخت و با حالتی که به ناامیدی شبیه بود، دوروبرش را نگاه کرد. این دفتر، همان خانهٔ چهارمش در ریچارد پنگ هال، در مقایسه با سه دفتر اولش پیشرفتی محسوب نمیشد، اما حداقل، بهجای نمای پارکینگ در سال دوم و سوم یا نمای زبالهدانی در سال اول – که ازقضا همان وقت بود که به اوج شهرت ادبی خود نزدیکتر شده بود و میتوانست به کسب اهداف کهنهای را با خود آورده است که در طول سالهای تلاش و کوشش خود از آن استفاده میکرده. دیگر تهماندهٔ امیدش برای تبدیل شدن به آن شخص، مدتها پیش از بین رفته بود. حتی اگر هم اینگونه نبود، هیچ راهی برای توجیه هزینهٔ خرید یک کیف جدید وجود نداشت. دیگر نه.
ریچارد پنگ هال در سال ۱۹۶۰ به محوطهٔ دانشگاه ریپلی متصل شده بود، ساختمان بدترکیبی از سنگهای معدنی سفید، پشت ورزشگاه سرپوشیده و کنار تعدادی خوابگاه شبانهروزی که برای دختران در سال ۱۹۶۶ کنار هم چپیده شده بودند، درست همان زمان که دانشگاه ریپلی شروع به پذیرش زنان کرده بود. البته ناگفته نماند، در انجام این کار پیشگام بود. ریچارد پنگ، دانشجوی مهندسی، اهل کشور هنگکنگ بود که احتمالاً بیشتر ثروت خود را مدیون دانشگاهی بود که پس از دانشکدهٔ ریپلی در آن تحصیل کرده بود، یعنی دانشگاه امآیتی یا همان مؤسسهٔ فنّاوری ماساچوست. آن دانشگاه با بنا کردن ساختمانی برگرفته از نام ریچارد پنگ، حداقل با آن میزان مبلغ اهدایی که در ذهن داشت، مخالفت کرده بود. هدف اصلی ساختمان ریپلی، جا دادن برنامههای مهندسی بود – و هنوز هم با آن لابی پنجرهدار که هیچکس تابهحال در آن ننشسته و آن راهروهای طویل و ملالآور و آن سنگهای معدنی که روح انسان را میکشند، صفات متمایزکنندهٔ ساختمانهای علمی را دارد – اما زمانی که ریپلی در سال ۲۰۰۵ از شر مهندسی و کلاً تمام برنامههای علمی و علوم اجتماعی خلاص شد و خودش را به گفتهٔ هیئت ناظران هیجانزده، برای «مطالعه و تحقیق در زمینهٔ انواع رشتههای هنری و انسانی، آنهم در دنیایی که همچنان به آنها نیاز است و بهطور فزاینده کمارزشتر میشوند» وقف کرد، ریچارد پنگ هال به «اقامتگاه کوتاهمدت و آموزشگاه نیمهحضوری» کارشناسان ارشد هنرهای زیبا، ادبیات داستانی، شعر، و ادبیات غیرداستانی شخصی (شرححالنویسی) اختصاص داده شد.»
حجم
۳۴۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
حجم
۳۴۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه