
کتاب افسونگر سابق من
معرفی کتاب افسونگر سابق من
کتاب الکترونیکی «افسونگر سابق من» نوشتهٔ ارین استرلینگ و با ترجمهٔ طناز فروهر، توسط نشر کتابسرای تندیس منتشر شده است. این رمان در ژانر عاشقانه-فانتزی قرار میگیرد و داستانی دربارهٔ جادو، عشقهای قدیمی و بازگشت به گذشته را روایت میکند. محوریت داستان بر زندگی ویویین و ریس، دو جادوگر جوان، است که پس از سالها جدایی، دوباره در شهری کوچک و جادویی به هم برمیخورند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب افسونگر سابق من
«افسونگر سابق من» اثری از ارین استرلینگ است که در قالب رمان عاشقانه-فانتزی نوشته شده و فضای آن در شهری کوچک به نام گریوز گلن میگذرد؛ شهری که جادو و زندگی روزمره در آن در هم تنیدهاند. روایت کتاب با محوریت دو شخصیت اصلی، ویویین جونز و ریس پنهالو، پیش میرود که هر دو جادوگر هستند و گذشتهای مشترک دارند. داستان با یک جدایی تلخ آغاز میشود و پس از گذشت نه سال، با بازگشت ریس به شهر، دوباره مسیر زندگی این دو به هم گره میخورد. ساختار کتاب بهگونهای است که فصلها میان روایت ویویین و ریس جابهجا میشوند و خواننده را با احساسات، دغدغهها و خاطرات هر دو شخصیت همراه میکند. فضای داستان، ترکیبی از زندگی روزمره، مراسمهای جادویی، روابط خانوادگی و طنز است که در کنار عناصر عاشقانه و جادویی، حالوهوایی متفاوت به اثر میبخشد. این کتاب با نگاهی به سنتها، خانواده و هویت فردی، تلاش میکند نشان دهد چگونه گذشته و انتخابهای شخصی میتوانند آینده را شکل دهند.
خلاصه داستان افسونگر سابق من
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «افسونگر سابق من» با ویویین جونز آغاز میشود؛ جادوگری جوان که پس از یک جدایی دردناک با ریس پنهالو، تلاش میکند زندگیاش را در شهر کوچک گریوز گلن از نو بسازد. ویویین در کنار خاله و دخترخالهاش، زندگی آرامی دارد و به تدریس تاریخ مشغول است. اما با نزدیک شدن به صدمین سالگرد تأسیس شهر و مراسم روز بنیانگذاری، خانوادهٔ پنهالو تصمیم میگیرند یکی از اعضا را برای تقویت خطوط جادویی شهر بفرستند و این مسئولیت به ریس، معشوق سابق ویویین، سپرده میشود. بازگشت ریس به گریوز گلن، نهتنها خاطرات گذشته را برای هر دو زنده میکند، بلکه باعث بروز اتفاقات غیرمنتظره و جادویی میشود. طلسمی که سالها پیش به شوخی اجرا شده بود، حالا بهنظر میرسد پیامدهایی واقعی پیدا کرده است و شهر با اختلالات جادویی روبهرو میشود. ویویین و ریس ناچار میشوند برای حل مشکلات شهر و رفع طلسم، دوباره با هم همکاری کنند. در این مسیر، گذشته و احساسات سرکوبشدهشان دوباره به سطح میآید و هر دو باید با حقیقتهایی دربارهٔ خود و رابطهشان روبهرو شوند. داستان با طنز، جادو و لحظات احساسی، به کندوکاو در مفهوم بخشش، پذیرش گذشته و امکان شروع دوباره میپردازد، بیآنکه پایان ماجرا را لو بدهد.
چرا باید کتاب افسونگر سابق من را بخوانیم؟
این کتاب با ترکیب فضای جادویی و عاشقانه، تجربهای متفاوت از رمانهای معاصر ارائه میدهد. روایت دوگانهٔ داستان، امکان همذاتپنداری با هر دو شخصیت اصلی را فراهم میکند و خواننده را به دل دغدغههای عاطفی و خانوادگی آنها میبرد. طنز ظریف، دیالوگهای زنده و پرداختن به موضوعاتی مانند هویت، بخشش و قدرت انتخاب، از ویژگیهای شاخص این اثر است. همچنین، فضای شهری کوچک و جادویی گریوز گلن، بستری جذاب برای روایت داستانی پر از اتفاقات غیرمنتظره و روابط پیچیده فراهم میکند. علاقهمندان به داستانهایی با محوریت جادو، عشقهای قدیمی و بازگشت به گذشته، میتوانند از خواندن این کتاب لذت ببرند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای دوستداران رمانهای عاشقانه، فانتزی و داستانهایی با محوریت جادو و روابط خانوادگی پیشنهاد میشود. همچنین کسانی که به روایتهایی دربارهٔ بازگشت به گذشته، بخشش و شروع دوباره علاقه دارند، میتوانند با این اثر ارتباط برقرار کنند. اگر کسی به دنبال داستانی سرگرمکننده با فضای شهری کوچک و شخصیتهای چندلایه است، «افسونگر سابق من» انتخاب مناسبی خواهد بود.
بخشی از کتاب افسونگر سابق من
«هرگز نوشیدنی رو با مسائل جادوگری قاطی نکنین! ویوی از این مطلب آگاه بود. نه فقط به این دلیل که خالهاش الین، هزاران بار این نکته را گوشزد کرده بود، بلکه چون آن را روی دستمالهای توالت، تیشرتها و به طعنه روی لیوانهای مخصوص نوشیدنی مغازهٔ (لوازم خبیثانه) که در مرکز شهر گریو گلن ایالت جورجیا ادارهاش میکرد، نوشته و چاپ کرده بود. این نکته نزدیکترین پیام به شعارخانوادگی انتخابی خانوادهٔ جونز بود. ولی ویوی، در حالیکه خودش را بیشتر توی وان حمام فرو میبرد و معجون نوشیدنی و کرنبری را که دخترخالهاش گوئن برایش درست کرده بود، هورت میکشید، برای خودش دلیل میآورد که این شعار، باید استثنایی برای قلبهای شکسته قائل شود. و قلب خودش قطعاً شکسته بود. شاید حتی ریزریز شده بود. ذرات قلب خرد شدهاش، توی قفسهٔ سینهاش میچرخید، تمامش هم به این خاطر بود که گرفتار یک لهجهٔ دوست داشتنی و یک جفت چشم خیلی آبی شده بود. دماغش را بالا کشید و بشکن زد و هوا از عطر ریس پر شد. رایحهای از مرکبات و ادویهها که هرگز نفهمیده بود دقیقاً چه بویی بود؛ ولی آن رایحه آنقدر توی ذهنش نشسته بود که جادویش آن را فرا خوانده بود. حتی الان هم که توی وان پنجه گربهای گوئن فرو رفته بود، هنوز هم میتوانست بوی عطر پسرک و گرمای پوستش را حس کند.»
حجم
۲۳۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
حجم
۲۳۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه