کتاب زندگی صدساله لنی و مارگو
معرفی کتاب زندگی صدساله لنی و مارگو
کتاب زندگی صدساله لنی و مارگو نوشتهٔ ماریان کرونین و ترجمهٔ نگار درویش و شایان تهرانی است. کتاب کوله پشتی داستان یک عمر زندگی و یک دوستی بینظیر را منتشر کرده است.
درباره کتاب زندگی صدساله لنی و مارگو
کتاب زندگی صدساله لنی و مارگو حاوی یک رمان است که در سه بخش و چندین فصل نوشته شده است. در این رمان با «لنی پترسون» آشنا و همراه میشوید؛ دختری ۱۷ساله که در بخش بیماران صعبالعلاج بیمارستان پرینسس رویال گلاسکو روزهای خود را میگذراند. با اینکه به لنی گفتهاند امیدی به بهبودش نیست، این نوجوان هنوز کارهای بسیاری دارد. او پس از پیوستن به کلاس هنر و کاردستی بیمارستان، با «مارگو»، زنی تحسینبرانگیز ملاقات میکند؛ شورشی ۸۳سالۀ پیژامۀبنفشپوشی که لنی را متحول میکند؛ طوری که هرگز تصورش را هم نمیکرد. با شکوفاشدن دوستی لنی و مارگو، دنیایی از داستانهای ناگفته بهروی این دو همراه نامحتمل اما شدنی که روی هم ۱۰۰ سال زندگی کردهاند، گشوده میشود. گرچه روزهای آنها به شماره افتاده است، هر دو مصمم هستند ردی از خود در این جهان به یادگار بگذارند. با کمک پرستار دوستداشتنیِ لنی و «پدر آرتور»، کشیش کلیسای بیمارستان، لنی و مارگو به فکر خلق ۱۰۰ نقاشی میافتند تا داستانهای یک قرن زندگیشان را به نمایش بگذارند. گرچه پایان نزدیک است، زندگی هنوز برای این زنان فراموشنشدنی تمام نشده است.
خواندن کتاب زندگی صدساله لنی و مارگو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر بریتانیا و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب زندگی صدساله لنی و مارگو
«او از من میخواهد که بروم، اما هنوز نمیتوانم. ریش زبر خاکستری زیر دهانش ناگهان جمع میشود و یک لحظهٔ بسیار کوتاه یکی از دندانهای زردش را نشانم میدهد. از خودم میپرسم آیا این واکنشی غریزی است؟ یک گربهٔ وحشی به پرندهای که نمیرود دندان نشان میدهد. سیگارش را با حرکتی قوسی روی زمین میاندازد، با چنان شدتی که سیگار روی زمین بالا و پایین میپرد و در امتداد سنگفرشها میغلتد و زیر یکی از نیمکتها میرود. برای نشستن زیادی سرد است. انگار روی یک بلوک یخی بنشینی.
سپس، با نگاه دیگری که بهوضوح میگوید اوقات تفریحی سیگار کشیدنش را خراب کردهام، میچرخد و قوز میکند و درحالیکه پای چپش کمی میلنگد، بهسمت درهای چرخان بیمارستان برمیگردد. لای در که میرسد درها متوقف میشوند. هر زمان که حسگر فکر میکند کسی زیادی به شیشهٔ جلویی نزدیک است، همین اتفاق میافتد.
سمت سیگار میروم و آن را برمیدارم. هنوز روشن است، اما گل آتش آن در حال محو شدن است. تا حالا سیگار در دستم نگرفتهام و از دو چیز شگفتزده شدهام – یکی اینکه بسیار سبک است و دوم، بسیار نرم است. آن را میان انگشت اشاره و شستم جلو و عقب میدهم و امیدوارم آشنایی، کسی، مرا نبیند. وقتی تازه دارم به این فکر میکنم که اگر سیگار را بکشم چه اتفاقی میافتد، آن یکی گزینه را انتخاب میکنم و آن را در سطل میاندازم. این کار خوب من برای امروز است.»
حجم
۳۲۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
حجم
۳۲۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه