کتاب زنی شبیه تهران
معرفی کتاب زنی شبیه تهران
کتاب زنی شبیه تهران نوشتهٔ مهسا دهقانی پور است. گروه انتشاراتی ققنوس این پنج داستان کوتاه را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب زنی شبیه تهران
کتاب زنی شبیه تهران حاوی روایت ناتمام پنج زن از میلیونها زن ساکن تهران است. این اثر برابر است با پنج داستان متصل از زنهایی که هر روز در کوچهپسکوچههای تاریک محلهٔ شوش، تماشاخانههای متروک خیابان لالهزار، برجهای سر به فلک کشیدهٔ سعادت آباد و... میبینیمشان و بیتفاوت از کنارشان عبور میکنیم و داستان زنهایی است که برای تکمیل داستانشان، وارد زندگی هم میشوند و میمانند و میروند. نویسنده، حکایت چند روز پرسهزدن و چرخیدن در تهران و در میانهٔ تابستان ۱۳۹۸ را به ما ارائه کرده است. کتاب «زنی شبیه تهران» حکایت شهری است که میتواند بیرحمانه هویت جدیدی از ساکنانش بسازد؛ هویتی که شاید تنها راه فرار از آن، رفتن از آن شهر باشد و این مجموعه داستان، حکایت این رفتنها است. «ونوشه»، «نجات»، «صحرا»، «آبان» و «زهره» نام این داستانها است.
میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
خواندن کتاب زنی شبیه تهران را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب زنی شبیه تهران
«از شکاف در نگاه میکنم. قوز کرده و طوری روی لبه مبل نشسته که انگار قصد رفتن دارد. سیگار لای انگشتهای کلفتش میلرزد و کام عمیقتری میگیرد. مردوخ سکوت کرده.
درِ آپارتمان را باز میکنم. مرد بلند میشود، سیگارش را روی زمین میاندازد و آن را با کف کفشش خاموش میکند. من جای مرد مینشینم. چشمانم را میبندم و به همهچیز اعتراف میکنم. چشم که باز میکنم، مردوخ به فیلتر سیگار نگاه میکند و انگار حرفهایم را نشنیده.
مرد سیگارش را توی زیرسیگاری خاموش میکند. «شما میدونی سکته گوش چقدر بده؟ گوشهام سکته کرده. پیش هر دکتری رفتم آب پاکی رو ریخت رو دستم و گفت درمونی نداره، این صدای وِزوِز مگس همیشه باهاته.»
حتماً گوشی که سکته کرده از سیستم ایمنیای که مدام اشتباه میکند ترسناکتر نیست. کاش دادگاهی بود برای محاکمه اعضای بدن و میشد مغزی را که خیال خام میبافد یا قلبی را که آرزوی محال میکند وادار به جبران کرد. دست چپ مردوخ وارد کادر میشود و فنجان چای را سمت مرد سُر میدهد. بدون حلقه اما. شاید مردوخ وقتی ماشینش را توی پارکینگ کوچه موسوی پارک میکرد حلقهاش را توی جیب کتش گذاشته، شاید هم توی ماشین. ساعتش اما هست. توی تمام عکسهای هفته پیش هم دستش بود، با حلقه اما.
ابروهای مرد خرماییاند، با تارهای سفیدی که لابهلایشان پخش شده. چشم دوختهام به شکاف باریک در، اما متوجه گذاشتن قندان کنار فنجان چای نشدهام. جابهجا میشوم. مرد قند را توی چای میزند. سکوت مردوخ آنقدر زیاد است که صدای جویدن قند هم شنیده میشود.»
حجم
۷۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۷۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه