کتاب جاسوس
معرفی کتاب جاسوس
کتاب جاسوس نوشتهٔ پائولو کوئیلو و ترجمهٔ مینا امیری است. نشر آتیسا این رمان معاصر برزیلی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب جاسوس
کتاب جاسوس نوشتهٔ پائولو کوئیلو درمورد زنی به نام «ماتا هاری» است. او زن جوانی بود که به جاسوسی علیه فرانسه متهم شد. او را اعدام کردند و بدنش را در گوری نامعلوم دفن کردند و سرش را به نمایندهٔ دولت دادند. ماتا زن زیبایی که زندگیاش سراسر افسونگری و خشونت است و مادری که فرزندش را از او گرفتند، بارها در معرض خشونت خانگی بود و حقیقت وجودش را کسی نشناخت. او روزهایش را با روسپیگری میگذراند. نویسنده سعی کرده است در این کتاب به حقیقت زندگی ماتا هاری وفادار بماند.
خواندن کتاب جاسوس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی و آثار پائولو کوئیلو پیشنهاد میکنیم
درباره پائولو کوئیلو
پائولو کوئیلو در سال ۱۹۴۷ به دنیا آمد. او نویسندهٔ معاصر برزیلی است. رمانهای او بین مردم در کشورهای مختلف دنیا پرطرفدار است. او از سال ۲۰۰۷ سفیر صلح سازمان ملل در موضوع فقر و گفتوگوی بین فرهنگی است. بسیاری از آثار این نویسنده، داستانهایی هستند که با رویکردها و درونمایههای روانشناسانه طراحی و نوشته شدهاند. کوئیلو در اغلب کتابهایش به موضوع عشق و ایمان میپردازد. رمان «کیمیاگر» مشهورترین کتاب او و یکی از رمانهای بسیار پرفروش دههٔ پایانی قرن بیستم در جهان است.
بخش دیگری از آثار پائولو کوئیلو عبارتند از تئاتر برای آموزش، برنده تنهاست، بایگانی جهنم، خاطرات یک مغ، بریدا، عطیه برتر، والکریها (دیدار با فرشتگان)، مکتوب، کنار رود پیدرا نشستم و گریستم، کوه پنجم، نامههای عاشقانه یک پیامبر، مبارزان راه روشنایی (راهنمای جنگجوی نور)، ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد، کلمات اساسی، شیطان و دوشیزه پریم، داستانهایی برای پدران، فرزندان و نوهها، جن و گلهای رز، سفرها، کمانگیر، جاسوس، هستی (زندگی).
بخشی از کتاب جاسوس
«پاریس، ۱۵ اکتبر ۱۹۱۷
آنتون فیشرمن و هنری ویلز؛ سرویس خبری بینالملل
از ساعت پنج
اندکی پس بعدازظهر گروهی هجدهنفره که اغلب آنها افسران ارتش فرانسه بودند، به طبقه دوم سنت، لازار، زندان زنان پاریس رفتند. نگهبانی مشعل به دست آنها را راهنمایی می. کرد بالاخره جلوی سلول شماره دوازده ایستادند.
راهبهها مسئول مدیریت زندان بودند خواهر لئونید در را باز کرد. درحالیکه به سلول قدم میگذاشت از بقیه درخواست کرد تا همان جا منتظر بمانند. کبریت را روی دیوار کشید و چراغ داخل سلول را روشن کرد و از راهبهای دیگر نیز کمک خواست.
خواهر لئونید با مهربانی و ملاطفت دستش را بهدور بدن زنی حلقه کرد که داخل سلول خوابیده بود بیدارشدن برای آن زن دشوار بود، گویی به هیچچیز اشتیاقی نداشت بر اساس گزارش راهبهها حالت او پس از بیداری، مانند کسی بود که از خوابی عمیق و شیرین برخاسته است حتی وقتی به او خبر دادند که با درخواست بخشودگیاش که چند روز پیش برای رئیسجمهور ارسال کرده بود، موافقت نشده باز هم آرام بود. ممکن نبود از روی چهره آرام او متوجه شد که ازبه پایان رسیدن همه چیز خوشحال است یا ناراحت.
با اشاره خواهر لئونید، پدر آربو همراه با کاپیتان بوشاردون و وکیل زندانی، آقای کلونت وارد سلول شدند زندانی نامهای طولانی را که چند هفته برای نوشتن آن وقت گذاشته؛ بود، همراه با دو پاکت حاوی بریدههای جدید روزنامه را به وکیل داد.
زندانی ابتدا جورابهای بلند زنانه سیاهرنگش را به پا کرد. پوشیدن آنها در چنین شرایطی عجیب بود سپس کفشهای پاشنهبلندش را پوشید که نوارهای ابریشمی تزیینی داشت. حین بلندشدن از روی تختخواب، پالتو پوست بلندی را که روی قلابی در گوشۀ سلول آویزان بود برداشت سر آستینها و یقه آن با خز حیوانی، دیگر شاید، روباه تزیین شده بودند. پالتو پوست را روی کیمونو ابریشمی ای پوشید که قبلاً برای خوابیدن به تن کرده بود.
موهای سیاهش را که آشفته شده بودند بادقت شانه کرد و پشت سرش بست. کلاهنمدی را روی سر گذاشت و آن را با روبانهای بلند، در زیر چانهاش محکم کرد تا مبادا در فضای باز باد کلاهش را با خود ببرد.
بهآهستگی خم شد و یک جفت دستکش چرمی سیاهرنگ را برداشت. با اکراه به تازهواردان نگاه کرد و گفت: «حاضرم!»
همگی از سلول زندان سنت لازار خارج شدند و به سمت اتومبیلی رفتند که با موتور روشن منتظر مانده بود تا آنها را به محل اعدام ببرد.»
حجم
۹۷۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
حجم
۹۷۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه