کتاب فرندز؛ زندگی و خاطرات متیو پری
معرفی کتاب فرندز؛ زندگی و خاطرات متیو پری
کتاب فرندز؛ زندگی و خاطرات متیو پری نوشتهٔ متیو پری و با ترجمهٔ مرجان حمیدی است و نشر مون آن را منتشر کرده است. در این کتاب، با متیو، بازیگر نقش چندلر در سریال فرندز، در مسیر زندگیاش، از جاهطلبیهای کودکی تا شهرت و اعتیاد و بهبودی پس از یک فاجعهٔ بزرگ همراه میشویم. مقدمهٔ این کتاب را لیسا کودرو، بازیگر نقش فیبی، نوشته است.
درباره کتاب فرندز؛ زندگی و خاطرات متیو پری
«سلام، من متیو هستم، البته احتمالاً مرا به اسم دیگری میشناسید. دوستانم متی صدایم میکنند. و نباید الان زنده باشم. اگر خواستید میتوانید فکر کنید این نوشتهها پیامی از آندنیاست، آندنیای من.»
چه غمانگیز است که متیو پری مدتی بعد از نوشتن کتاب خاطرات زندگیاش، واقعا از دنیا میرود و تمام طرفدارانش را که بهتزدهاند تنها میگذارد.
متیو پری در مصاحبهای گفته بود دوست دارد بعد از مرگش او را با خدمات و کارهایی که برای انجمن معتادان و ترک اعتیاد بیماران انجام داده به یاد بیاورند، نه با سریال فرندز.
کتاب فرندز؛ زندگی و خاطرات متیو پری دقیقا همان متنی است که متیو دوست داشت از خود به یادگار بگذارد. کتابی که در آن از کودکیاش بگوید، توضیح بدهد که چطور معتاد شد و چطور سالها با آن دستبهگریبانگیر بود، آن هم زمانی که در اوج شهرت قرار داشت. و مهمتر از همه، چه تلاشهایی انجام داد برای آنکه ترک کند و اینکه «چقدر تنها بود» حتی با وجود اینکه پنج دوست عزیز داشت: همکارانش در سریال فرندز.
کتاب فرندز؛ زندگی و خاطرات متیو پری روایت متیو از ماجراهای زندگیاش است که با رفتوبرگشتهای او به گذشته به خواننده نشان میدهد چه اتفاقاتی برای او افتاده و لحظهٔ نوشتن کتاب کجا ایستاده است. با خواندن این کتاب، شاید غربت متیو در مرگش را هم بهتر بتوان درک کرد.
خواندن کتاب فرندز؛ زندگی و خاطرات متیو پری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر طرفدار متیو پری هستید این کتاب را حتما بخوانید. کتاب فرندز؛ زندگی و خاطرات متیو پری به شما شناخت خوبی در زمینهٔ شهرت، اعتیاد، ترک اعتیاد و... میدهد. شاید بزرگترین درسی که متیو در این کتاب بهطور غیرمستقیم به خوانندگانش میدهد این باشد که در هنگام نیاز، از دوستانتان کمک بگیرید؛ کاری که متیو انجام نداد. و اگر دوستی دارید که درگیر اعتیاد است، هوایش را داشته باشید.
درباره متیو پری
متیو لانگفورد پری ۱۹ اوت ۱۹۶۹ در ویلیامزتاون ماساچوست به دنیا آمد. او هنرپیشه و کمدین آمریکایی-کانادایی است. مشهورترین نقش متیو، «چندلر» در سریال دوستان (۱۹۹۴–۲۰۰۴) محسوب میشود.
متیو پری دوران جوانی خود را در اتاوا گذراند؛ جایی که به ستارهٔ تنیس موفقی تبدیل شد. مدتی بعد در ۱۵سالگی به لسآنجلس کوچ کرد تا کنار مادربزرگ و پدرش زندگی کند. در این دوران علاقهٔ وی به بازیگری افزایش پیدا کرد. او نخستین بازی خود را در سال ۱۹۸۷ و در سریال شانس دوباره انجام داد. در سال ۱۹۹۶ برای نخستینبار به خاطر سریال دوستان نامزد دریافت جایزهٔ بهترین کمدین آمریکایی شد.
متیو پری تاکنون ۴ بار نامزد دریافت جایزهٔ امی شده است که ٢ بار نیز برندهٔ جایزه شده.
او همچنین در سال ۲۰۰۶ به خاطر داستان ران کلارک نامزد دریافت جایزهٔ گلدن گلوب شد که آن را دریافت کرد.
داستان زندگی متیو پری پر از پستی و بلندی است که با خواندن کتاب خاطرات او، با بخشهایی از آن آشنا خواهید شد.
بخشی از کتاب فرندز؛ زندگی و خاطرات متیو پری
«اول مونیکا رفت جلو و کلیدش را روی پیشخانِ خالی آشپزخانه گذاشت. بعد چندلر رفت. بعدش جویی همه میخندند چون قاعدتاً او نمیبایست کلید داشته باشدبعد راس، بعد ریچل و آخر از همه فیبی. حالا ششتا کلید روی پیشخان است و خب چی باید گفت؟
همگی پشتسرهم ایستادیم. فیبی گفت: «خب، گمونم دیگه آخر کاره.» و جویی گفت: «آره.»، بعد نگاه مختصری به تماشاگرها انداخت که تقریباً دیوار چهارم را از میان برداشت و گفت: «گمونم آره...»
اما دیوار چهارمی آنجا نبود که از میان برداشته شود؛ از اول هم وجود نداشت. ما ده سال توی اتاق خواب و اتاق نشیمن مردم بودیم؛ و سرانجام آنقدر در تاروپود زندگیِ یکعالمه آدم گره خوردیم که دقت نکردیم از اول هم دیوار چهارمی بینمان وجود نداشت که بخواهیم از میان برش داریم. ما صرفاً شش دوست صمیمی بودیم؛ توی آپارتمانی که زیادی بزرگ به نظر میرسید اما فقط به اندازهٔ یک تلویزیون در اتاق نشیمن بود.
و بعد وقتش رسید که برای آخرین بار از آن آپارتمان برویم. اما حالا دیگر هشت نفر بودیم: شش شخصیت اصلی و دوقلوهای مونیکا و چندلر توی کالسکه.
قبل از آن قسمت نهایی، من مارتا کافمن را کشیدم کنار و گفتم:
«این موضوع واسه هیشکی جز من مهم نیست. میشه من آخرین جمله رو بگم؟» برای همین است که وقتی همگی داریم از آپارتمان میرویم بیرون و ریچل پیشنهاد میکند برای آخرین بار دور هم قهوه بخوریم، این من بودم که کرکرهٔ فرندز را پایین کشیدم.
چندلر گفت: «آره.» و بعد برای آخرین بار از زمانبندی بینقصش استفاده کرد و پرسید: «کجا بریم؟»
عاشق قیافهٔ شوییمر بعد از شنیدن این جملهام؛ ترکیب بینظیری از محبت و سرخوشی، درست همان چیزهایی که سریال فرندز به دنیا هدیه کرد.
و با آن جمله، سریال تمام شد.
حقیقت این است که همگی برای تمام شدن فرندز آمادگی لازم را داشتیم. اول اینکه جنیفر انیستون گفته بود دیگر نمیخواهد به بازی در این سریال ادامه بدهد و ازآنجاییکه ما گروهی تصمیم میگرفتیم، میبایست همگی پروندهٔ فرندز را میبستیم. جنیفر میخواست فیلم بازی کند؛ من از همان اول هم فیلم بازی کرده بودم و همهٔ ده یارد بهزودی اکران میشد، که بیبروبرگرد موفق از آب درمیآمد (مغز خر خورده بودم که چنین فکری میکردم)، اما در هر صورت، بااینکه بازی در فرندز بهترین شغل دنیا بود، داستان مونیکا، چندلر، جویی، راس، ریچل و فیبی تا سال ۲۰۰۴ دیگر به پایان رسیده بود. خبر داشتم که چندلر خیلی سریعتر از من رشد کرده بود. درنتیجه، بیشتر بهخاطر برنامهریزی جنی، فصل ده فصل کوتاهی از آب درآمد. اما همهٔ شخصیتها به اینجای داستان که رسیدند دیگر خوشحال بودند و خب هیچکس دوست ندارد یک مشت آدم خوشحال را در حال انجام کارهای شاد ببیند؛ اصلاً خندهدار نیست، مگر نه؟»
حجم
۸۰۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
حجم
۸۰۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
نظرات کاربران
خود کتاب عالی بود و واقعا یک زندگینامه ی صادقانه بود که باعث شد من به فرار هایی از مشکلات زندگیم می کنم فکر کنم اما این ترجمه واقعا بد بود و به سراغ یک ترجمه ی دیگه برین
کتاب خیلی آموزنده ایست من واقعا پیشنهاد میکنم درباره چالش های زندگی متیوپری میگه و مخصوصا اعتیادش به مواد های مختلف و زندگی شخصیش و..... همه حداقل یکبار باید این کتاب رو بخونن
این کتاب رو به گروه های مختلفی پیشنهاد میکنم دسته اول کسانی که نوجوان هستند و آرزوهای بزرگ دارند. دسته ی دوم کسانی که به هر دلیلی اعتیاد به هر چیزی دارند. دسته ی سوم کسانی که درگیر افسردگی هستند. به
افتضاح ترجمه شده!!