کتاب روان شناسی شجاعت
معرفی کتاب روان شناسی شجاعت
کتاب روان شناسی شجاعت نوشتهٔ جولیا یانگ و آلن میلیرن و مارک بلیگن و ترجمهٔ نگار شجاعی است و نشر مون آن را منتشر کرده است. این کتاب راهنمای زندگی اجتماعی براساس روانشناسی آلفرد آدلر است.
درباره کتاب روان شناسی شجاعت
چرا کتابی دربارهٔ شجاعت؟ چرا وقتی اینهمه کتاب دربارهٔ بهتر زندگی کردن داریم، کتابی دربارهٔ شجاعت بخوانیم؟ ما از زندگی خوب چه میدانیم؟ آیا قابلدستیابی است؟ چگونه باید به آن برسیم؟ شجاعت چیست؟ شجاعت را چگونه کسب میکنیم و به دیگران انتقال میدهیم؟ وقتی شجاعت را میجوییم و با الزامات بیشمارِ زیستن رخبهرخ میشویم، روانشناسی چه کمکی به ما میکند؟
امروزه مشکلات زندگی بدتر از همیشه به نظر میرسند، چراکه ترسهای گوناگون بر افکار، احساسات و اعمالمان در خانه، مدرسه، محل کار و جامعهمان حاکماند. علاوهبراین، ما اکنون در جامعهای فردگرا و مادیگرا زندگی میکنیم که در آن، واکنشمان به اخلاقیات و ارزشهای ریشهدار در هالهای از ابهام پیچیده شده است. همچنین در عصری زندگی میکنیم که دیگر به یک نظام حمایتگر همگانی برای رشد و انطباق دسترسی نداریم. باید همهٔ کارهایمان را تنهای تنها انجام دهیم. در دل انزوای عاطفی و اجتماعی، ترس مبنای عملکردمان میشود.
بحث «شجاعتِ زندگی اجتماعی» از این جهت حائز اهمیت است که ما همواره با چالشهایی مواجه میشویم که ناشی از ترویج فرهنگ بهزیستی فردی و خلق جهانی بهتر است که به همهمان احساس تعلق (به جمع یا گروه) و مهم بودن بدهد. بهطورکلی، مفهوم شجاعت در پیکرهٔ متون روانشناسی اندکی مغفول مانده است. در قرون قبلی علم حاکم بود ولی قرن بیستم را به نام قرن ترس و همچنین قرن روانشناسی میشناسند. روانشناسی بهشدت مجذوب تجزیهوتحلیل ترس شد اما روی خوشی به پرورش نقطهٔ مقابل آن، یعنی شجاعت، نشان نداد.
در کتاب روان شناسی شجاعت، جولیا و آل با همراهی مارک بلیگن دربارهٔ شجاعت قلم زدهاند، مقولهای که آن را تحتعنوان «عضلهٔ روانشناختی» هم میشناسیم. این اطلاعات، بسیار جدید و دستاولاند و موضوع این کتاب هم که آشکارا از اسمش پیداست: شجاعت. نویسندههای کتاب بنیان نظری شفافی را مطابق با روانشناسی آدلری یا روانشناسی فردنگر پیش رویمان قرار میدهند. این رویکرد، بر ماهیت «جداییناپذیر» شخصیت انسان از ماهیت کلنگرانهٔ زندگی تأکید دارد. نویسندگان به تشریح این مسئله میپردازند که چگونه میتوانیم ۵ وظیفهای را که برای خلق یک زندگی خوب لازماند، بهخوبی به جا آویم و علاوهبرآن ۲۲ شگرد برای تسهیل شجاعت در اختیارمان قرار میدهند. کتاب در واقع از سطح کتابهای معمولی فراتر میرود و بیشتر راهنمایی است برای زندگی سالم.
خواندن کتاب روان شناسی شجاعت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به کسانی که میخواهند بیشتر درمورد شجاعت بدانند پیشنهاد میکنیم.
درباره نویسندگان
جولیا یانگ (دارای مدرک دکترا و گواهی ملی مشاورهٔ رسمی) استاد روانشناسی و مشاورهٔ دانشگاه ایالتی گاورنر در یونیورسیتی پارک، ایلینوی است. او مدرک دکترای خود را در رشتهٔ مشاوره از دانشگاه ایالتی اوهایو دریافت کرد. پیش از اشتغال به مشاورهٔ آموزشی، یانگ معلم هنر دبستان و مشاور توانبخشی شغلی بود. او در دانشگاه ایالتی پنسیلوانیای شهر شیپنسبرگ و دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در فرزنو سابقهٔ تدریس دارد. او یکی از بنیانگذاران گروه آموزشی مشاوره در دانشگاه ملی تربیتمعلم کوشونگ در تایوان است. او در زمینهٔ مشاورهٔ جوانان در معرض خطر و جوانب معنوی و فرهنگی کار خود مقالات و کتب گوناگونی تألیف کرده است. او مفتخر است به اینکه یک مادر تنهای «آدلری» صاحب دو فرزند است که از ارزشهایی همچون تحصیلات، موسیقی، دوستی، خانواده، برابری اجتماعی و اعتقاد به خداوند برخوردارند.
اَل میلیرن (دکترای آموزش، دارای گواهی ملی مشاورهٔ رسمی و عضو رسمی بورد مشاورهٔ حرفهای) دانشیار روانشناسی و مشاورهٔ دانشگاه ایالتی گاورنر در یونیورسیتی پارک ایلینوی است. او همچنین عضو حقالتدریسی هیئتعلمی مدرسهٔ آدلری روانشناسی حرفهای در شیکاگوست. میلیرن دارای مدرک دکترا از دانشگاه شمپین ایلینوی است. او رئیس سابق و دارای گواهینامهٔ تخصصی انجمن روانشناسی آدلری آمریکای شمالی است. از سوابق کاریاش میتوان به مشاوره و تدریس مدارس راهنمایی، مشاورهٔ مدارس ابتدایی و استادی مشاورهٔ دانشگاه ایالتی ایلینوی و دانشگاه تگزاس در پرمین بیسین اشاره کرد. او مدرس کارگاههای گوناگون کشوری و بینالمللی است و در نگارش چندین کتاب و مقالات بیشماری دربارهٔ روانشناسی آدلری و موضوعات مرتبط با آن، مسئولیت نویسندگی یا نویسندگی همکار را بر عهده داشته است. او مفتخر است که خود را پدر سه فرزند میداند.
مارک تی بلیگن (دارای مدرک دکترا، مشاور حوزهٔ ترک اعتیاد) استادیار گروه خدمات انسانی دانشگاه اسپرینگفیلد ایلینوی است و در آنجا، به تدریس و هماهنگی دورههای کارشناسی متمرکز بر مشاورهٔ ترک اعتیاد به الکل و موادمخدر مشغول است. او مدرک دکترای خود را از دانشگاه اولد دامینیون در نورفولک ایالت ویرجینیا دریافت کرده است. بلیگن به مدت بیستویک سال در نیروی دریایی مشغول به کار بوده است. او دارای گواهینامهٔ رسمی مشاورهٔ ترک انواع اعتیاد است. او همچنین سمت استادیاری روانشناسی و مشاوره را در دانشگاه ریجنت ویرجینیا و سمت دانشیاری مشاوره در دانشگاه ایالتی آدامز کلرادو بر عهده داشته است. علایق تحقیقاتی اصلی او عبارتاند از تعریف ابعاد معنوی بهبودی از اعتیاد، شناخت عوامل درمانی برنامهٔ دوازدهقدمی، درک ماهیت بهبودی طبیعی و بررسی رابطهٔ بین هدف زندگی و استفاده از الکل و سایر موادمخدر. بلیگن علاقهای ویژه به کار کردن با بومیان تایوان دارد. او مفتخر است که خود را پدر دو فرزند میداند.
بخشی از کتاب روان شناسی شجاعت
«جامعه و فرهنگ در تصمیمهای ما دربارهٔ خودمان، دیگران و جهان چه نقشی ایفا میکنند؟ عواملی همچون نژاد، جنسیت، توانایی/ناتوانی، سن، تمایلات جنسی و طبقهٔ اجتماعی چگونه با تقویت احساس نابرابری در ما گره میخورند؟
سیندی زمانی را صرف اندیشیدن به تجاربش در مقام یک آمریکایی بومی کرد. او در هیچچیز اثری از برابری نیافت. اما میراث فرهنگی و معنوی سیندی، او را تشویق میکرد به قدرت برخاسته از حس اجتماعدوستیاش تکیه کند و باعث میشد به دیگران کمک کند تا آثار زیانبار ظلم را از ذهن بزدایند.
در سنین نوجوانی (حدود چهاردهسالگی)، شروع کردم به مطالعهٔ فرهنگ/تاریخچهٔ بومیان آمریکا. همچنین به مطالعه دربارهٔ ظلم پرداختم و اینکه بومیان این قاره باید چه شرطوشروطی را میپذیرفتند، بهزور به مدارس سفیدپوستان فرستاده میشدند و از نزدیک دیدم در چه سطحی از فقر زندگی میکنند. این را هم فهمیدم که بومیان آمریکا سختیهای بسیار کشیدهاند و به همین دلیل، نسبت به سفیدپوستها شدیداً دچار تعصب بودند. برای همین اگر دورگهٔ سفیدپوست و سرخپوست باشی، هیچکس واقعاً تو را نمیخواهد. اما خودم هم در نازونعمت بزرگ نشدهام و با فرهنگ فقر آشنا هستم.
شخصاً به گرفتن حق علاقهمندم و این کار را از این طریق انجام میدهم که با توانمندسازی مردم، کمکشان میکنم بفهمند ارزششان چقدر بیشتر از حدی است که احتمالاً برای خودشان قائلاند. این را میفهمم که شاید همهٔ ما همین کار را بکنیم، اما بهخصوص در میان مردم رنگینپوست، شاهد این اتفاق بینهایت غمانگیز هستم که همیشه در مقایسه با دیگران برای خود ارزش بسیار کمی قائلاند. این حاصل طبیعی ظلم است؛ ظلم از سوی کسانی که هر شکلی از ارج و منزلت را از دیگر انسانها میدزدند. در محیط کار، یک کارگر رنگینپوست (سرخ یا زرد یا سیاه) نهتنها ممکن است حس کند «بهقدر کافی خوب نیست»، بلکه برخورد کارفرماها هم با رنگینپوستان بهگونهای است که انگار بهقدر کافی خوب نیستند. این افراد نهتنها بار سنگین کار را به دوش میکشند، بلکه درنهایت قادر نیستند بدون طعنه و استهزای خودشان، خود را لایق کارشان بدانند.
در سنت فرهنگی من، ما به تمام موجودات زنده به این چشم مینگریم که از یک منبع زاده شدهاند و اینکه همهٔ مردم یکی هستند. من در زندگیام همین عقیده را به کار میبندم تا نه کسی را بالاتر از خودم بپندارم و نه پایینتر از خودم. ظلم را ترسی میدانم که علتش این است که شخص از سوی گروه یا دیگر افراد جامعه، طرد و رانده شده و با از دست دادن اتصال به آنچه ما «راز عظیم» مینامیم، وجودش انباشته از خلئی شده سرشار از ترس، خشم، شک و ظلم.
برای زدودن ظلم از ذهن، مردم باید بفهمند از کجا آمدهاند. باید این را درک کنند که همگی از یک نیروی حیاتبخش واحد آفریده شدهاند و باید بفهمند که تلاش برای درک کسانی که واقعاً ترس را به دلشان میاندازند، موجب آرامش قلبی خودشان میشود. ازآنجاکه ما همه یکی هستیم، کسانی که دست به ظلم و ستم میزنند در واقع این ظلم را به احساسات و معنویت خودشان روا میدارند.»
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۱۲ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۱۲ صفحه