دانلود و خرید کتاب آنجا که ماه خانه دارد کیت آلبوس ترجمه آرزو قلی زاده
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب آنجا که ماه خانه دارد اثر کیت آلبوس

کتاب آنجا که ماه خانه دارد

نویسنده:کیت آلبوس
امتیاز:
۴.۰از ۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب آنجا که ماه خانه دارد

کتاب آنجا که ماه خانه دارد نوشتهٔ کیت آلبوس و ترجمهٔ آرزو قلی زاده است. انتشارات پرتقال این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان برای نوجوانان نوشته شده است.

درباره کتاب آنجا که ماه خانه دارد

کتاب آنجا که ماه خانه دارد که حاوی رمانی برای نوجوانان است، داستانی است دربارهٔ اهمیت خانواده. این کتاب مملو از نثر غنی و حسی، کنایه‌هایی از داستان‌های کلاسیک کودکان مانند شاهزاده‌خانم کوچک، مری پاپینز و داستان فردیناند است. در این داستان، سال ۱۹۴۰ میلادی است و «آنا»ی ۹ساله، «ادموند» ۱۱ساله و «ویلیام» ۱۲ساله که پس از مرگ پدر و مادرشان با مادربزرگ در لندن زندگی‌ می‌کردند، حالا مادربزرگشان را نیز از دست داده‌اند و پای جنگ جهانی دوم هم به پایتخت انگلستان باز شده است. مادربزرگ هیچ وصیتی برای بچه‌ها به جای نگذاشته و این سه خواهر و برادر باید به اجبار از شهر و دیار جنگ‌زده‌شان خارج شوند و سرپناهی برای خود بیابند. آنا، ادموند و ویلیام با دانش‌آموزان یک مدرسه همراه می‌شوند و به یک روستا می‌روند تا جای امنی در خانهٔ ساکنانش برای خود پیدا کنند، اما آیا خانواده‌ای حاضر می‌شود هر سه‌تای آن‌ها را با هم بپذیرد و خواهر و برادرها از هم جدا نشوند؟ آن‌ هم در شرایط جنگی و کمبود غذا و...؟ این داستان را بخوانید تا بدانید.

خواندن کتاب آنجا که ماه خانه دارد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به همهٔ نوجوانان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب آنجا که ماه خانه دارد

«صبح روز بعد پیاده‌روی تا مدرسه تلخ و پرتنش بود. چند تماس تلفنی برقرار شده بود و بااینکه آنا، ادموند و ویلیام حرف‌ها را نمی‌شنیدند، سکوت سنگین خانم و آقای فورستر که پشت سر بچه‌ها قدم برمی‌داشتند، هرآنچه باید می‌دانستند، بهشان می‌گفت. دیگر در خانهٔ فورسترها جایی نداشتند.

ویلیام محکم دست آنا را گرفت. ادموند که قلبش محکم می‌زد، پشت سرشان راه می‌رفت. ارتباطی با آن خراب‌کاری نداشت، ولی ماجرای مار زیر سر او بود و اگر آن کار را نکرده بود... خب، دیگر خیلی دیر شده بود. سعی کرد احساس دل‌پیچه‌اش را نادیده بگیرد، اما نتوانست.

توی مدرسه، خانم کار و خانم نورتون، مأمور اسکان روستا، به دیدار این جمع ساکت و تلخ آمدند. هر دو زن نگاهی خشن به بچه‌ها انداختند، انگار باور کرده بودند متهمان را دستگیر کرده‌اند.

ادموند فکر کرد شاید این آخرین فرصت برای دفاع از خودش باشد. «خانم کار! کار من نبود!»

خانم کار با لحنی تند گفت: «دیگه یه کلمه هم حرف نزن، آقاپسر!»

ادموند سرش را پایین انداخت. ویلیام و آنا پیش از آن هم داشتند به پاهایشان نگاه می‌کردند.

خانم نورتون به فورسترها نگاه کرد. «نلی، پیتر، من واقعاً بابت این قضیه متأسفم. حتماً اوضاعتون خیلی بده.»

خانم فورستر نگاهی به بچه‌ها انداخت. «واقعاً، اِولین، شوکه شدیم. ادموند می‌گه کاری نکرده، اما وقتی مدرک جرم از کیف خودش می‌افته بیرون، باید چی‌کار کنیم؟ من باید به فکر پسرهام هم باشم!»

«حتماً نلی، حتماً. واقعاً نیاز به کمی استراحت دارین. از اینجا به بعدش رو ما به عهده می‌گیریم.»

آقای فورستر رو به بچه‌ها کرد. «امیدواریم بهترین اتفاق‌ها براتون بیفته. واقعاً امیدواریم.» نگاهی به خانم فورستر انداخت که فقط سرش را بالا و پایین کرد. و بعد، هر دو برگشتند.

خانم نورتون رو به خانم کار کرد. «حالا باید دنبال جای اسکان جدید باشیم. وقتی بچه‌های مدرسه‌تون اومدن، بیشتر تخت‌هامون پر شدن، اما چندتا جابه‌جایی داشتیم. تا بعدازظهر بهم فرصت بدین تا جایی پیدا کنم.»

آنا فین‌فین کرد. «خانم مولر چی؟ همون خانم کتابدار.»

ابروهای خانم نورتون بالا رفت. «مورد نامناسبیه!»

آنا راست ایستاد. «اما گمون نکنم کسی از بچه‌های تخلیه‌شده پیش ایشون باشن و...»

خانم نورتون دست‌به‌کمر ایستاد. «نورا مولر آدم مناسبی برای اسکان نیست!» بعد رو به خانم کار کرد و نشان داد اصلاً قصد یکی‌به‌دو کردن با بچه‌ها را ندارد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۱۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

حجم

۲۱۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

قیمت:
۸۲,۰۰۰
تومان