دانلود و خرید کتاب هم نوایی در پاییز باربارا پیم ترجمه مزدک بلوری
تصویر جلد کتاب هم نوایی در پاییز

کتاب هم نوایی در پاییز

نویسنده:باربارا پیم
انتشارات:نشر بیدگل
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۶از ۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب هم نوایی در پاییز

کتاب هم نوایی در پاییز نوشتهٔ باربارا پیم و ترجمهٔ مزدک بلوری است و نشر بیدگل آن را منتشر کرده است. این کتاب داستانی دیگر از نویسندهٔ زنان فوق العاده است.

درباره کتاب هم نوایی در پاییز

این رمان ابتدا با عنوان کوارتت در پاییز ترجمه شد که عنوانی دقیق‌تر برای کتاب بود. واژهٔ «کوارتت» به معنی «گروه چهارنفری» است و در عنوان به چهار شخصیت اصلی کتاب اشاره دارد، دو مرد و دو زنی که داستانشان در شصت‌وچندسالگی، یا به عبارتی در فصل پاییز زندگی‌شان، روایت می‌شود. درعین‌حال، این واژه در دنیای موسیقی به معنی «گروه چهارنفرهٔ نوازندگان» است که عنوان کتاب نیز اشاره‌ای به این معنی دارد، زیرا آدم‌های داستان، گو اینکه فقط در اداره‌ای همکار هستند و دوست همدیگر محسوب نمی‌شوند، درپایان دور هم جمع می‌شوند و نوعی رابطهٔ دوستی و هم‌صدایی و هم‌نوایی بین آنها شکل می‌گیرد. 

هم‌نوایی در پاییز  در بین رمان‌هایی که باربارا پیم در طول زندگی‌اش منتشر کرد رمان ماقبلِ آخر اوست. این رمان در سال ۱۹۷۷ منتشر شد، سه سال پیش از مرگ نویسنده و حدود شانزده سال بعد از اینکه ناشرش رمان یک عشق نامناسب را رد کرده بود. جواب رد ناشر، آن‌هم بعد از انتشار شش رمان از پیم که استقبال نسبتاً خوبی هم از آنها شده بود، ضربه‌ای مهلک بود و عملا یکی از نویسندگان بزرگ رمان‌های کمیک قرن بیستم، جین اوستنِ زمانهٔ ما، را به‌مدت پانزده سال به سکوت واداشت. خوشبختانه این سکوت همیشگی نبود و او فرصت یافت رمان‌های بعدی‌اش را، که به اعتقاد برخی بهترین رمان‌های او هستند، منتشر کند. این البته مایهٔ اندک تسلایی است، اما دست‌کم به این معنا بود که او، پیش از مرگش در سال ۱۹۸۰، به چشم خود دید که ارزش رمان‌هایش عموماً درک شده و همچنین افتخار نامزدی جایزهٔ بوکر نصیبش شده است.

این رمان خوش‌ساخت و تأثربرانگیز، که از بسیاری جهات زندگی خود نویسنده را بازتاب می‌داد، نقطهٔ اوج حرفهٔ ادبی نویسنده‌اش بود. باربارا پیم بی‌تردید بهترین روایتگر زندگی‌هایی است که در حاشیهٔ انگلستانی درهم‌شکسته و روبه‌زوال سپری می‌شدند. دنیای داستانی او با دنیای طبقهٔ اشراف در داستان‌های ایوِلین وو، با مناطق روستایی و محیط بازی تنیس در آثار بچمَن و بِنسون، یا با دنیای خشن و توصیفات بی‌پردهٔ هر رمان‌نویس رئالیسم اجتماعی تفاوت دارد. او زندگی پیردخترهای میان‌سال، کشیش‌ها و مقامات دون‌پایه‌ای را توصیف می‌کند که در گذشته از تبار خانواده‌های محترم و اصیل محسوب می‌شدند. این افراد همیشه در حاشیهٔ اتفاق‌هایی هستند که در جایی دیگر رخ می‌دهد؛ آنها اساساً تماشاگرانی هستند که از زندگی پربارتر دیگران آگاه‌اند، اما به این حقیقت نیز واقف‌اند که خودشان هرگز جایی در آن دنیای پرجنب‌وجوش‌تر و پرشورتر نخواهند داشت. عشق به آنها تعلق ندارد؛ حسرت و آرزو آری، اما عشق نه.

باربارا پیم خودش از بسیاری جهات به کسی که کاملا کنار گود نشسته باشد شباهتی نداشت. او در آکسفورد تحصیل کرده بود، رمان‌نویسی بود که بین سی تا چهل‌سالگی رمان‌هایش منتشر شده بود، شغلی در یک مؤسسهٔ انسان‌شناسی در لندن داشت و از دوستی با افرادی مثل فیلیپ لارکین بهره‌مند بود. بااین‌حال، خود او انتخاب کرده بود نظاره‌گر باشد تا اینکه بپرد وسط گود. این کار در رمان‌نویسان زیرک، توانا و تیزبینی همچون باربارا پیم چیز نامعمولی نیست: اگر انسان طنز نهفته در موقعیتی را درک کند، خود او لزوماً در آن موقعیت شرکت نمی‌جوید. نقش او این است که دردناک‌بودن ذاتی زندگی را، که آدم‌های درگیر زندگی هرگز نمی‌توانند ببینند، ملاحظه کند و به دیگران نشان بدهد.

باربارا پیم این کار را در تمام طول زندگی‌اش انجام داد. او به هیجانات عاطفی شخصیت‌های داستان‌هایش علاقه‌مند بود و به رؤیاهایی که دربارهٔ عشق در سر می‌پروراندند، اما خودش هرگز ازدواج نکرد یا صاحب فرزند نشد. در آکسفورد دوستی به نام هنری هاروی داشت. پیم به این مرد عشق می‌ورزید، اما عشقش به او هرگز در زمان مناسب پاسخ مثبتی نگرفت و به یک رابطهٔ دوستانهٔ آرامش‌بخش بدل نشد. هاروی با زن دیگری ازدواج کرد و بعد برای بار دوم هم ازدواج کرد و هر دو ازدواجش به طلاق انجامید؛ نقشی که پیم در این رابطه ایفا کرد بسیار به نقش‌های همیشگی‌اش شباهت داشت، نقش دوستی وفادار که زیاد خودش را نشان نمی‌دهد، نقش آدمی که به‌ناچار باید به چیزی کمتر از دلخواهش قناعت کند.

او در زندگی حرفه‌ای‌اش هم به همین شکل نقشی فرعی بازی می‌کرد. در زمانی که به‌عنوان معاون سردبیر نشریهٔ آفریکا در مؤسسهٔ بین‌المللی آفریقا کار می‌کرد، با نمونه‌های انسان‌شناسانی برخورد کرد که لابه‌لای صفحات رمان‌هایش ایفای نقش می‌کنند. زندگی او شاید تفاوت چندانی با زندگی بسیاری از شخصیت‌های رمان‌هایش نداشت؛ یک زندگی ساده و معمولی که ویژگی‌های بارز و چشمگیری نداشت، اما درعین‌حال سرشار از تیزبینی و طنزی زیرپوستی و تلخ بود. افکار ملامت‌آمیز در نکوهش خویش که در سر افرادی مثل لِتی و مارسیا در رمان هم‌نوایی در پاییز  می‌گذرد از همان دست افکاری است که می‌توان تصور کرد خود باربارا پیم، درحالی‌که زندگی‌اش را در حاشیهٔ اتفاق‌های بزرگ‌تر سپری می‌کرده، در سر داشته است.

هم‌نوایی در پاییز شاید به‌یادماندنی‌ترین رمان باربارا پیم باشد، چون غم‌انگیزترین رمان اوست. مضامین رمان پیرشدن و تنهایی و انزوایی است که با بالارفتن سن ممکن است به سراغ آدم بیاید. چهار شخصیت اصلی کتاب در اداره‌ای همکار هستند؛ آنها کار زیادی برای انجام‌دادن ندارند و درواقع بعد از بازنشسته‌شدنشان این اداره عملا به کارش خاتمه خواهد داد. وضعیت مالی‌شان متفاوت است: مارسیا و اِدوین در خانه‌هایی زندگی می‌کنند که از اتاق‌های اجاره‌ای نورمن و لتی بهتر است. علایقشان نیز متفاوت است: ادوین زندگی‌اش را با اعیاد مذهبی کلیسای آنگلوکاتولیک پر می‌کند؛ اما بقیه کارهای نسبتاً  کمتری دارند که وقتشان را پر کند. بااین‌حال، زندگی هر چهار نفرشان روال خودش را دارد و از فضولی‌کردن دیگران در زندگی‌شان بیزارند. مخصوصاً مارسیا که از دست یک مددکار اجتماعی دلسوز کلافه شده است، مددکاری که دلش می‌خواهد او را تشویق کند با دیگران بجوشد و بیشتر رفت‌وآمد داشته باشد. همچنان که داستان جلو می‌رود، جدایی آنها از همدیگر آشکارتر و آزاردهنده‌تر می‌شود؛ فقط در پایان داستان، بعد از اینکه یکی از آنها دراثر بیماری از دنیا می‌رود، می‌بینیم که بازماندگان موقتاً دور هم جمع می‌شوند. ازاین‌رو، رمان با حال‌وهوایی خوش‌بینانه به پایان می‌رسد، گو اینکه این خوش‌بینی بسیار ناچیز و ناپایدار است. این رمان از آن‌دست کتاب‌های افسرده‌کننده نیست، هرچند وضعیتی که شخصیت‌ها خود را در آن می‌بینند بسیار غم‌انگیز و یأس‌آور به نظر می‌آید.

خواندن کتاب هم نوایی در پاییز را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران رمان‌هایی با حال و هوای فضاهای اشرافی و نقد این‌گونه محیط‌ها و همچنین با موضوع زنان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره باربارا پیم

باربارا پیم (۱۹۱۳-۱۹۸۰) یک رمان‌نویس بریتانیایی بود که بیشتر به خاطر مجموعه‌ای از رمان‌های طنز خود دربارهٔ جامعهٔ طبقهٔ متوسط ​​انگلیسی شناخته می‌شود. پیم که از کالج سنت هیلدا در آکسفورد فارغ‌التحصیل شد، اولین رمان خود را با نام یک غزال رام در سال ۱۹۵۰ منتشر کرد و به دنبال آن پنج کتاب دیگر منتشر شد. علی‌رغم این موفقیت اولیه و محبوبیت مداوم، پیم از سال ۱۹۶۳ تا ۱۹۷۷ منتشر نشد. آثار او پس از مقالهٔ معروفی در ضمیمهٔ ادبی تایمز که در آن دو نام برجستهٔ لرد دیوید سیسیل و فیلیپ لارکین آمده بود و پیم را به عنوان قدرنادیده‌ترین نویسندهٔ کتاب نامزد کرده بودند، دوباره کشف شد. 

بخشی از کتاب هم نوایی در پاییز

«آن روز هر چهار نفرشان به کتابخانه رفتند، هرچند در زمان‌های متفاوت. آقای کتابدار کتابخانه، اگر اصلا متوجه حضورشان شده بود، به چشمش آدم‌هایی آمده بودند که به‌نحوی قرابتی باهم دارند. آنها هم هرکدام به‌نوبت متوجه کتابدار شده بودند، که موهای طلایی‌رنگش تا شانه‌هایش می‌رسید. اظهارنظرهای تحقیرآمیزشان دربارهٔ بلندی، پرپشتی و درکل برازنده نبودن موهایش‌‌‌‌با توجه به شغل و شرایط کاری‌اش‌‌‌‌بدون تردید نشان‌دهندهٔ کمبودها و نواقصی در موهای خودشان بود. ادوین موهای تُنُکش را، که کم‌کم خاکستری و در بالای سرش طاس شده بود، مدلی شبیه مدل مصری زده بود‌‌‌آرایشگرش گفته بود: «حتی آقایون مسن‌تر از شما هم این روزها موهاشون رو بلندتر می‌ذارن» ‌‌‌مدل بی‌دردسری بود که ادوین برای مردی شصت‌ویکی‌دوساله برازنده می‌دید. از طرفی، نورمن همیشه موهای «بدقلقی» داشت، زبر و سیخ‌سیخی و حالا سربی‌رنگ، که وقتی جوان‌تر بود صاف روی فرق سرش نمی‌خوابید. حالا دیگر مجبور نبود فرق باز کند و یک‌جور مدل موی قرون‌وسطایی داشت که انگار کاسهٔ پودینگی روی سرش گذاشته و دورش را زده بودند، چیزی تقریباً شبیه مدل موی کوتاه آمریکایی در دهه‌های چهل و پنجاه. دو زن این گروه، لتی و مارسیا، موهایشان تاجایی‌که در دههٔ هزار و نهصد و هفتاد می‌شد تصور کرد باهم فرق داشت، دوره‌ای که بیشتر زن‌های شصت‌هفتادساله مرتب از آرایشگر وقت می‌گرفتند تا موهای کوتاه سفید، خاکستری یا موهای مجعد رنگ‌شدهٔ قرمزشان را مرتب کنند. لتی موهای قهوه‌ای روشن رنگ‌باخته‌ای داشت که کمی زیادی بلند و از نظر جنس مثل موهای ادوین نرم و تُنُک بود. مردم گاهی‌‌‌‌اگرچه حالا دیگر کمتر‌‌‌می‌گفتند چقدر خوش‌شانس بوده که موهایش خاکستری نشده، اما لتی می‌دانست که لابه‌لای موهای قهوه‌ای‌اش تعدادی تار موی سفید دارد و می‌دانست که بیشتر آدم‌ها اگر جای او بودند موهایشان را رنگ می‌کردند و جلوه‌ای به آن می‌دادند. مارسیا موهای کوتاه، خشک و بی‌روحش را همیشه بدون استثنا به رنگ قهوه‌ای تیرهٔ تندی درمی‌آورد که داخل شیشه‌ای در قفسهٔ حمام نگه می‌داشت، رنگی که از حدود سی سال پیش وقتی متوجه اولین تارهای موی سفیدش شد از آن استفاده کرده بود. حالا هم، اگر روش‌های بی‌دردسرتر و زیبنده‌تری برای رنگ‌کردن مو وجود داشت، مارسیا از آنها بی‌اطلاع بود.»


mary
۱۴۰۳/۰۷/۰۵

کتابی دلنشین از 4 همکار در آستانه میانسالی زندگی هنوز جذابیت‌های خودش داره 😊

کاربر ۷۲۵۷۳۸۱
۱۴۰۳/۰۸/۲۲

از این نویسنده کتاب زیبای زنان فوق العاده را خوانده بودم و خیلی خوشم امده بود ولی این کتاب از زبان چهار نفر میانسال گفته می شود که هر چهار نفر افسرده هستند ....... بالطبع کتاب هم حس خوبی نمی

- بیشتر
بی‌تردید زنی که عاشق شده، حتی اگر بالای شصت سال داشته باشد، در شوروشوق کم از دخترکان نوزده‌ساله ندارد
mary
«ولی بعضی وقت‌ها تکون‌دادن کسی که زمین خورده کار عاقلانه‌ای نیست. ممکنه بیشتر بهش آسیب بزنی تا اینکه کمکی بهش بکنی.»
Mina
، هیچ کاری رو که دلت نمی‌خواد انجام نده، یا اجازه نده هیچ‌کس بهت بگه چی‌کار باید بکنی. خودت تصمیم بگیر. هرچی باشه، زندگی خودته.»
mary
«کریسمس می‌آد، ولی سالی یه باره؛ وقتی هم می‌آد شادی می‌آره...»
Mina
زندگی هنوز هم امکان‌های بالقوهٔ بی‌شماری برای تغییر در خود دارد.
mary
کل زندگی چیزی نبود جز یک فرصت بزرگ.
mary
هر تجربهٔ ناراحت‌کننده‌ای نتایج غیرمنتظره‌ای دارد که لزوماً مناسب‌ترین و دلخواه‌ترین نتایج ممکن نیستند
mary
چیزی که از وقتی از آنجا بیرون آمده بود همچنان ذهنش را به خودش مشغول کرده بود مسئلهٔ جزئی و بی‌ربطی بود، منظرهٔ یک قوطی نصفه‌بازشدهٔ کنسرو گوشت که هنوز روی سینی ظرف‌شویی بود. همیشه تعجب می‌کرد که زن‌ها، پای بازکردن یک قوطی ساده که وسط می‌آید، چقدر ناتوان و بی‌دست‌وپا هستند.
mary
«هر زنی همیشه می‌تونه کلی کار برای خودش بتراشه که وقتش رو باهاشون پر کنه.»
mary
«کاش بازنشستگی زودتر برسه.» خب، حالا رسیده بود، این هم از بازنشستگی. هر زنی همیشه می‌تواند کلی کار برای خودش بتراشد که وقتش را با آنها پر کند.
mary
بازنشستگی مسئله‌ای جدی بود و باید به دیدهٔ احترام به آن نگاه می‌شد، هرچند تصور اینکه بازنشسته‌شدن چطور چیزی است برای بیشتر پرسنل غیرقابل‌درک بود. بازنشستگی وضعیتی بود که بی‌تردید باید سبک‌سنگینش می‌کردی و برایش آماده می‌شدی‌‌‌‌یا به‌قول آنها درباره‌اش «تحقیق می‌کردی»
mary

حجم

۲۶۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۳۱۶ صفحه

حجم

۲۶۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۳۱۶ صفحه

قیمت:
۱۳۲,۰۰۰
۹۲,۴۰۰
۳۰%
تومان