دانلود و خرید کتاب صوتی زنان فوق العاده
معرفی کتاب صوتی زنان فوق العاده
کتاب صوتی «زنان فوق العاده» نوشتهٔ باربارا پیم با ترجمهٔ مزدک بلوری و گویندگی شیوا کرمی در انتشارات شرکت توسعه محتوای لحن دیگر منتشر شده است. رمان زنان فوقالعاده مانند رمانهای دیگر باربارا پیم در دههٔ ۵۰ میلادی منتشر شد. دههای همراه با قناعت و زمانی که بریتانیا کمکم داشت خودش را از صدمات و لطمات اقتصادی و عاطفی و همچنین ویرانههای یک جنگ جهانی میرهاند و با ازدستدادن یک امپراتوری جهانی کنار میآمد. این کتاب بعد از جنگ جهانیای نوشته شد که زنها نقش مهمی در پیروزی در آن داشتند.
درباره کتاب صوتی زنان فوق العاده
باربارا پیم بیتردید نویسندهٔ داستانهای کمیک است. این رمان یکی از جذابترین و سرگرمکنندهترین کتابهای اوست. اما او در اینجا، با مهارت بسیار، شکل تازهای از داستانهای کمیک ارائه میدهد. داستان دربارهٔ دختر یک روحانیِ بداخلاق اما بااخلاق در انگلستان دههٔ ۱۹۵۰ است. او یکی از آن «زنان فوقالعاده» است؛ زنانی باهوش، حامی و سرکوبشدهای که مردان داشتن این خصوصیات را بدیهی میدانند. «میلدرد»، شخصیت اصلی داستان، درگیر اتفاقات و رخدادهای دوران خود میشود. این رمان تکههایی از زندگی انسانها را نشان میدهد که حس میکنند خوشبختاند؛ آن هم در دنیایی از آداب و امیال سرکوبشدهٔ در حال محوشدن. میلدرد لتبری، قهرمان رمان زنان فوقالعاده، به نگرشی محافظهکارانهتر تعلق دارد، به نسل روبهانقراض زنهای محترم سرد و بیاحساس. بااینحال داستان زنان فوق العاده بهشکل متعارفی به پایان نمیرسد.
شخصیتهای خندهدار و بامزهٔ دنیای باربارا پیم توصیف جذاب و طنز ظریفی دارند. پدرگریتورکس دستیار دستوپاچلفتی کشیش، خواهر بلت یکی از کارکنان چاق و سردماغ کلیسا، خانم گری بیوهٔ بسیار شیکپوش یک کشیش و گروهی از زنهای میانسال حاضر در مراسم کلیسای پدر ملری، کشیش محلهٔ پیملیکو، همگی شخصیتهایی هستند که فوقالعاده عالی اما، برخلاف بسیاری از شخصیتها در داستانهایی که مشخصاً کمیک هستند، کاملاً باورپذیر و شبیه انسانهای واقعیاند.
اولین رمان پیم، یک غزال رام، داستانی است که او براساس زندگی خودش و خواهرش نوشته است. ایدهٔ نوشتن این رمان در دههٔ بیست عمرش به ذهنش رسید، اما آیندهٔ او را در سنین پیری به تصویر میکشد که زندگیاش به کتاب خواندن، کلیسارفتن، کارهای روزمرهٔ خانه و غذاپختن محدود میشود. زنهای فوقالعاده نیز زنهایی هستند که مردها وجودشان را نادیده میگیرند. در کارهای کشیشنشین کمک میکنند، چای درست میکنند، در کلیسا گلآرایی میکنند و با اعضای کسالتآور جماعت عبادتکنندگان که خود کشیشها حوصلهشان را ندارند، همصحبت میشوند.
کتاب صوتی زنان فوق العاده را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران رمانهایی با حال و هوای فضاهای اشرافی و نقد اینگونه محیطها پیشنهاد میکنیم.
درباره باربارا پیم
باربارا پیم (۱۹۱۳-۱۹۸۰) یک رماننویس بریتانیایی بود که بیشتر به خاطر مجموعهای از رمانهای طنز خود دربارهٔ جامعهٔ طبقهٔ متوسط انگلیسی شناخته میشود. پیم که از کالج سنت هیلدا در آکسفورد فارغالتحصیل شد، اولین رمان خود را با نام یک غزال رام در سال ۱۹۵۰ منتشر کرد و به دنبال آن پنج کتاب دیگر منتشر شد. علیرغم این موفقیت اولیه و محبوبیت مداوم، پیم از سال ۱۹۶۳ تا ۱۹۷۷ منتشر نشد. آثار او پس از مقالهٔ معروفی در ضمیمهٔ ادبی تایمز که در آن دو نام برجستهٔ لرد دیوید سیسیل و فیلیپ لارکین آمده بود و پیم را به عنوان قدرنادیدهترین نویسندهٔ کتاب نامزد کرده بودند، دوباره کشف شد.
بخشی از کتاب صوتی زنان فوق العاده
«از بین دو کلیسای منطقه، من کلیسای سنتمری را انتخاب کرده بودم نه کلیسای آلسولز، به این دلیل که هم نزدیکتر بود هم «آنگلوکاتولیک» تر. متأسفانه باید بگویم پدر و مادر بینوایم اگر زنده بودند اصلا به این کار راضی نمیشدند و حالا مادرم را تصور میکردم که با لبهای ورچیده سری میجنباند و با لحنی وحشتزده زیرلب میگوید: «اونجا عود دود میکنن.» اما شاید کاملا طبیعی بود که من بخواهم دربرابر تربیت خانوادگیام، حتی اگر شده به این شیوهٔ کاملا بیضرر، طغیان کنم. یکبار امتحانی به کلیسای آلسولز رفتم؛ درواقع دو هفته یکشنبهها رفتم آنجا، اما وقتی به کلیسای سنتمری برگشتم، پدرملری یک روز صبح بعد از مراسم عشای ربّانی جلویم را گرفت و گفت چقدر از دیدن دوبارهام خوشحال است. او و خواهرش حسابی نگرانم شده بودند؛ ترسیده بودند که نکند مریض شده باشم. بعد از آن روز دیگر کلیسای سنتمری را ترک نکردم و جولیان ملری و خواهرش وینیفِرِد به دوستانم بدل شدند.
گاهی وقتها فکر میکردم چقدر عجیب است که توانستهام برای خودم در لندن زندگیای بسازم تا این حد شبیه به زندگیام در خانهٔ کشیش بخش، موقعی که پدرومادرم زنده بودند. ازطرفی هم بسیاری از محلههای لندن فضای خاصی شبیه دهکدهها یا کشیشنشینها دارند و شاید فقط لازم باشد محلهٔ موردنظرت را انتخاب کنی و خودت را با آن وفق بدهی. وقتی پدر و مادرم به فاصلهٔ دو سال از دنیا رفتند، من ماندم و اندک درآمدی و انواعواقسام وسایل خانه، اما خانه نداشتم. همان موقع بود که با دورا کالدیکوت، دوست قدیمی دوران مدرسهام، همخانه شدم و درحالیکه او تدریس میکرد من در ادارهٔ سانسور مشغول به کار شدم که خوشبختانه ظاهراً به تواناییهای چندانی نیاز نداشت، بهجز شکیبایی، رازداری و گرایشی جزئی به رفتارهای نامتعارف. حالا که دورا رفته بود مشتاقانه منتظر بودم که یکبار دیگر تنها باشم و مثل آدمهای متمدن در آپارتمانی با یک اتاقخواب و اتاق نشیمن و اتاقی اضافی برای اقامت دوستانم زندگی کنم. من خلقوخوی دورا را ندارم و از خوابیدن روی تخت سفری و غذاخوردن در بشقابهای پلاستیکی لذت نمیبرم. احساس میکردم که حالا دیگر آنقدری سنوسال دارم که اگر دلم بخواهد میتوانم مثل پیردخترهای غرغرو رفتار کنم. بهصورت پارهوقت در سازمانی که به بانوان محترم فقیر کمک میکرد کار میکردم، آرمانی که به خواستهٔ قلبی خودم بسیار نزدیک بود، آخر احساس میکردم من هم دقیقاً از همان دست بانوان محترمی هستم که احتمالا روزی فقر گریبانگیرشان خواهد شد. خانم نیپیر، با آن شلوارهای شاد و شغل انسانشناسیاش، پیدا بود که هرگز به بانویی فقیر تبدیل نمیشود.»
زمان
۱۱ ساعت
حجم
۷۹۹٫۱ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱۱ ساعت
حجم
۷۹۹٫۱ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
برای من کتاب جالبی نبود نه روایت خاصی داشت مه به اسمش نزدیکبود.
خیلی کتاب جالب و سرگرم کننده ایه دوسش داشتم✨
سبک داستان مثل کتابهای جین آستین بود ، ولی پایان داستان متفاوت. کتاب در بیان هیجانات و افکار یک زن ، قوی بود
👍🏻👍🏻👍🏻