بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب همدلی با بیماران رو به مرگ | طاقچه
تصویر جلد کتاب همدلی با بیماران رو به مرگ

بریده‌هایی از کتاب همدلی با بیماران رو به مرگ

امتیاز:
۳.۴از ۵ رأی
۳٫۴
(۵)
احتمالاً در این حالت، فردِ برجسته، ثروتمند، موفق و کنترل‌گر، بدبخت‌ترین انسان است چرا که در شرف از دست دادن همه‌ی آن‌ چیزهایی است که یک عمر، مایه‌ی آسایش و رفاهش بوده‌اند. بیمارانی نظیر آقای «اُ»، نمی‌توانند بپذیرند که انسان‌ها، در پایان راه زندگی موقعیتی برابر دارند. آن‌ها تا آخر عمر با این حقیقت مبارزه کرده و اغلب، فرصت پذیرش فروتنانه‌ی مرگ را از دست می‌دهند
رهگذر
همه‌ی ما رؤیاهای نامعقولی داریم که در آن‌ها دو موقعیت متضاد همزیستی دارند ــ موقعیت‌هایی که در رؤیا پذیرفتنی هستند اما در بیداری غیرمنطقی و باورنکردنی‌اند.
Romina
به منظور روشن‌تر شدن مطلب، از مثال کودک و کودک‌درون استفاده می‌کنم. کودک پنج‌ساله‌ای که مادرش را از دست می‌دهد، هم خود را برای مرگ مادر مقصر می‌داند و هم از این‌که او را تنها گذاشته، عصبانی می‌شود. به این ترتیب کودک هم عاشق مادر می‌ماند و هم به خاطر محرومیت از وجودش، به‌شدت از او بیزار می‌شود.
کاربر ۱۵۵۹۶۴۹
افرادی که برای ماندن در کنار بیمار رو به مرگ و حفظ سکوت معنادار، از توان و عشق کافی برخوردار باشند، پی خواهند برد که لحظه‌ی مرگ نه وحشتناک است و نه دردناک، بلکه توقف آرام عملکرد جسم انسان است. مشاهده‌ی مرگ آرام یک انسان، یادآور یکی از میلیون‌ها شهابی است که هر یک لحظه‌ای در آسمان پهناور درخشیده سپس برای همیشه در دل شب بی‌پایان گم می‌شود.
رهگذر
دعای من نه برای تسکین دردهایم، که برای جرئت پیروزی بر آن‌ها باشد.
کاربر ۱۵۵۹۶۴۹
اما همین پزشکان از ترس ابرو بالا انداختن همکاران‌شان، حاضر نبودند از چند ماه پیش از مرگ بیمار این کار را بکنند. می‌توان نتیجه گرفت که تمایل پزشکان به تأیید همکاران، در غفلت همگانی از درد و رنج بیماران مؤثر بوده است.
کاربر ۱۵۵۹۶۴۹
کاری کن که دعای من نه برای دور ماندن از خطرها، که برای نهراسیدن از رویارویی با آن‌ها باشد.
کاربر ۱۵۵۹۶۴۹
در زمان‌های قدیم هر مردی چشم در چشم با دشمن روبه‌رو می‌شد و عادلانه با او می‌جنگید. امروزه نظامی‌ها و غیرنظامی‌ها هیچ‌گونه شانسی برای آگاهی قبلی از زمان و هدف حملات نظامی ندارند. هر لحظه ممکن است هزاران نقطه هدف حمله قرار بگیرد و تخریب شود ــ مانند انفجار بمب در هیروشیما، استفاده از گازها و یا دیگر سلاح‌های شیمیایی که نامرئی و فلج‌کننده یا کشنده‌اند. در این جنگ‌ها انسان برای دفاع از حقوق و اعتقادات خود و یا امنیت و شرف خانوادگی‌اش نمی‌جنگد، بلکه جامعه به طور مستقیم یا نامستقیم جنگ را به زنان و کودکان تحمیل می‌کند ــ بی‌آن‌که امیدی به نجات آن‌ها باشد. شاید این همان نقش علم و فناوری در افزایش روزافزون ترس از مرگ و نابودی باشد.
کاربر ۱۵۵۹۶۴۹
امروزه دانش‌جویان پزشکی سخنرانی‌های متعددی در باب RNA و DNA ارایه می‌کنند، اما تجربه‌ی عملی آن‌ها در زمینه‌ی رابطه‌ی پزشک و بیمار ــ که زمانی الفبای آموزش پزشکان موفق بود ــ ناچیز است. در جامعه‌ای که به جای تأکید بر مسائل اساسی مثل تدبیر، حساسیت و زیرکی و...، به هوش افراد و موقعیت اجتماعی‌شان اهمیت می‌دهند، چه اتفاقی می‌افتد؟ از جوامع علم‌زده‌ای که دانش‌جوی پزشکی را به خاطر تحقیقات و فعالیت‌های آزمایشگاهی در نخستین سال‌های تحصیل، تحسین می‌کنند در حالی‌که همان دانش‌جو پاسخ ساده‌ترین سؤال بیمار را نمی‌داند، چه انتظاری می‌شود داشت؟ انتقال دانش جدید به دانش‌جویان به بهای کاهش ارزش‌های انسانی، پیشرفتی را به دنبال نخواهد آورد.
کاربر ۱۵۵۹۶۴۹
قرار است چه به سر جامعه‌ای بیاید که به جای تأکید بر ارزش انسان، در فکر افزایش تعداد دانش‌جو است؟
کاربر ۱۵۵۹۶۴۹
این سال‌ها در ایران «مد» شده که پیران بیمار، غالباً دم مرگ، را به بیمارستان می‌برند و روزها، هفته‌ها و گاهی ماه‌ها، انواع سرم و دستگاه به آن‌ها وصل می‌کنند ـــ چیزهایی که من آن‌ها را «سیخ و میخ» می‌نامم. کاری که غالباً دیده‌ایم بیمار را «جان به سر» و احتضار او را طولانی‌تر و دردناک‌تر می‌کند. این کار، شاید چند روزش بد نباشد، اما. . . . بچه‌ها، دست گرم و نرمخو و نگاه پر مهر شما در خانه شادمانی و آرامش ما پیران خواهد بود نه چیز دیگر. از این «آفتاب‌های لب بام» گرما و روشنی بیاموزید
honourable

حجم

۲۳۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۸۶ صفحه

حجم

۲۳۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۸۶ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان