کتاب خودم را می سفرم
معرفی کتاب خودم را می سفرم
کتاب خودم را می سفرم نوشتهٔ ساموئل دوک و ژولیا کریستوا و ترجمهٔ توفان گرکانی است. نشر قطره این کتاب خاطرات را در قالب گفتوشنود روانهٔ بازار کرده است. با چالشهای دنیای معاصر آشنا شوید.
درباره کتاب خودم را می سفرم
ژولیا کریستوا را میشناسید؟ او در کتاب خودم را می سفرم و در قالب گفتوشنودی با ساموئل دوک، برای اولینبار وجوه خصوصی و شخصی زندگی خود را که بهعنوان یک سفر تجربهاش کرده، با ما در میان گذاشته است. شما در مصاحبهٔ حاضر با مضامینی همچون عشق، هویت نامتعین و زندگی پر فرازونشیب یک فیلسوف آشنا میشوید. این کتاب به ما امکان میدهد که سیر زندگی ژولیا کریستوا را از کودکی در بلغارستان و سپس مهاجرت به پاریس و شکوفاشدن او بهعنوان یک زن متفکر و روانکاو را دنبال کنیم؛ زنی که در اوج شهرت و درگیریهای ذهنیاش برای حل مهمترین سؤالهای فلسفی باز هم در مقام یک همسر عاشق و یک مادر، زندگی شخصی منحصربهفردی داشت. کتاب «خودم را میسفرم» ما را دعوت کرده تا این متفکر را بهتر بشناسیم؛ آن هم با استفاده از تجربیات زیستهٔ خودِ او در اروپای پس از جنگ، در ویرانهها و سپس در دوران بازسازی، کمونیسم، لیبرالیسم، جهانیسازی، افسردگی ملی، تروریسم و... . این کتاب فراتر از یک زندگینامه صرف است و اثری است که ما را با چالشهای دنیای معاصر آشنا میکند.
خواندن کتاب خودم را می سفرم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه درمورد چالشهای دنیای معاصر در قالب مصاحبه پیشنهاد میکنیم.
درباره ژولیا کریستوا
ژولیا کریستوا در ۲۴ ژوئن ۱۹۴۱ به دنیا آمد. او فیلسوف، منتقد ادبی، روانکاو، فمینیست و رماننویسی بلغاری - فرانسوی است که از اواسط دههٔ ۱۹۶۰ در فرانسه زندگی کرده است. ژولیا کریستوا پس از انتشار نخستین کتابش با عنوان Semeiotikè در ۱۹۶۹، تأثیر بسیاری بر تحلیل انتقادی، نظریهٔ فرهنگ و فمینیسم گذاشت. کارهای او شامل کتابها و مقالههایی بسیار دربارهٔ نشانهشناسی، بینامتنیت و ابجکسیون (آلودهانگاری) در حوزههای زبانشناسی، نظریهٔ ادبی و نقد، روانکاوی، زندگینامهنویسی و خودزندگینامهنویسی، تحلیل سیاسی و فرهنگی، هنر و تاریخ هنر است. او یکی از پیشگامان ساختارگرایی، هنگام اوج این نظریه بود که آثارش جایگاه مهمی در اندیشهٔ پساساختارگرایی داشته است. برخی از آثار او عبارت است از «ملتهایی بدون ملیگرایی» (نشر شوند)، «علیه افسردگی ملی» (نشر شوند)، «هانا آرنت: زندگی روایت است» (نشر رخداد نو).
بخشی از کتاب خودم را می سفرم
«ساموئل دوک: هر چه بیشتر در این مبادلات پیشروی میکنیم، بیشتر حس میکنم که شما کاملاً درگیر نوشتههای نظری و رمانهایتان هستید و در آنها سرمایهگذاری کردهاید. هم از نظر ذهنی، هم از نظر عاطفی، و باید اضافه کنم، همینطور از نظر غریزی. یک تنظیم کامل و آگاهانه، سوزان اما تحت کنترل، جایی میان زندگی و نوشتار. میان واقعیت و افسانه. دلم میخواهد بیشتر دربارهٔ فضای نوشتن رمانهایتان بدانم. به ساموراییها، بازگردیم. این رمان دوران مهمی از زندگی شما را در بردارد، حدود ده سالی! چه زمانی حس کردید که باید مقالهنویسی را برای مدتی متوقف کنید، رمان بنویسید و داستان خودتان و نزدیکانتان را روایت کنید؟
ژولیا کریستوا: اگر آنطور که مادرم به من آموخت، اندیشه را سریعترین وسیله برای جابهجایی تلقی کنیم، رمان حساسترین وسیله برای لمس زمان است. از همان نخستین چاپ داستانهایم، در پرچم دانش آموزان، در صوفیا، و همینطور در دورانی که تزم دربارهٔ تولد رمان در اروپا و سپس مقالاتی در مورد تحول ژانر ادبی و رسیدن به رمانِ نو، را مینوشتم، این مطلب را درک کرده بودم. گاهی هم، شبها، بهعنوان یک خوانندهٔ ساده، بدون قطبنما و بدون پرگار، همین حس را تجربه میکردم. عملاً، در اغلب مواقع. اما ضرورت نوشتن یک رمان و پذیرفتن این خطر، خیلی دیرتر به سراغم آمد؛ پس از تحلیلم، و پس از تولد داوید، در لحظهای خاص از زندگیام... و همزمان با زیر و رویی جدی در تاریخ: سال ۱۹۸۹ و سقوط دیوار برلن. اما مگر همیشه زیر و رویی وجود ندارد و مگر غیر از این است که حکایت ما از وقایع پس از وقوع است که ما را نسبت به آنها آگاه میکند؟ »
حجم
۲۷۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۲۷۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه