کتاب بر شانه های خویش
معرفی کتاب بر شانه های خویش
کتاب بر شانههای خویش نوشتۀ نگار صراف در انتشارات هوما به چاپ رسیده است. داستان دربارۀ دختری به نام گیتی است که بهعلت داشتن نقص در پاهایش، کودکی و نوجوانی سختی را پشت سر گذاشت و اکنون نیز باید فرازوفرودهای زیادی را در زندگی تجربه کند.
درباره کتاب بر شانه های خویش
این کتاب، داستان زندگی دختری به نام گیتی است و بهشکل سوم شخص روایت میشود. گیتی بهعلت به دنیا آمدن زودرس، پاهایش گرفتار نقص بودند و بهخوبی نمیتوانست راه برود. این موضوع باعث شده بود در مدرسه بسیار اذیت شود تا جایی که دیگر نمیتوانست درس بخواند و دچار افت تحصیلی شده بود. او هرچه بزرگتر میشد راه رفتن نیز برایش دشوارتر بود. انجام عمل جراحی در نوجوانی نقص پاهایش را کمی برطرف کرد و او توانست بهتر تعادلش را حفظ کند. در ۱۸سالگی تصمیم به ازدواج گرفت و با یکی از خواستگارانش به نام علی نامزد کرد؛ اما ارتباط میان آنها آنگونه که گیتی تصور میکرد، نبود. علی هیچ احساس و عاطفهای به گیتی نداشت و از او فاصله میگرفت. این موضوع گیتی را دچار سردرگمی کرده بود...
بر شانههای خویش داستانی است که نویسنده با آن همسفر شده است و خواننده را نیز دعوت میکند تا در این سفر به او بپیوندد. خواننده در این کتاب قرار است با سرگذشت گیتی و فرازوفرودهای زندگی او همراه شود و بهموازات رشد شخصیت و آگاهیاش در پس تجربهها، در کنارش باشد. داستان از جنس واقعیتهای زندگی است، همۀ آن چیزی که ممکن است پیرامون هر کدام از آدمها رخ دهد و بهاحتمال بیاعتنا از کنارش بگذرد یا جرئت رویارویی با آن را نداشته باشد.
بر شانههای خویش قصۀ یک سفر است؛ از خامی و بیتجربگی تا رشد و آگاهی، از مواجه شدن با ناکامی تا عبور از آنها. همراه با پیش رفتن قصه، راوی قصه هم رشد میکند، شخصیت اصلی داستان هم رشد میکند و اگر خواننده بخواهد شاید او هم...
خواندن کتاب بر شانه های خویش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
به همۀ دوستداران داستانهای ایرانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب بر شانه های خویش
«او دختری اجتماعی بود و عاشقِ تجربهکردن دنیا. شروع کرد به آزمودن هنرها و کارهای مختلف و همین باعث شد در کودکی اهدافش را بشناسد. عاشق هیجان، هنر، فلسفه، ورزش و کتاب بود. دیگر تنهایی برای او زیاد مهم نبود. معتقد بود در دنیا محدودیتهای زیادی هست، ولی با خواندن کتابْ همه میتوانند پرواز کنند. کتابخواندن برای او هیجانآور بود، چون بدون اینکه آسیب ببیند میتوانست در تجربهای شریک شود و برای تجربههایی که یاد میگرفت، قیمتی پرداخت نمیکرد و چیزی از دست نمیداد.
سیزدهساله بود که اعضای بدنش برایش خیلی مهم شدند. با توجه به مشکل پاهایش، هیچ فعالیتی برای او بیش از ورزشکردن چالش ایجاد نمیکرد. هر تفاوت و تبعیض و هر نگاهی را که بوی ترحم میداد دوست داشت از بین ببرد و ثابت کند توانایی انجامدادن هر کاری را دارد. هرچند آنموقع از هیچچیز مطمئن نبود، میدانست خیلی چیزها باید تغییر کنند. پاهایش ضعیف بود. یکی از عوارض عمل این بود که پای عملشده رشدِ کافی نداشت. عاشق بدن ورزیده بود. ورزش پینگپنگ و سوارکاری را شروع کرد. سوارکاری مُحال بهنظر میرسید. پایش به رکاب نمیرسید و اینقدر ضعیف بود که به اسب نمیچسبید. مربیْ صریح به او گفت تواناییِ سوارکاری ندارد. حتی از کوتاهترین اسب باشگاه هم نمیتوانست بالا برود. بهرغم مخالفت مربی، از او وقت گرفت. مربی از آن روز به بعد دیگر ساکت و بیتوجه شد، اما گیتی صبر کرد. مخالفتهای خانواده هم شروع شد. واقعاً احساس خطر میکردند. آنزمان اصلاً نمیشد روی آن پاها حساب کرد. بااینکه همیشه به او اطمینان میدادند هر کاری را اراده کند میتواند انجام دهد، برای آنها انتخاب این ورزش و انجامدادن آن برای گیتی ترسناک و مُحال بود. با همهٔ اینها، گیتی ادامه داد. شش ماه طول کشید تا بتواند بدونِ کمک از اسب بالا برود. در کنار سوارکاری، به باشگاه بدنسازی هم میرفت تا بتواند پاها و بدنش را قدرتمند کند. در پینگپنگ کمی وضعیت فرق داشت. او دستهای قوی و تمرکز زیادی داشت، ولی آنجا هم تعادلنداشتن مجبورش کرد برای بینقصبودن و پیشرفتْ دوبرابر بقیه زمان بگذارد. تمرین مداوم و سخت گاهی توانفرسا و ناامیدکننده میشد. شبها، بعد از سوارکاری، از پادرد خوابش نمیبرد. ساعتهای زیاد تمرین پینگپنگ ذهنش را خسته میکرد. در نوجوانی، انجامدادن یک فعالیت برای ساعتهای طولانی و تمرکز روی آن دشوار است، اما گیتی صبوری کرد. بعد از سه سال تمرین، وضعیت او بسیار تغییر کرد. در هر دو ورزش به جایگاه خوبی رسید.»
حجم
۱۶۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۱۴ صفحه
حجم
۱۶۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۱۴ صفحه
نظرات کاربران
اوایل کتاب خیلی خوب بود ولی بعدش خیلی طولانی شد توضیحات زیادی وحوصله سر بر