
کتاب هفت خان رستم
معرفی کتاب هفت خان رستم
کتاب الکترونیکی «هفتخان رستم» نوشتهٔ الهه احمدی و مینا احمدی با تصویرگری مینا احمدی، توسط نشر سنجاق منتشر شده است. این اثر با اقتباس از شاهنامهٔ فردوسی، داستان حماسی و پرماجرای هفتخان رستم را برای مخاطبان کودک و نوجوان بازآفرینی کرده است. روایت کتاب با زبانی ساده و تصاویری رنگی، ماجراهای رستم را در مسیر نجات کیکاووس شاه از بند دیو سپید بازگو میکند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب هفت خان رستم
«هفتخان رستم» اثری داستانی و بازآفرینیشده از شاهنامهٔ فردوسی است که با تمرکز بر یکی از مشهورترین بخشهای این اثر، یعنی هفتخان رستم، مخاطب را به دنیای اسطورهها و پهلوانان ایران باستان میبرد. نویسندگان، الهه احمدی و مینا احمدی، با بهرهگیری از روایتهای شاهنامه و پژوهشهای مرتبط، داستان را بهگونهای بازگو کردهاند که هم برای نوجوانان و هم برای علاقهمندان به ادبیات حماسی جذاب باشد. ساختار کتاب بهصورت داستانی و روایی است و هر خان بهعنوان یک مرحلهٔ مهم در مسیر قهرمانی رستم به تصویر کشیده شده است. تصاویر رنگی و توضیحات کوتاه دربارهٔ شخصیتها و وقایع، به فهم بهتر داستان کمک میکند. این کتاب نهتنها بازخوانی یک روایت اسطورهای است، بلکه تلاش دارد مخاطب را با ریشهها و اهمیت فرهنگی این داستان در تاریخ ایران آشنا کند. در کنار روایت اصلی، نکاتی دربارهٔ شخصیت رستم، جایگاه او در اسطورهها و ارتباطش با تاریخ و فرهنگ ایران نیز مطرح شده است.
خلاصه کتاب هفت خان رستم
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «هفتخان رستم» با ماجرای اسارت کیکاووس شاه و سپاهیانش بهدست دیو سپید در سرزمین مازندران آغاز میشود. رستم، پهلوان نامدار ایران، پس از آگاهی از این واقعه، تصمیم میگیرد به یاری شاه و سپاهیانش بشتابد. او تنها با اسب وفادارش، رخش، راهی سفری پرخطر میشود که در آن باید هفت خان یا هفت مرحلهٔ دشوار را پشت سر بگذارد. در خان نخست، رخش با شیری درنده روبهرو میشود و آن را از پای درمیآورد. خان دوم، گذر از بیابانی خشک و بیآب است که رستم و رخش تا مرز مرگ پیش میروند اما با نشانهای از سوی خداوند نجات مییابند. در خان سوم، اژدهایی عظیمالجثه راه را بر رستم میبندد و پس از چندین بار هشدار رخش، رستم بیدار شده و با کمک اسبش اژدها را شکست میدهد. خان چهارم، مواجهه با زن جادوگر است که با نیرنگ و جادو قصد آسیبرساندن به رستم را دارد اما رستم با هوشیاری او را از میان برمیدارد. در خان پنجم، رستم با اولاد، مرزبان منطقه، روبهرو میشود و پس از نبردی سخت، او را اسیر میکند و با وعدهٔ بخشش، از او میخواهد راهنمایش باشد. خان ششم، نبرد با ارژنگ دیو است که رستم با شجاعت او را شکست میدهد و سپاهیانش را پراکنده میسازد. در نهایت، خان هفتم، رویارویی با دیو سپید است؛ رستم با تدبیر و نیروی بازوی خود دیو سپید را از پای درمیآورد، جگر او را برای درمان چشمان نابینای کیکاووس و یارانش میبرد و آنان را نجات میدهد. داستان با پیروزی رستم و بازگشت او به جمع پهلوانان ایرانی پایان مییابد، درحالیکه دلاوری و فداکاری او ستوده میشود.
چرا باید کتاب هفت خان رستم را بخوانیم؟
این کتاب با بازآفرینی یکی از مهمترین بخشهای شاهنامه، فرصتی فراهم میکند تا مخاطب با اسطورهها و فرهنگ ایران باستان آشنا شود. روایت داستانی و تصویرگری جذاب، ماجراهای پرهیجان رستم را بهگونهای بیان کرده است که هم برای نوجوانان و هم برای علاقهمندان به ادبیات حماسی قابلدرک و لذتبخش باشد. «هفتخان رستم» نهتنها داستانی پرماجرا و آموزنده است، بلکه ارزشهای انسانی مانند شجاعت، وفاداری و امید را نیز به تصویر میکشد. مطالعهٔ این کتاب میتواند دریچهای به دنیای اسطورهها و تاریخ ایران بگشاید و مخاطب را به اندیشیدن دربارهٔ مفاهیم عمیقتر زندگی دعوت کند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ «هفتخان رستم» برای نوجوانان، علاقهمندان به اسطورهها و داستانهای حماسی ایرانی و کسانی که دوست دارند با روایتهای شاهنامه آشنا شوند، مناسب است. این کتاب بهویژه برای کسانی که به دنبال داستانهایی دربارهٔ شجاعت و فداکاری هستند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب هفت خان رستم
«رستم برای رها کردن کیکاووس از بند دیوها بر روی رخش نشست و با شتاب از پیش زال حرکت کرد و شبانه روز در حرکت بود. رخش شب و روز می تاخت و رستم دو روز راه را به یک روز طی می کرد تا آنکه ژستم گرسنه شد و بدنش نیازمند غذا شد. پس به فکر افتاد غذایی تهیه کند. در آن نزدیکی دشتی پر از گور پیدا کرد. رستم پا بر رخش فشار داد و کمند انداخت و گوری را به بند گرفت. با نیزه آتشی بر افروخت و گور را بریان کرد و خورد. آنگاه افسار از سر رخش باز کرد و او را برای چریدن رها کرد و خود را نیز به نیستانی نزدیک رساند و آن را بستر خواب خویش کرد و جای خود را امن دید اما آن نبستان بیشه ی شیر بود. وقتی نیمه ای از شب گذشت شیر درنده به استراحتگاه خود بازگشت. رستم پیلتن را بر بستر نی و رخش را در کنار او در خواب دید. با خود گفت: «نخست باید اسب را بکشم و سپس سوار را دریده و بخورم». پس به سوی رخش حمله کرد. رخش ون اکن بهجوتن امذیو ی قسگ زجلا اوردی با سم هایش بر سر شیر زد و دندان بر پشت آن فرو کرد. طوری شیر را به روی خاک زد تا او را ناتوان کرد و از هم پاره کرد. رستم بیدار شد، دید شیر دمان را رخش از پای دراورده.»
حجم
۱۴٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۸ صفحه
حجم
۱۴٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۸ صفحه