کتاب به خدای ناشناخته
معرفی کتاب به خدای ناشناخته
کتاب «به خدای ناشناخته» نوشتۀ جان استاین بک و ترجمۀ شهرزاد لولاچی و ویراستۀ نیما سرلک است و نشر افق آن را منتشر کرده است. به خدای ناشناخته داستان مردی است که زمین، خاک و باران را میفهمد.
درباره کتاب به خدای ناشناخته
«باشد که خدا به این پسر برکت دهد و دعای خیر من همراه او باشد. باشد که با آبرو زندگی کند و زندگی را دوست بدارد.» بعد از گفتن این کلمات و دعای خیر پدرش است که جوزف، شخصیت اصلی داستان، به غرب یعنی کالیفرنیا میرود تا زمینی بگیرد و زندگی جدیدی را شروع کند. پدری که مدتی بعد از رفتن پسر محبوبش میمیرد. او سومین پسر است و ۲ برادر بزرگتر به نامهای برتون و توماس دارد که ازدواج کردهاند و یک برادر کوچکتر به نام بنجامین دارد که مثل او هنوز ازدواج نکرده است. جوزف به زمینی میرود که در درهای خشک قرار دارد و با کسی به نام خوانیتو آشنا میشود. او در زیر درخت بلوطی که در وسط زمین قرار دارد خانه میسازد و باور دارد که روح پدرش در این درخت حلول کرده و نظارهگر اوست. علیرغم هشدارهای همسایگان در مورد خشکسالی اوضاع روزبهروز بهتر میشود. جوزف و خوانیتو وسط جنگل و اطراف مزرعه چشمهای پیدا میکنند، آنها فضا و اتمسفر آنجا را مقدس میدانند. جوزف که از کودکی اوقات زیادی از زندگیاش را در زمین پدرش گذراند و ارتباط عرفانی و رازآلودی با زمین داشت، به طبیعت ایمان دارد و رابطۀ میان انسان و زمین را مهم و مقدس میپندارد. او از برادرانش هم میخواهد که به کالیفرنیا بیایند و آنها همین کار را میکنند؛ اما آمدن برادران اتفاقات بزرگ و مهمی را رقم خواهد زد.
جان استاینبک در این اثر میخواهد نشان دهد که ایمان چطور شکل میگیرد و گسترش مییابد، انسان چگونه در زمان سختی و گرفتاریها واکنش نشان میدهد و چه بر سر ایمان آنها میآید. این اثر افکار احساسات و درونیات شخصیتها مخصوصاً جوزف را نشان میدهد. از تصاویر و نمادسازیها برای نشاندادن سفر معنوی و روحانی جوزف استفاده میکند و پیوسته بر رابطۀ عجیب و پیچیدۀ میان انسان و زمین تأکید دارد. این سومین رمان جان استاینبک است؛ اما به عقیدۀ خودش یکی از سختترین رمانها برای نوشتن بود و مدت ۵ سال نوشتنش به طول انجامید.
خواندن کتاب به خدای ناشناخته را به چه کسانی پیشنهاد می کنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی، رمانهای آمریکایی و طرفداران جان استاینبک پیشنهاد می کنیم.
درباره جان استاین بک
جان ارنست استاینبک جونیور ۲۷ فوریه ۱۹۰۲ در کالیفرنیا، آمریکا، به دنیا آمد. پدرش خزانهدار و مادرش آموزگار بود و خودش هم در دانشگاه در رشتهٔ زبان و ادبیات انگلیسی درس خواند. پس از تحصیل به نیویورک رفت و روزنامهنگاری را آغاز کرد. پس از مدتی به کالیفرنیا برگشت و آنجا به کارهای مختلفی مشغول شد. همین کارها باعث شد تا او با رنج زندگی کارگران آشنا شود و این آشنایی هم باعث شد تا بتواند بهخوبی دربارهٔ آنها بنویسد. او یکی از مهمترین چهرههای ادبی آمریکا و یکی از نمایندگان مکتب ناتورالیسم است که در سال ۱۹۴۰ جایزهٔ پولیتزر و در سال ۱۹۶۲ جایزهٔ نوبل ادبی را از آن خود کرد.
نخستین اثر جان استاینبک «جام زرین» نام داشت که آن را در سال ۱۹۲۹ نوشت. نگاه انساندوستانه و دقیق او به جهان پیرامون و چهرهٔ رنجکشیدهٔ خودش سبب درخشش او در نوشتن آثاری چون «موشها و آدمها» و «خوشههای خشم» شد. از میان کتابهای دیگر او نیز میتوان به «دهکدهٔ فراموششده»، «ماه پنهان است»، «راستهٔ کنسروسازی»، «اتوبوس سرگردان»، «مروارید»، «پنجشنبهٔ شیرین»، «شرق بهشت»، «در نبردی مشکوک» و «خون آنها قوی است» اشاره کرد. جان اشتاینبک در ۲۰ دسامبر ۱۹۶۸ در ۶۶سالگی بهدلیل بیماری قلبی در نیویورک چشم از جهان فروبست.
بخشی از کتاب به خدای ناشناخته
«جان وِین آهی کشید، دستی به ریشش زد و انتهای آن را زیر چانهاش پیچاند. سکوت سنگینی بین دو مرد حکمفرما شد و جوزف مقابل بزرگ خانواده ایستاده و منتظر تصمیم او بود. سرانجام پیرمرد گفت: «کاش میتوانستی یک سال صبر کنی، حالا که سیوپنجسالهای یکی دو سال زمان زیادی نیست. اگر بتوانی یک سال صبر کنی، اصلاً به دو سال نمیکشد، آن وقت از نظر من اشکالی ندارد. جوزف، تو فرزند بزرگ من نیستی، اما همیشه برایم از همه عزیزتر بودهای. توماس و برتون مردهای خوبیاند، پسرهای خوب من هستند، اما تو همیشه برایم از همه عزیزتر بودهای و بنابراین میتوانی جانشین من شوی. نمیدانم چرا، ولی جوزف تو از برادرهایت نیرومندتر، تودارتر و قویتری.» اما قربان همه به غرب میروند. کافی است یک نفر فقط یک سال در آن زمینها بماند و خانهای بسازد و کمی کشت و زرع کند تا زمین را صاحب شود. هیچکس نمیتواند آن را از آدم بگیرد.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه