کتاب تعقیب شبح
معرفی کتاب تعقیب شبح
کتاب «تعقیب شبح» نوشتۀ ریچارد چیزمار و ترجمۀ فرنوش جزینی است و انتشارات کتابسرای تندیس آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب تعقیب شبح
ریچارد چیزمار بعد از تمامکردن دوران دانشگاه و گرفتن مدرک در رشتۀ روزنامهنگاری به شهرش اجوود در مریلند بازمیگردد. او ابتدا از دوران نوجوانی و شهر کوچکش که همیشه عاشقش بوده میگوید. ریچارد قرار است تا زمان ازدواجش برای مدتی کنار پدر و مادرش زندگی کند. او که در حال نوشتن داستانهای خودش است درگیر یک داستان ترسناک میشود. جسدهای مثلهشدۀ چند دختر که در همسایگی آنها بودند پیدا میشود و شواهد نشان از قتلهای زنجیرهای دارد. این اتفاقها ریچارد را به سمت نوشتن روایت شخصی از این قتلها سوق میدهد.
کتاب تعقیب شبح یک ویژگی منحصربهفرد دارد چون هم خودزندگینامه است و هم یک داستان جنایی نفسگیر. خودزندگینامه است چون نویسنده برشهایی از زندگی شخصی خود را به تصویر کشیده است و بعد آن را با داستانی جنایی ترکیب کرده است و اینها چنان به هم آمیخته شده است که خواننده تا انتهای کتاب نمیداند که کدام بخش واقعی است و کدام قسمت غیرواقعی. نویسنده قصهگوی قهاری است که خواننده را درگیر میکند و نمیگذارد وحشتی که در قصه جاری است مانع از ادامۀ خواندن شود. خوانند هم میترسد هم به خواندن ادامه میدهد. او جزئیات جنایت، صحنهها و بررسیهای پلیس را توضیح میدهد. او حتی عکسهایی از صحنۀ جرم را هم در کتاب آورده است که به هیجان داستان افزوده است.
خواندن کتاب تعقیب شبح را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران رمانهای ترسناک و جنایی و همینطور علاقهمندان به داستانهای معمایی و رازآلود پیشنهاد میکنیم.
درباره ریچارد چیزمار
ریچارد توماس چیزمار نویسندۀ آمریکایی در ۲۱ دسامبر ۱۹۶۵ متولد شد. او ناشر و سردبیر مجله رقص قبرستان و صاحب انتشارات رقص قبرستان است. او همچنین در مشاغلی مثل تولید فیلم، نوشتن فیلمنامه و تدریس نویسندگی فعالیت میکند. ریچارد چیزمار یکی از نویسندگان پرفروش نیویورکتایمز، یو اس ای تودی، والاستریت ژورنال، واشنگتنپست، آمازون به شمار میرود. است. «جعبه دکمهای گوئندی» اثر دیگری از این نویسنده است که به فارسی ترجمه شده است. این کتاب اثر مشترک او و استیون کینگ است. کتابهای او به بیش از ۱۵ زبان دیگر ترجمه شده است.
بخشی از کتاب تعقیب شبح
«اگر از خانواده و دوستان ناتاشا میخواستید که چیزی به یادماندنی دربارهٔ او بگویند، آنها تصویری از یک نوجوان زیبا و همیشه شاد ترسیم میکردند. او به آدامس دارچینی و سنجاقسرهای رنگارنگ بهشدت علاقهمند و دیوانهوار عاشق زندگی بود. ناتاشا دوست داشت همیشه بخندد و دیگران را هم به خنده وادارد. او صدای خوبی نداشت، اما هرگز این قضیه موجب نشد که بلندترین صدا در گروه نباشد.دختری پُرجنبوجوش بود و اصلاً کمرو نبود که برای دختری در این سن و سال بسیار نادر است. او دوست داشت برای خود آزادانه بچرخد و رؤیاپردازی کند. عاشق گل بود و به مادرش در باغبانی کمک میکرد. و برای چنین ورزشکار با استعدادی، بعید بود که خارج از تشک ژیمناستیک، بیدست و پا باشد. ناتاشا از آن دست دخترانی بود که وقتی زبالهای روی زمین پیدا میکرد آن را برمیداشت و دور میانداخت و وقتی غریبهای میدید، میگفت روز خوبی داشته باشید. ناتاشا فوقالعاده دختر با احساس و مهربانی بود و هنگام تماشای فیلمها اشکش سرازیر میشد. اعلامیهٔ درگذشتش هم همین را نشان میداد»
حجم
۱۸٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۸۲ صفحه
حجم
۱۸٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۸۲ صفحه
نظرات کاربران
تازه شروعش کردم. فعلا که همش داره از در و دیوار میگه 😅 ببینم میتونم ادامه بدم یا نه. میام آپدیت میکنم انشالله 🫠 آپدیت : داستان روایت واقعی یک قاتل سریالیه که اگر بتونید توصیفات بیهوده ی فصل اول رو