کتاب بیل، قهرمان کهکشان (کتاب سوم؛ در سیاره مخ های اسیر در خم)
معرفی کتاب بیل، قهرمان کهکشان (کتاب سوم؛ در سیاره مخ های اسیر در خم)
کتاب بیل، قهرمان کهکشان (کتاب سوم؛ در سیاره مخ های اسیر در خم) نوشتهٔ هری هریسون و ترجمهٔ پیمان اسماعیلیان است. انتشارات کتابسرای تندیس این کتاب را در سال ۱۴۰۰ روانهٔ بازار کرده است. این رمان آمریکایی برای نوجوانان نوشته شده است.
درباره کتاب بیل، قهرمان کهکشان (کتاب سوم؛ در سیاره مخ های اسیر در خم)
کتاب بیل، قهرمان کهکشان (کتاب سوم؛ در سیاره مخ های اسیر در خم) [Bill, the galactic hero] حاوی رمانی از یک مجموعه و برای نوجوانها است که اولینبار در سال ۱۹۶۵ میلادی منتشر شد. در این رمان همراه و آشنا میشوید با شخصیتی به نام «بیل». او در مزرعه زندگی میکند، اما روزی پایش به ماجراهای غریبی باز میشود تا تبدیل به یک قهرمان شود. از روی این مجموعه رمان که شش بخش دارد، فیلم سینمایی هم ساخته شده است. همراه شوید با قهرمان رمانی آمریکایی به قلم هری هریسون.
خواندن کتاب بیل، قهرمان کهکشان (کتاب سوم؛ در سیاره مخ های اسیر در خم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به نوجوانان علاقهمند به داستانهای علمی و تخیلی پیشنهاد میکنیم.
درباره هری هریسون
هری هریسون در ۱۲ مارس ۱۹۲۵ و با نام اصلی هنری «مکسول دمپسی» به دنیا آمد و یکی از نویسندگان سبک علمی - تخیلی آمریکا شد. عمدهٔ شهرت او بهخاطر خلق شخصیتی به نام «خرموش فولادی ضدزنگ» (Stainless Steal Rat) و نوول «جا باز کنید! جا باز کنید!» (Make Room! Make Room!) است؛ مجموعه رمان «بیل، قهرمان کهکشان» برای کودکان و نوجوانان نیز اثر او است.
بخشی از کتاب بیل، قهرمان کهکشان (کتاب سوم؛ در سیاره مخ های اسیر در خم)
«انتقال به اشکال و اندازههای مختلفی وجود داشت. گذارهای بزرگ مانند گذار از عصری به عصر دیگر، مثلاً وقتی اجداد نخستین ما در باتلاقهای بوگندو و غُلغُل زن با آن همه گرما و رطوبت دیدند که یخکوههای بالا سرشان پیدا شد و ناگهان گذار به عصر یخبندان در دوره پلیستوسن رقم خورد. همینطور گذارهای سطح متوسط که مثلاً آرتور رمبو شاعری را کنار گذاشت و تبدیل به قاچاقچی سلاح و مهمات برای امپراتور مِنِهلیک شد. بعضی انتقالها هم حداقلی بودند، مانند بیل که ناگهان دریافت در گوشهٔ خیابانی در مرکز شهر گواتمالاسیتی در سیارهٔ زمین ایستاده بود. این انتقال به خاطر بیل هم که شده زیاد به درازا نکشید. بیل فرصتی برای یادگیری واژگان گواتمالایی نداشت، چون آن بخش از کرهٔ زمین مدتها پیش بهسبب جنگ هستهای نابود شده بود، بنابراین احتمالاً به دلیل لغزش زمانی به آنجا رسیده بود و میتوانست بعد نزد دوستانش در آسایشگاه سیارهٔ موسیقیایی یولن اشپیگل برود و هنگام ورود به توالی آبشاری ستارگان ماجرا را بازگو کند.
کمی بعد متوجه خطوطی موّاج شد که به زودی مضمحل شدند و جایشان را به چشماندازی گسترده از خیابانهای شهری دادند. عجیب اینجاست که اندیشهٔ کلی شهروندی نزد انسان امروزی تا چه حد درهم تنیده است که حتی بچه کشاورزی مثل بیل که در بُعدی خاص گم میشود _ آنجا که واقعیت دستخوش تمایلات مختلف است _ خود را درون منطقهای مانند پایین شهر یک کلانشهر ذهنی تلقی میکند.
انتقال بعدی سریعتر از قبلی بود. پیرامونش همان سه گوی آشنای تسوریسی مذکری را دید. مؤنثها هم در گویهای میانیشان برآمدگی کمتری داشتند. اما موارد دیگری هم بود، مواردی که بیل متوجه نبود بار اولی که به آنجا رسیده بود آنها را دیده است. سوادی از تپههایی پست در افق و شکل نامعمول خانهها که باز هم برایش آشنا بودند. به یک معنا تسوریس برایش به مثابهٔ وطنی درآمده بود. اما بخشی از معضلش این بود که از برگشتن به وطن مطمئن نبود. دیگر وقتش شده بود که به ارتش بازگردد. کاش هنوز اختلالگر پیشش بود! راستی چه بر سر مأمور، سیا و ایلیریا آمده بود؟ کاپیتان درک و اسپلاک چکار میکردند؟ هام دوئو و رفیق کوکیاش، چوگاما، چطور؟ بیل در عین حال که با افسردگی محض دست به گریبان بود، مسائل متعددی بود که باید در نظر میگرفت. او در شهری روی تسوریس قرار داشت که پیش از این در آن زندانی بود. در آن هنگام میخواستند او را به خورد ماشینی پروتوپلاسمی بدهند که برای تسوریسیهایِ تقریباً فناناپذیر، اما فاقد کالبد، بدن درست کنند. اما حالا دیگر انگار کسی کاری به کارش نداشت. کموبیش اینطور آزادانه قدم زدن و گشتوگذار هم لطف خاص خودش را داشت. اینکه مدتی هم کسی کاری به کارش نداشته باشد خوب بود، چون این اواخر دیگر سرش زیادی شلوغ شده بود. حتی رایانه هم دیگر با او حرف نمیزد که برای خودش نعمتی بود.»
حجم
۲۷۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۷۹ صفحه
حجم
۲۷۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۷۹ صفحه