کتاب نوبت مردن مریم آقاقاسم + دانلود نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب نوبت مردن

کتاب نوبت مردن

امتیازبدون نظر

معرفی کتاب نوبت مردن

کتاب الکترونیکی «نوبت مردن» مجموعه‌داستانی از «مریم آقاقاسم» است که نشر حدیث قلم آن را منتشر کرده است. این کتاب در سال ۱۴۰۲ منتشر شده و شامل داستان‌های کوتاهی است که هرکدام به گوشه‌ای از زندگی، روابط انسانی و دغدغه‌های روزمره می‌پردازند. داستان‌ها با نگاهی موشکافانه به جزئیات زندگی شخصیت‌ها، تجربه‌های تلخ و شیرین، و لحظات حساس و تعیین‌کننده می‌پردازند. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب نوبت مردن

«نوبت مردن» نوشتهٔ «مریم آقاقاسم» مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه فارسی است که در قالب ناداستان و داستان کوتاه، به روایت زندگی زنان و مردان معاصر می‌پردازد. این کتاب با نگاهی واقع‌گرایانه و گاه تلخ، به موضوعاتی چون مرگ، جدایی، دوستی، عشق، مهاجرت، غربت، و دغدغه‌های روزمرهٔ انسان‌ها می‌پردازد. هر داستان، روایتی مستقل دارد و شخصیت‌هایی را به تصویر می‌کشد که در بزنگاه‌های زندگی، با انتخاب‌ها و احساسات پیچیده‌ای روبه‌رو می‌شوند. ساختار کتاب به‌گونه‌ای است که هر داستان، فضایی متفاوت و تجربه‌ای تازه را برای خواننده رقم می‌زند. روایت‌ها اغلب از زاویهٔ دید اول شخص یا سوم شخص محدود بیان می‌شوند و با جزئیات دقیق، فضای ذهنی و عاطفی شخصیت‌ها را بازتاب می‌دهند. این مجموعه، تصویری از زندگی طبقهٔ متوسط شهری و دغدغه‌های نسل امروز را ارائه می‌دهد و با تمرکز بر روابط خانوادگی، دوستی‌ها، و چالش‌های فردی، به مسائل اجتماعی و روانی نیز می‌پردازد.

خلاصه داستان نوبت مردن

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! در «نوبت مردن»، هر داستان به گوشه‌ای از زندگی شخصیت‌هایی می‌پردازد که با چالش‌های عاطفی، اجتماعی و خانوادگی دست‌وپنجه نرم می‌کنند. داستان‌ها اغلب با موقعیت‌هایی آغاز می‌شوند که شخصیت‌ها در مواجهه با فقدان، جدایی، یا تصمیم‌های مهم قرار دارند. برای نمونه، در داستان «قضاوت»، پروانه در مراسم خاک‌سپاری پدرش با قضاوت‌های اطرافیان و احساسات سرکوب‌شدهٔ خودش روبه‌رو می‌شود؛ او باید میان نمایش بیرونی غم و واقعیت درونی‌اش تعادلی بیابد. در داستان دیگری، دو دوست قدیمی پس از سال‌ها دوری، در پارک با هم قرار می‌گذارند و در خلال گفت‌وگوهایشان، خاطرات گذشته و تلخی‌های زندگی مشترک را مرور می‌کنند. روایت‌ها اغلب با جزئیات دقیق از احساسات، خاطرات و دغدغه‌های شخصیت‌ها همراه است و به‌تدریج لایه‌های پنهان روابط و زخم‌های قدیمی را آشکار می‌کند. برخی داستان‌ها به موضوعات اجتماعی مانند مهاجرت، غربت، یا نقش زنان در خانواده می‌پردازند و برخی دیگر، به بحران‌های فردی و درونی شخصیت‌ها. در مجموع، کتاب با روایتی پیوسته از زندگی روزمره، لحظات حساس و تصمیم‌گیری‌های دشوار را به تصویر می‌کشد و خواننده را با دنیای درونی شخصیت‌ها همراه می‌کند، بی‌آنکه پایانی قطعی یا قضاوتی مطلق ارائه دهد.

چرا باید کتاب نوبت مردن را بخوانیم؟

این کتاب با روایت داستان‌هایی کوتاه و متنوع، به تجربه‌های انسانی و دغدغه‌های روزمرهٔ نسل امروز می‌پردازد. هر داستان، فرصتی برای تأمل در احساسات، روابط و انتخاب‌های شخصیت‌ها فراهم می‌کند و خواننده را به بازاندیشی دربارهٔ قضاوت‌ها، نقش سنت‌ها و تأثیر خاطرات در زندگی دعوت می‌کند. «نوبت مردن» با پرداختن به موضوعاتی چون مرگ، جدایی، دوستی، مهاجرت و بحران‌های فردی، تصویری ملموس از زندگی معاصر ارائه می‌دهد و امکان همذات‌پنداری با شخصیت‌ها را فراهم می‌سازد. این مجموعه برای کسانی که به داستان‌های کوتاه با مضامین اجتماعی و روان‌شناختی علاقه دارند، تجربه‌ای متفاوت و تأمل‌برانگیز خواهد بود.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

مطالعهٔ این کتاب برای علاقه‌مندان به داستان کوتاه فارسی، دوست‌داران روایت‌های اجتماعی و کسانی که دغدغه‌هایی مانند روابط خانوادگی، مهاجرت، غربت، یا بحران‌های فردی دارند، مناسب است. همچنین برای کسانی که به دنبال بازتاب زندگی روزمره و تجربه‌های زنان و مردان معاصر در ادبیات هستند، این مجموعه پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب نوبت مردن

«پدرش را داشتند به خاک می‌سپردند و او کنار قبر ایستاده بود. با قامتی راست و سری رو به پایین؛ آن‌قدر پایین که فشار چانه‌اش را روی سینه حس می‌کرد. در آن پالتوی مشکی که از ترس سرما زودتر از موعد به تن کرده بود. محکم و قوی به‌نظر می‌رسید. آبان برای بعضی‌ها تابستان تمام‌نشده است و برای بعضی دیگر زمستان زود از راه رسیده! برای پروانهه سرما هميشه ترسناک بود و حالا بیشتر از همه. سرمایی بود که جسم بی‌جان پدر به‌سمتش روانه می‌کرد. چشم‌های پروانه مثل دو تیلة یخ‌زده خشک و بی‌آب مانده بودند. این چشم‌ها را دیگران هم می‌دیدند؛ اما قلبش چه؟! چه کسی از آن خبر داشت که چه طوفان سهمگینی در آن برپاست؟! شلوغی همه‌جا هست؛ چه دیروز توی خانه. کنار آن پیکر خفتة رو به قبله. چه حالا آمروز اینجا؛ جایی که قرار است خانة ابدی باشد. سر مزار دیگران هم شلوغ است. روز شهادت امام‌رضاست. همه پچ‌پچ می‌کنند که خیلی‌ها میتشان را نگه داشته‌اند تا اين روز به خاک بسیارند. پدر او اما واقعاً دیشب به رحمت خدا رفته بود. آرام‌تر و ساده‌تر از آنچه بشود فکرش را کردا قضاوت تمام! فکرها مثل مورچه‌های ریز و درشتی که به یک تکه خوراکی افتاده گوشة دیوار حمله‌ور می‌ شوند» به ذهن پروانه هجوم آورده بودند: (یدر» آدم خلوت بود» آدم سکوت! هم زندگی‌اش را این‌گونه گذرانده بود. آدم‌های زیادی دوروبرش نبودند؛ انتخاب خودش بود! اما حالا این‌ها که حالا هم حتماً عصبانی است!» بودند. فشار ناخن‌ها کف دستانش را آزرده می‌کرد. خشم از روی موذی گری تا دم گلویش بالا آمده 9 آنحا گیر کرده بود. آن ر حس می‌کرد؛ جایی نزدیک چشمانش که نمی گذاشت آن‌ها تر بشوندا حالا فضول‌ها چه خواهند گفت؟! دخترش را دیدی؟! دیدی گریه نمی کرد؟! حتماً دوستش نداشته! نوبت مردن حام پروانه با دردش تنها مانده بود. -این‌ها چه می‌دانند! این‌ها که درون زندگی تو نبودند! درون زندگی من نبودند! درون زندگی ما نبودند!»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۰۷ صفحه

حجم

۱٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۰۷ صفحه

قیمت:
۸۰,۰۰۰
تومان