دانلود و خرید کتاب گریه نکن، بچه جان انگوگی واتیونگو ترجمه مهدی غبرایی
تصویر جلد کتاب گریه نکن، بچه جان

کتاب گریه نکن، بچه جان

معرفی کتاب گریه نکن، بچه جان

کتاب گریه نکن، بچه جان نوشتهٔ انگوگی واتیونگو و ترجمهٔ مهدی غبرایی است. نشر افق این رمان کنیایی را منتشر کرده است. این رمان از مجموعهٔ «شاهکارهای پنج‌میلی‌متری» است.

درباره کتاب گریه نکن، بچه جان

انگوگی واتیونگو در کتاب گریه نکن، بچه جان (Weep not child) کشمکش‌ها، هرج‌ومرج‌های داخلی و استعمار در قاره‌ٔ آفریقا را روایت کرده است. با این مشکلات فقر و احساسات سرکوب‌شده هویدا می‌شوند. برای مردمانی که با استعمار درگیر هستند، فاصلهٔ بسیاری میان امیدها و رؤیاها تا واقعیتی است که با ظلم درآمیخته است. نویسندهٔ این رمان به‌خاطر نظریات انتقادی بارها تحت‌‌تعقیب حکومت کنیا قرار گرفته. واتیونگو سال‌های متعددی از عمرش را برای درک آزادی، رهایی از نژادپرستی و  بنیان‌گذاری مفاهیمی مانند صلح و عشق و دموکراسی میان مردمانی که شیوه‌ای برای بیان احساساتشان نمی‌دانستند، به مطالعه و نوشتن پرداخت.

داستان این رمان در اواخر دههٔ ۱۹۵۰ و اوایل دههٔ ۱۹۶۰ میلادی می‌گذرد. در آن زمان کنیا مستعمرهٔ انگلیس بود. مهاجران استعمارگر مقیم کشور زمین‌های مردم کنیا را تصرف می‌کردند. بعد وادارشان می‌کردند روی زمین غصب‌شده کار کنند. قوانین زیادی علیه مردم آفریقا وضع می‌کردند. رهبران سیاه‌پوست کنیا در ۱۹۴۴ اتحادیهٔ کنیایی آفریقا (K.A.U) را تشکیل دادند، اما فرمانروایان استعمارگر بریتانیا رهبران اتحادیه را به رسمیت نشناختند و اجازه ندادند آنان مسئولیتی به عهده بگیرند. اتحادیه می‌خواست دولت و قوانین استعماری را به‌شیوه‌های مسالمت‌آمیز تغییر دهد. آن‌ها می‌خواستند موانع رنگین‌پوستی برداشته شود تا سیاهان با سفیدها از حقوق مساوی برخوردار شوند؛ می‌خواستند زمین به کشاورزان سیاه بازگردانده شود و سیاهان بتوانند بر کشور خود حاکم شوند. در ۱۹۴۷ جومو کنیاتا به ریاست اتحادیه رسید. کنیایی‌ها عقیده داشتند او می‌تواند کشور را از مفاسد استعمار برهاند، اما دولت استعماری از شنیدن حرف‌های اتحادیه سر باز زد. ادامهٔ فعالیت اتحادیه ممنوع شد و بسیاری از اعضایش بازداشت شدند. اتفاقاتی سهمناک بسیاری در این کشور رخ داد، اما دولت بریتانیا ناگزیر شد در ۱۹۶۳ به کنیا استقلال بدهد. «جومو کنیاتا» در ۱۹۶۴ اولین رئیس‌جمهوری کنیا شد.

خواندن کتاب گریه نکن، بچه جان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی کنیا و علاقه‌مندان به قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره انگوگی واتیونگو

انگوگی واتیونگو متولد ۱۹۳۸، نویسنده‌ای کنیایی است که قسمتی از آثارش را به زبان انگلیسی نوشته است. آثار او شامل رمان، نمایشنامه، داستان کوتاه، مقاله، نقد و ادبیاتِ کودک می‌شود که به بیش از ۱۷ زبان ترجمه شده است. اواخر دههٔ ۱۹۷۰ به آمریکا مهاجرت و در دانشگاه ییل و دانشگاه نیویورک ادبیات تدریس کرد. در سال‌های اخیر از او به‌عنوان یکی از برندگان احتمالی جایزهٔ نوبل ادبیات یاد شده و نامش در فهرست گمانه‌زنی‌ها به‌کرات آمده است. انگوگی واتیونگو به‌دلیل آرا و نظرهای انتقادی بارها تحت‌تعقیب حکومت کنیا قرار گرفته است. در سال ۱۹۷۰ دستگیر و محاکمه شد. او تنها نویسندهٔ کنیایی است که علاوه‌بر انگلیسی به زبان مادری خود نیز می‌نویسد و آثارش بیشتر در نقد دولت مرکزی کنیا، استعمار و سنت‌های غیرانسانی هستند. او در سال ۲۰۰۴ پس از ۲۲ سال همراه همسرش به کنیا بازگشت و در خانهٔ شخصی‌اش با خشونت به او حمله شد و شکنجه‌اش کردند و همسرش نیز از آزار و تعرض مصون نماند. انگوگی واتیونگو جوایز متعددی دریافت کرده است. نام برخی از رمان‌های او عبارت‌ است از: «گریه نکن، بچه جان» (۱۹۶۴)، «رودی در میان» (۱۹۶۵)، «دانه‌ای گندم» (۱۹۶۷)، «گلبرگ‌های خون» (۱۹۷۷)، «ابلیس بر صلیب» (۱۹۸۰)، «ماتیگاری» (۱۹۸۶)، «جادوگر کلاغ« (۲۰۰۴).

بخشی از کتاب گریه نکن، بچه جان

«آقای هاولندز، فرماندار، تنها در دفترش نشسته بود. دفتر ساختمان کوچکی بود با بام قرمز. ساختمان‌ها و کلبه‌های پادگان پلیس آن را احاطه کرده بودند. دورتادورش سیم‌خاردار کشیده بودند.

او موافقت کرده بود فرماندار شود تا زمینش را از مائومائوها در امان نگه دارد. آن‌ها می‌خواستند او را از اینجا برانند و به انگلستان پس بفرستند. اما آن‌ها کی بودند؟ وحشی‌ها. فقط وحشی‌های سیاه.

پیش از اعتصاب آقای هاولندز اصلاً به فکر کارگران سیاهِ زمینش نیفتاده بود. نه به نیازهاشان فکر کرده بود، نه به خواسته‌هاشان. اما حالا مایل بود برای آنچه متعلق به او بود چون شیری بجنگد.

آقای هاولندز منتظر جاکوبو بود. جاکوبو رئیس قبیله، اما مثل باقی‌شان وحشی بود! آقای هاولندز از جاکوبو استفاده می‌کرد تا بین سیاه‌ها اختلاف بیندازد. همین سبب می‌شد با سفیدها در نیفتند!

تقه‌ای به در خورد و جاکوبو وارد شد. کلاه از سر برداشت و طوری لبخند زد که آقای هاولندز همیشه بدش می‌آمد.

«بنشین، جاکوبو. چرا می‌خواستی مرا ببینی؟ چندان وقت ندارم. موضوع چیه؟»

«خب، قربان. موضوع این مرد است، انگوتو، قربان. آدم ناراحتی است. مردی ناجور. دشمن قسم‌خورده است. رهبر اعتصاب بود.»

آقای هاولندز گفت: «همه را می‌دانم. حالا چه کار کرده؟»

«این مرد، انگوتو، چند تا پسر دارد. آن‌ها برگشته‌اند دِه. درصددند دردسر درست کنند ـــ دردسر بزرگ ـــ به‌خصوص آن پسره، بورو. باید همه‌شان را بفرستیم اردوگاه کار اجباری. بعد می‌توانیم با دقت انگوتو را بپاییم. احساس می‌کنم رهبر واقعی مائومائو اوست.»

آقای هاولندز جواب داد: «باشد. پسر را به بهانهٔ نقض منع عبورومروریا هر بهانهٔ دیگر توقیف کن. بعد بفرستشان به یک اردوگاه.»

«متشکرم قربان، متشکرم! به‌نظرم این مائومائو را می‌توان نابود کرد.»

آقای هاولندز جواب نداد. جاکوبو که رفت، آقای هاولندز پای پنجره ایستاد و به فکر فرو رفت. هرگز کار انگوتو را فراموش نکرده بود.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۳٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۵۳٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
۳,۰۰۰
۷۰%
تومان