
کتاب جنگ پیرمرد
معرفی کتاب جنگ پیرمرد
کتاب جنگ پیرمرد نوشتهٔ جان اسکالزی و ترجمهٔ حسین شهرابی است. انتشارات کتابسرای تندیس این رمان علمی - تخیلی را منتشر کرده است. این اثر جلد اول از مجموعهٔ «جنگ و پیرمرد» است و یکی از کتابهای مجموعهٔ «شاهکارهای ادبیات علمی - تخیلی» محسوب میشود. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب جنگ پیرمرد
کتاب جنگ پیرمرد اثر جان اسکالزی که در سال ۲۰۰۵ منتشر شد، داستان مردی به نام «جان پِری» را روایت میکند که در ۷۵سالگی، تصمیمی غیرمنتظره میگیرد. او پس از وداع با همسرش، به ارتش میپیوندد. در دنیایی که سفر فضایی به واقعیت پیوسته، اما سیارات قابل سکونت کمیاب و نژادهای بیگانه متخاصم فراوانند، انسانها برای بقا و دفاع از زمین، به جنگ روی آوردهاند. «نیروی دفاعی مستعمراتی» که کنترل منابع زمین را در دست دارد، تنها افراد بازنشسته را جذب میکند. داوطلبان، پس از اعزام به فضا، دیگر هرگز به زمین بازنمیگردند. در صورت زنده ماندن پس از دو سال خدمت، پاداشی ارزشمند دریافت میکنند. جان پِری با پذیرش این قرارداد، وارد سفری پرمخاطره و ناشناخته میشود. او که تصوری از آنچه در انتظارش است ندارد، به زودی درمییابد که واقعیت، بسیار فراتر از تصوراتش خواهد بود. این رمان در سه بخش نگاشته شده است.
خواندن کتاب جنگ پیرمرد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی آمریکا و علاقهمندان به رمانهای علمی - تخیلی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب جنگ پیرمرد
«طبعاً کوواندوها آنقدر احمق نبودند که ارتشهای فسقلی و کوچکشان را به جنگ با انسانها بفرستند که دستکم شصت هفتاد برابرِ آنها بودند. اولش با هواپیماها و خمپارههای دوربُرد و تانک و ادواتِ نظامیِ دیگر ما را زدند که ممکن بود به ما آسیبی برساند ــ آسیب هم زد؛ نمیشود به این راحتی یک هواپیمای بیستسانتی را زد که با سرعت چندصد کیلومتر بر ساعت حرکت میکند. اما هر کاری توانستیم کردیم تا به این راحتی نتوانند از این گزینهها استفاده کنند (در گردشگاهِ اصلیِ شهر کوواندوها فرود آمدیم، تا هر شلیکشان که به ما نخورَد به مردمِ خودشان بخورد) و بههرحال در نهایت از بیشترِ این مردمآزارها خلاص شدیم. بچههای ما در کشتنِ کوواندوها از حالت عادی خیلی بیشتر احتیاط میکردند؛ نه فقط به این خاطر که کوچکتر بودند و اصابتِ گلوله به آنها دقتِ بیشتری میخواست. نکته این هم بود که کسی دلش نمیخواست به دستِ دشمنِ سهسانتی کشته شود.
بااینهمه، سرانجام آدم تمامِ هواپیماها و تانکها را از بین میبرد و بعد باید با تکتکِ کوواندوها طرف شوی. خوب اینطوری باید باهاشان بجنگی: لگدشان میکنی. فقط پایت را میگذاری رویشان و کمی فشار میدهی و کار تمام است. این کار را که میکنی، کوواندوی لهشونده اسلحهاش را به طرف تو شلیک میکند و از تهِ شُشهای فسقلیاش جیغ میکشد؛ چنان جیغی که شاید تو هم بتوانی بشنوی. اما فایده ندارد. لباست که طوری طراحی شده که در برابرِ گلولههایی انسانکُش و قدرتمند دوام بیاورد، به زور متوجه میشود کوواندوی بدبخت چیزی به انگشتِ پایت فروکرده؛ تو هم به زور متوجهِ لهیدگیِ موجودِ کوچکی میشوی که پایت را روی آن گذاشتهای. بعد یکی دیگر میبینی و دوباره همین کار را میکنی.
ساعتها در شهرِ اصلیِ کووا باندا میچرخیدیم و مشغول چنین کاری بودیم و هرازچندگاهی توقف میکردیم تا موشکی به یک آسمانخراشِ پنجششمتری بزنیم و آن را با یک شلیک پایین بیاوریم. بعضی از افراد رستهمان به سمت ساختمانها با ساچمهزن شلیک میکردند تا به افرادِ داخلش گلوله بخورد و اندازهٔ هر گلوله طوری بود که کلهٔ کوواندوییها را از جا بِکَنَد و مثل تیله توی ساختمانها غل بخورد. ولی مشکلِ اصلی لهکردن بود. گودزیلا، همان هیولای مشهورِ ژاپنی که وقتی از زمین بیرون میزدم برای هزارمین بار فیلمی دیگر از آن میساختند، اگر اینجا بود احساس میکرد توی خانهٔ خودش است.»
حجم
۲۸۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
حجم
۲۸۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه