دانلود و خرید کتاب دو خیاط هندی رویین تن میستری ترجمه فلور طالبی
تصویر جلد کتاب دو خیاط هندی

کتاب دو خیاط هندی

امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب دو خیاط هندی

کتاب دو خیاط هندی نوشتهٔ رویین تن میستری و ترجمهٔ فلور طالبی است. انتشارات اختران این رمان معاصر کانادایی - هندی را منتشر کرده است.

درباره کتاب دو خیاط هندی

کتاب دو خیاط هندی حاوی یک رمان معاصر و کانادایی - هندی است. این رمان با بهره‌گیری از روایتی واقع‌گرایانه، پرشور و جذاب که بسیار یادآور آثار «چارلز دیکنز» است، ظلم، فساد، شرف و قهرمان‌پروری کشور هند را به تصویر کشیده است. داستان کتاب در سال ۱۹۷۵ میلادی و در مکانی ساحلی و بی نام‌ونشان می‌گذرد. دولت مرکزی به‌تازگی وضعیت اضطراری اعلام کرده و چهار غریبه (بیوه‌ای پرشور و حرارت، دانش‌آموزی دورافتاده از محل زندگی‌اش و دو خیاط که از خشونت‌های موجود در روستایشان گریخته‌اند) تحت‌تأثیر این شرایط غیرعادی گرد هم آمده‌اند. آن‌ها مجبورند تا خانه‌ای بسیار شلوغ و کوچک و همچنین آینده‌ای نامعلوم را با هم شریک شوند. با گذشت زمان، رابطهٔ این چند شخصیت از بی‌اعتمادی به دوستی و از دوستی به عشق می‌گراید و تعادلی بین آن‌ها شکل می‌گیرد که نشان‌دهندهٔ چشم‌اندازی جاودان از روحیه و توان بشر در شرایطی غیرانسانی است.

رمان دو خیاط هندی به قلم رویین تن میستری برندهٔ جایزهٔ «گیلر» در سال ۱۹۹۵، برندهٔ جایزهٔ «کامن ولث» در سال ۱۹۹۶ و برندهٔ جایزهٔ لس آنجلس تایمز در سال ۱۹۹۶ میلادی بوده است.

خواندن کتاب دو خیاط هندی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر کانادایی - هندی و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب دو خیاط هندی

«زنی با سبدی پُر انجیر در کنارشان داد زد: «انجیر اعلا. قند و عسل.» ابتدا فریاد او خواهشانه بود ولی پس از لحظه‌ای به نظر گلایه‌آمیز می‌رسید. او به مردمی که پشت پنجره‌های قطار ایستاده بودند نگریست. سبد انجیر را مثل بچه‌ای در بغل گرفته بود. مأمور ایستگاه سوت بلندی زد که سگ ولگرد نزدیک قطار را ترساند. سگ قهوه‌ای رنگ با تنبلی پشت گوش را خاراند و چهره را درهم کشید. گویی از تماشای این گالری تصویرهای متحرک خیلی خوشش نیامده بود.

اوم گفت: «عمو اشرف جان! راستی که زرنگی! از کجا فهمیدید ما امروز می‌آییم؟ فقط نوشته بودیم این هفته می‌رسیم.»

اشرف خندید و گفت: «نمی‌دانستم. ولی یک قطار بیشتر از شهر بزرگ نمیاد.»

«یعنی هر روز به ایستگاه آمده‌اید؟ پس مغازه چطور؟ ولش کردید؟»

«خیلی شلوغ نیست.» دستش را دراز کرد تا یکی از بسته‌ها را بردارد. می‌لرزید و رگ‌هایش بیرون زده بود. سوت قطار دوباره به گوش رسید و شروع به حرکت کرد. فروشندگان دوره‌گرد ناپدید شدند و ایستگاه ناگهان به شکل خانهٔ خالی و متروکی درآمد.

البته این خالی شدن موقتی بود زیرا بلافاصله ده‌ها هیکل نحیف و درمانده از گوشه و کنار پدیدار شدند. ژنده‌پوشانی که گویی یگانه لباس آنها گرسنگی بود. آرام از سکو پایین رفته و روی ریل‌ها به راه افتادند. در پی جمع کردن آشغال‌هایی بودند که از قطار بیرون ریخته شده بود. هرگاه دونفر دست به سوی یک کاغذ پاره یا شیشهٔ شکسته دراز می‌کردند، حتماً بگو مگو و مجادله پیش می‌آمد. چوب و شن محل زیر دستشویی قطار خیس و متعفن بود. مگس‌ها با سروصدا در آنجا پرواز می‌کردند. لشکر گرسنهٔ ژنده‌پوشان هرجا کاغذ مچاله‌شده، بطری شکسته، کیسه‌های پلاستیکی، خُرده‌های غذا و خلاصه هر آشغال دیگر را که می‌دیدند در گونی‌هایی که به گردن آویخته بودند می‌ریختند. سپس بالا آمدند تا به گوشه‌ای رفته و پس از وارسی و مرتب کردن آنها منتظر قطار بعدی شوند.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۷۲۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۶۷۲ صفحه

حجم

۷۲۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۶۷۲ صفحه

قیمت:
۲۴۰,۰۰۰
تومان