کتاب گاو سفید گاو سیاه
معرفی کتاب گاو سفید گاو سیاه
کتاب «گاو سفید گاو سیاه» نوشتۀ کبرا بابایی است و انتشارات امیرکبیر آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب گاو سفید گاو سیاه
قصهها مزایای بیشماری دارند و کودکان از طریق داستانها موارد زیادی را یاد میگیرند و نسبت به مسائل آموزشی واکنش بهتری نشان میدهند. آموزش در حین خواندن آموزش غیرمستقیم نام دارد و کودکان بدون اینکه بدانند نکات زیاد را میآموزند. آموزشها میتواند مهارتهای زندگی، هنجارها و رفتارهای درست باشد یا مطالب و حقایق علمی دنیای اطراف. این آموزشها چون بهصورت داستان برای کودکان خوانده میشود، از شنیدن آن لذت میبرند و در ذهنشان باقی میماند. مطالعۀ داستان همچنین تأثیرات فراوانی بر کودکان و نوجوانان میگذارد؛ قدرت درک و خیالپردازیشان تقویت میشود، خلاقیت در آنها پرورش پیدا کرده و دایرۀ واژگانشان گسترش پیدا مییابد. قصهها همچنین با ایجاد سؤال در ذهن کودکان و نوجوانان، به آنها آموزش میدهند.
کتاب گاو سفید گاو سیاه یک داستان تخیلی و آموزنده برای کودکان است که به بررسی موضوعات مهمی مانند پذیرش خود، تنوع و دوستی میپردازد. داستان با گاو سیاه شروع میشود که روزی متوجه میفهمد روی بدنش خالهای سفیدی ظاهر شده و احساس میکند که از سیاهی و تاریکی خسته شده است. او در جستجوی نور و روز بیرون میآید و در این مسیر با گاو سفید که او نیز بهخاطر ظهور خالهای سیاه روی بدنش بیمار شده، مواجه میشود. این ۲ گاو، نماد دوگانگیهای زندگی هستند: سیاهی و سفیدی، تاریکی و روشنی و آنها بر اساس دیدگاههای متفاوت خود به یکدیگر نزدیک میشوند.
از طریق داستان گاو سفید گاو سیاه، کبرا بابایی به کودکان میآموزد که ظواهر نمیتوانند نمایانگر ارزش واقعی افراد باشند. همچنین، دوستی و همدلی میتواند از مرزهای ظاهری فراتر رود و به درک عمیقتری از یکدیگر منجر شود. این داستان با جملات جذاب و تصویرسازی قوی، کودکان را به تفکر دربارۀ خود و دنیای اطرافشان ترغیب میکند و به آنها میآموزد که به تفاوتهای یکدیگر احترام بگذارند.
خواندن کتاب گاو سفید گاو سیاه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به کودکان اول تا پنجم دبستان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب گاو سفید گاو سیاه
«یک روز صبح وقتی سیاهترین گاو آن طرف زمین از خواب بیدار شد، مثل همیشه نبود. او احساس میکرد از شب، تاریکی و سیاهی بدجوری بدش میآید و دلش روز، خورشید و نور میخواهد. او خوابش نمیآمد، مثل همیشه گرسنه و تشنه نبود و دلش نمیخواست مثل هر روز به زمین سم بکوبد و به درخت شاخ. گاو سیاه اول تکانی به خودش داد و بعد عقب عقب از در طویلهاش بیرون آمد و بعد از آن هم کش و قوسی به بدنش داد. وقتی رفت، کمی و فقط کمی آب بخورد، خودش را در آب دید و فهمید مریض شده است. او روی بدن سیاه سیاهش خالهای سفید درآورده بود.»
حجم
۴۷۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۲ صفحه
حجم
۴۷۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۲ صفحه