کتاب خاطرات ثریا پهلوی
معرفی کتاب خاطرات ثریا پهلوی
«خاطرات ثریا پهلوی» نوشته ثریا اسفندیاری بختیاری(۱۳۸۰-۱۳۱۱) و دربردارنده خاطرات شخصی وی است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
اوائل بهار بود و چند روزی از طلاقم از شاه ایران گذشته بود. آن زمان در شهرکلن آلمان غربی پیش پدر و مادرم زندگی میکردم. بعد از مدتها گوشهگیری و خانهنشینی، تصمیم گرفتم از منزل خارج شوم و کمیخرید کنم. بنابراین لباس سادهای پوشیدم تا توجه کسی را جلب نکنم و شناخته نشوم. همانطور که داشتم در خیابان مرکزی شهر گردش میکردم ناگهان متوجه شدم راه رفتن معمولی را به کلی فراموش کردهام. پشت سر هم به رهگذران تنه میزدم و مجبور میشدم از آنها معذرت خواهی کنم. پاهایم سالم بود. چشمهایم نقصی نداشت. اما هفت سال ملکه بودن باعث شده بود مهارتهای معمولی عبور از میان جمعیت را نیز از دست بدهم. ملکهها عادت دارند که افراد معمولی همه جا با تعظیم و تکریم راه را برایشان باز کنند. البته من هم، در زمانی که ملکۀ ایران بودم، بارها در شانزه لیزۀ پاریس یا ویلونتوی رم قدم زده بودم. ولی در این، گردشها همیشه عدهای از ملازمین درباری راه را برایم میگشودند.
اما حالا، تک و تنها در میان جمعیت رها شده بودم. به اولین چهارراه بزرگ که رسیدم، بکلی دست و پای خود را گم کردم. نمیدانستم چطور میتوانم، بدون اینکه زیر ماشین بروم خودم را از این طرف به آن طرف خیابان برسانم. حال زندانی محکوم به حبس طویلالمدتی را داشتم که ناگهان آزادش کردهاند و نمیتواند خودش را در محیط کاملاً غریبه، جمع و جور کند.
بدتر از راه رفتنم، اتومبیل راندم بود. در تهران، هر وقت پشت فرمان نشستم، موتور سواران پلیس پیشاپیش راه را برای عبورم باز میکردند. چراغ قرمز یا سبز برایم معنایی نداشت. حالا در جنگلی از علامتها و خطها و چراغهای راهنمایی و رانندگی گم شده بودم.
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۳۴ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۳۴ صفحه
نظرات کاربران
کتاب صد و هشتاد و ششم برنامه مطالعه از طرح کتابخانه همگانی ، به اینجور کتب باید به چشم داستان نگاه کرد ، روزنامه وار خواند و رد شد ، چون اکثرا قابل استناد نیستند و موارد متناقض با اسناد و
کتاب خوبی بود و وضعیت دربار رو تا حدودی میشه در این کتاب دید ثریا وقتی وارد ایران میشه خودش وضعیت دربار رو با فقر مردم مقایسه میکنه و مینویسه. وقتی شاه و ثریا برای ارتباط با کشور ها راهی یک سفر
شاید اگر من بخواهم از زندگی معمولی خودم کتاب بنویسم طولانیتر ودقیقتر از این کتابی باشد که ملکهی سابق ایران از زندگیاش نوشته است! هرچند که کتابهای این چنینی چندان دقیق و قابل اعتماد و خالی از سوگیری نیستند، خواندنشان درک
این کتاب مشکلات بسیار اساسی داره : اسم این کتاب کاخ تنهایی هستش و اینکه نویسندش ثریا بوده ولی با کمک شخصی به اسم لویی والانتن . قسمت های خیلی زیادی از کتاب حذف شده .... برای مثال کلا قسمت
هر چند به احتمال خیلی زیاد کتاب حذفی زیاد داشته چون تو خیلی از دستنوشته ها فاصله تاریخی یک دفعه ورق میخورد ولی با همه اینا خیلی لذت بخش بود خوندنش اصلا متوجه نشدم چجوری خوندم ایکاش طولانی تر بود
میدونم خیلی سانسور داشته و از مستنداتشم بیخبرم من بطور یه داستان خوندمش بنظرم زندگی ملکه ها تو کتابایی که من خوندم شبیه به هم بوده و همشون تقریبا یه نقطعه مشترک داشتن اونم اینکه حیطه اختیارات ملکه در زندگی
جالب بود . ولی واضح کامل نیست خیلی کوتاه وخلاصه بود هفت سال ملکه بودن...
بسیار بسیار خلاصه و کوتاه. از هفت سال ملکه بودن باید خیلی چیزهای بیشتری نوشته میشد. قهرمان سازی از خود توی خیلی از خاطره نویسی ها و زندگی نامه ها وجود داره که اینجا هم شاهدش هستیم. البته همراه با دروغ
آیا به نظرتون واقعا متن اصلی رو برای ما میزارن😏 کتاب حرف سیاسی نداره خیلی اما من چون مطالعه تاریخی زیادی دا م میدونم که خیلی حرف ها تغییر داده شده و اصلا کتاب اصلی نوشته ملکه ثریا اسمش کاخ تنهایی
باخوندن این کتاب به این نتیجه رسیدم که ثریا دوست داشته هرجور مایله خاطراتشو بنویسه وتمومش کنه ویه قهرمان ازخودش بسازه...