
کتاب فیودور داستایفسکی
معرفی کتاب فیودور داستایفسکی
کتاب فیودور داستایفسکی نوشتهٔ رابرت برد و ترجمهٔ مهران صفوی و میلاد میناکار است. گروه انتشاراتی ققنوس این ناداستان را روانهٔ بازار کرده است. نویسنده در این اثر نگاهی به زندگی و آثار فیودور داستایفسکی داشته است.
درباره کتاب فیودور داستایفسکی
کتاب فیودور داستایفسکی برابر با یک ناداستان در قالب زندگینامه است. رابرت برد در این کتاب نگاهی به زندگی و آثار فیودور داستایفسکی داشتهاند. فیودور میخایلوویچ داستایوسکی در ۱۱ نوامبر ۱۸۲۱ به دنیا آمد. او نویسندهٔ مشهور و تأثیرگذار اهل روسیه بود. ویژگی منحصربهفرد آثار او، روانکاوی و بررسی زوایای روانی شخصیتهای داستان است. بسیاری او را بزرگترین نویسندۀ روانشناختی جهان به شمار میآورند. داستایوفسکی ابتدا برای امرار معاش به ترجمه پرداخت و آثاری چون «اوژنی گرانده» اثر بالزاک و «دون کارلوس» اثر فریدریش شیلر را ترجمه کرد؛ سپس به نگارش داستان و رمان پرداخت. بیشتر داستانهای داستایفسکی، سرگذشت مردمی عصیانزده و بیمار و روانپریش است. در بیشترِ داستانهای او، مثلث عشقی دیده میشود؛ به این معنی که زنی در میان عشق دو مرد یا مردی در میان عشق دو زن قرار میگیرد. در این گرهافکنیها است که بسیاری از مسائل روانشناسانه (که امروز تحتعنوان روانکاوی معرفی میشود) بیان شده است. منتقدان، این شخصیتهای زنده و طبیعی و برخوردهای کاملاً انسانی آنها را ستایش کردهاند.
رمانها و رمانهای کوتاه این نویسنده عبارتند از: (۱۸۴۶) بیچارگان (یا «مردمان فرودست»)، (۱۸۴۶) همزاد، (۱۸۴۷) خانم صاحبخانه/ بانوی میزبان، (۱۸۴۹) نیه توچکا (ناتمام)، (۱۸۵۹) رؤیای عمو، (۱۸۵۹) روستای استپان چیکو، (۱۸۶۱) آزردگان/ تحقیر/ توهینشدگان، (۱۸۶۲) خاطرات خانهٔ اموات، (۱۸۶۴) یادداشتهای زیرزمینی، (۱۸۶۶) جنایت و مکافات، (۱۸۶۷) قمارباز، (۱۸۶۹) ابله، (۱۸۷۰) همیشه شوهر، (۱۸۷۲) جنزدگان، (۱۸۷۵) جوان خام، (۱۸۸۰) برادران کارامازوف.
داستانهای کوتاه و بلند او نیز عبارتند از: در پانسیون اعیان، (۱۸۴۶) آقای پروخارچین، (۱۸۴۷) رمان در نُه نامه، (۱۸۴۸) شوهر حسود، (۱۸۴۸) همسر مردی دیگر، (۱۸۴۸) همسر مردی دیگر و شوهر زیر تخت (تلفیقی از ۲ داستان قبلی)، (۱۸۴۸) پولزونکوف، (۱۸۴۸) دزد شرافتمند، (۱۸۴۸) درخت کریسمس و ازدواج، (۱۸۴۸) شبهای روشن، (۱۸۴۹) قهرمان کوچولو، (۱۸۶۲) یک داستان کثیف/ یک اتفاق مسخره، (۱۸۶۵) کروکدیل، (۱۸۷۳) بوبوک، (۱۸۷۶) درخت کریسمس بچههای فقیر، (۱۸۷۶) نازنین، (۱۸۷۶) ماریِ دهقان، (۱۸۷۷) رؤیای آدم مضحک، دلاور خردسال، قلب ضعیف (۱۸۴۸)، بوبوک (۱۸۷۳).
مقالههای او عبارتاند از: Winter Notes on Summer Impressions (۱۸۶۳) و یادداشتهای روزانهٔ یک نویسنده (۱۸۷۳–۱۸۸۱)، ترجمههای او عبارتاند از: (۱۸۴۳) اوژنی گرانده (انوره دو بالزاک)، (۱۸۴۳) La dernière Aldini (ژرژ ساند)، (۱۸۴۳) Mary Stuart (فریدریش شیلر) و (۱۸۴۳) Boris Godunov (الکساندر پوشکین)، فئودور داستایفسکی نامههای شخصی و نوشتههایی را که پس از مرگش منتشر شده، در کارنامۀ نوشتاری خویش دارد. او در ۹ فوریهٔ ۱۸۸۱ درگذشت.
در یک تقسیمبندی میتوان ادبیات را به دو گونهٔ داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. ناداستان (nonfiction) معمولاً به مجموعه نوشتههایی که باید جزو ادبیات غیرداستانی قرار بگیرد، اطلاق میشود. در این گونه، نویسنده با نیت خیر، برای توسعهٔ حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص یا ارائهٔ اطلاعات و بهدلایلی دیگر شروع به نوشتن میکند. در مقابل، در نوشتههای غیرواقعیتمحور (داستان)، خالق اثر صریحاً یا تلویحاً از واقعیت سر باز میزند و این گونه بهعنوان ادبیات داستانی (غیرواقعیتمحور) طبقهبندی میشود. هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم همنوعان است (البته نه بهمعنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی که عاری از ملاحظات زیباشناختی است)؛ همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب یا بیان تجارب و واقعیات از طریق مکاشفهٔ مبتنی بر واقعیت، از هدفهای دیگر ناداستاننویسی است. ژانر ادبیات غیرداستانی به مضمونهای بیشماری میپردازد و فرمهای گوناگونی دارد. انواع ادبی غیرداستانی میتواند شامل اینها باشند: جستارها، زندگینامهها، کتابهای تاریخی، کتابهای علمی - آموزشی، گزارشهای ویژه، یادداشتها، گفتوگوها، یادداشتهای روزانه، سفرنامهها، نامهها، سندها، خاطرهها و نقدهای ادبی.
خواندن کتاب فیودور داستایفسکی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ناداستان و قالب زندگینامه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب فیودور داستایفسکی
«اوضاع و احوال داستایفسکی در اواسط سال ۱۸۶۵ دست کمی از دوران عسرت و مشقت وی در اومسک نداشت. داغ مرگ برادرش میخائیل و همسرش ماریا به فاصله کمی از هم، این نویسنده روس را مقروض و منزوی کرده بود و بار مسئولیتهای خطیر خانواده برادرش و پاول، پسرخوانده نگونبختش، را بر دوشش انداخته بود. با این حال، او در خلال سال ۱۸۶۴ بهضرب جهد و اراده و تکاپوی بیحد اپوخا را سرپا نگاه داشت، چندانکه به ازای گرو گذاشتن سهمالارثش دههزار روبل از ا. ف. کومانینا گرفت و همچنین از تمامی نویسندگان دردآشنا (حتی تورگنیف بیدرد) طلب مساعدت کرد. داستایفسکی از این طریق به مبلغ هنگفتی دست یافت و حتی از قِبَل آن توانست باقیمانده محکومیت آپولون گریگوریف (۱۸۲۲-۱۸۶۴) را ــ که بهعلت الواطی و عیاشی در دامن کولیان گرفتار شده بود ــ بخرد و از زندان آزادش کند؛ نابغه لاقیدی که یک ماه بعد و در اواخر سپتامبر درگذشت. داستایفسکی در این دوران به استثنای «کروکودیل» عملاً مجالی براینوشتن نیافت: داستانی که هم نگاه باریکبین وی را به اوضاع اجتماعی و سیاسی زمانهاش نشان میداد و هم گویای آن بود که مرارتها و مشقتهای زندگی شخصیاش تأثیر چندانی در میزان شوخطبعی عنانگسستهاش نگذاشته است.
او در آوریل ۱۸۶۵ نامهای به آلکساندر ورانگل نوشت و وی را در جریان وقایع آن سال بدفال قرار داد:
باورت میشود؟ شماره سپتامبر ( اپوخا) در ۲۸ نوامبر درآمد و شماره ژانویه ۱۸۶۵ نیز در ۱۳ فوریه. یعنی برای هر شماره که حدود هفتصد صفحه است، شانزده روز بیشتر وقت نداشتم. نمیدانی چه بر من گذشت! با این حال، بدی کار اینجاست که با وجود چنین کار تحمیلی و طاقتفرسایی که بر سرم ریخته بود، حتی نمیتوانستم یک خط برای دل خودم بنویسم و در مجله چاپ کنم. مردم پترزبورگ هنوز نام مرا نشنیدهاند، شهرهای دیگر که جای خود دارد. اصلاً کسی نمیداند که من این مجله را اداره میکنم [...] نمیتوان همهچیز را به مدیریت ضعیف نسبت داد. هرچه نباشد، من بودم که ورمیا را راه انداختم، نه برادرم. من بودم که گرداندمش و به آن سامان دادم. خلاصه آنکه وضع ما همانند ملاک یا کارخانهداری بود که ملک یا کارخانهاش سوخته و خاکستر شده و از عرش به فرش درآمده است.»
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۱۲ صفحه
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۱۲ صفحه